صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تعقیم میز مذاکرات صلحِ دوحه

-

تعقیم میز مذاکرات صلحِ دوحه

          پدیده جنگ و بحران سیاسی در افغانستان در نیم قرن گذشته دارای نوسان های عجیبی بوده است. جنگ افغانستان در لایه های مختلف درون کشوری و در سطح منطقه و جهان ریشه دوانده است. جنگ قدرت، جنگ مافیای اقتصادی، جنگ ایدئولوژیک، جنگ ترانزیت مواد مخدر، جنگ نیابتی، جنگ قدرت های بزرگ دنیا همه در جنگ های چهل و سه ساله افغانستان دخل و تصرف ژرفی داشته است. افغانستان به لحاظ جغرافیای جنگی استراتژیک ترین نقطه¬ی در منطقه شده است. این خصوصیت منحصر به فرد افغانستان مسبب گردیده است تداوم جنگ در پی داشته و تخریب زیر بنای این خاک را به سیاه روزی گرفتار نموده است. عامه¬ی مردم افغانستان اساساً نمی دانند برای چه به این بحران مواجه گردیده و چه کسانی این سرنوشت چندش آوری را برای مردم به ارمغان آورده است. مردم افغانستان در این منجلاب سیاه و تباه کننده سیاسی گرفتار شده اند. توده های مردم از بس رنج کشیده اند، سر در گُم هستند.
کینه ها و نفرت های ناشی از جنگ زیر ساخت های اجتماعی را در این مرز سکلانده است. تار و پود جامعه برباد رفته و هر افغانستانی منعکس دهنده هزاران رنجیست که در این نیم قرنِ مملو از بحران با تمام وجود آزموده اند. حد اقل دو نسل است که در افغانستان در میان دود و خشونت و خونریزی تولد می شود و سیر زندگی تباه شده¬ی شان را به تماشاه می نشینند. سرنوشت مردم عمیقا نا روشن و مبهوت کننده است. فرآیند نا میمون جنگ در بیست سال پیش دچار اندگ تغییر گردید و از لایِ این دگرگونی روزنه های امید به رخ مردم افغانستان نیمه باز گردید، بد بختانه آن وضعیت دوام نیاورد و افغانستان آبستن دها تحول دیگر و نابسامانی های سیاسی دیگری گردید. شرایط هر سال بد تر گردید و تا اینکه در حدود دو سال قبل بحث مذاکرات امریکایی ها و گروه طالبان به شکل جدی مطرح شد. پروسه مذاکرات صلح و گفتگو های میان امریکایی ها و گروه طالبان به سمت و سوی کشیده شد که در نهایت امروز نتیجه¬ی آن را مردم همیشه در رنج افغانستان در هر ولایت و در هر جای این مملکت تجربه می نماید.
توافقات چند ماده¬ی امریکایی ها و طالبان این زمینه را مساعد ساخت که نیروهای خارجی به خصوص امریکایی ها افغانستان را ترک نماید. در سوی دیگر این توافقات شروع مذاکرات میان افغانستانی ها و پیدا نمودن راه حل اساسی برای حل بحران این کشور توسط طرف های درگیر افغانستان در دوحه شروع شود. اینکار نیز صورت گرفت و از آغاز این پروژه تا کنون نزدیک به یک سال است که می گذرد. مردم بی دفاع افغانستان از این امر استقبال نمودند و اینکار را ناجی کشور دانستند. اما با تأسف شرایط بر وفق مراد مردم افغانستان تدارک نگردید و عملاً میز مذاکره در قطر تبدیل به یک فرصت سوزی و نیرنگ قوی از جانب گروه طالبان شد. مردم افغانستان فکر می کردند که دوحه و نشست های صلح در مورد افغانستان به صوبی خواهد رفت که در آن خیر و سلامتی کشور نهفته باشد. دقیقا معکوس این آرمان مردم، طالبان صحنه را عوض نمودند و با ترفند های شیطانی، میز مذاکرات را در دوحه نه قاطعانه ترک کردند و نه جسورانه نشستند و برای حل مسایل افغانستان چاره اندیشیدند؛ بلکه با عقامت کامل این میز، جبهات جنگ و خونریزی و تقویت خشونت را در کشور بیشتر از پیش به راه انداختند.
گروه طالبان با دروغ و فریبکاری های فروان توانستند، دولت افغانستان را غافل نمایند و از مناطق روستایی و ولسوالی های زیادی حیطه سیطره دولت را بر چیدند. اینکار سبب شد نیروهای جنگی طالب و ماشین خشم و خشونت ورزی این گروه قوی تر و با روحیه جلادی خود به جان مردمان افغانستان حمله نمایند. مراکز ولسوالی ها را تصرف و در یک جنگ کاملن تبلیغاتی بدنبال گرفتن شاه راه های کشور و شهرها و مراکز ولایات بی مهابا تقلا نمودند. حاصل این تلاش این شده است که همین اکنون مراکز چندین ولایات بخصوص در شمال کشور تحت تسلط گروه طالبان قرار گرفته است. البته در این باخت های سیل آسا نابسامانی های مدیریتی و سیاسی – نظامی در صف دولت جمموری اسلامی را نیز نمی توان اغماض نمود.
نزدیک به یک سال می شود که میز مذاکرات در دوحه چیده شده است و گهگاهی به شکل خیلی سرد و بی روح نمایندگان دو طرف دور میز قرار گرفته و روی موضوعات بسیار بدیهی در مسایل افغانستان گفت و شنودی را به راه انداخته اند. در گفتگوهای این میز تا هنوز مسایل مانند اینکه راه حل معضل افغانستان جنگ و نظامی نیست، بل راه حل اساسی سیاست و گفتگو است. این موضوع نیاز به مذاکره ندارد؛ این را هر انسان ذی عقل می داند که جنگ راه حل شده نمی تواند اگر این پدیده راهکار برای بهبود اوضاع سیاسی افغانستان می بود تا هنوز خیلی جنگ ها صورت گرفته است، پس باید قضایای افغانستان حل می گردید. میز مذاکرات دوحه در واقع وقت تلف کردن بوده و به بهانه¬ی باز بودن دریچه مذاکره برای حل مشکلات افغانستان، گروه طالبان توانستند به بخشی از اهداف خود برسند. نشست دوحه عملن به بن بست محتوای قرار داشته و دارد. این میز شدیداً دچار عقامت سیاسی و عدم کارآیی مدیریتی مواجه است، که عامل این تعقیم سازی به درجه¬ی بالا گروه طالبان بوده و است.
فکتور های دیگری که در بی ثمر ساختن این دور مذاکرات نقش کلیدی داشته است، جهت گیری های نا ملموس قدرت های بزرگ دنیاست. ایالات متحده امریکا و بویژه نماینده آن کشور خلیل زاد در بی کارگی این نشست نقش بسیار مهم را بازی نموده است. روسیه قدرت دیگریست که در ناکامی این نشست عملن سهیم است، زیرا روسها همواره  بازی های چند پهلو را در قبال این میز مذاکرات داشته است. بجای اینکه به گروه طالبان فشار بیاورند که در دوحه بنشینند و رو در رو با نمایندگان دولت و مردم افغانستان مسایل افغانستان را به گفتگو بگیرند، برای آنها زمینه های سفر های لوکس و شبیه دیپلماتیک را فراهم ساختند. اگر دنیا و این قدرت های بزرگ صادقانه در پی ایجاد فشار بر گروه طالبان می بودند، بحران افغانستان به اینجا که اکنون کشیده شده است نمی رسید. اما این را دنیا باید کاملن درک کنند که قدرت گیری گروه های تروریستی در خاک افغانستان برای اولین بار در تضاد با منافع آنان قرار خواهند گرفت و گروه های تروریستی همچنان که آزمونشان را داده اند بار دیگر تلخ کامی را برای شهروندان این قدرت های بزرگ و بازی گران سطح بین الملل به بار خواهد آورد.
کشور های منطقه و ملل های اسلامی نیز از وجه¬ی بین المللی شان در برابر افزون خواهی های گروه طالبان استفاده نکرده اند. این کشور ها به لحاظ قدرت منطقوی و اشتراکات دینی و ارزشی که میان مردم افغانستان و مردمان آن کشور ها وجود دارد، توقع می رفت/ می رود که در ایجاد سکو های فشار بر گروه طالبان، به پروسه-ی صلح افغانستان کمک می نمودند. بد بختانه اینکار شکل نگرفته است و در کنار اینکه این امر تحقق نیافته است، کشور های اسلامی و منطقه نیز در یک رقابت بر سر مسایل افغانستان در مقابل هم قرار داشته/ دارد. این کشور های خوب می دانند که گروه طالبان منطق شان خون و خشونت است و این دو تا را در برابر مردم افغانستان همیشه بکار برده و می برد. اما این ملل اسلامی و دولت های اسلامی از روحیه اسلامی و صفارشات بزرگان دینی نیز علیه گروه تروریستی طالبان کمتر استفاده نموده است. جنگ افغانستان بدون تردید جنگ نا روا و فتنه انگیزی های سیاسی است. فتنه انگیزان سیاسی و اجتماعی در منطق اسلامی از چه تعریفی برخوردار و در برابر فتنه جویان و شرارت خواهان اسلامی و ارزش های اسلامی چه دساتیری واضح دارد. با تأسف کشور های منطقه و ملل ها و دولت های اسلامی از این وجیبه¬ی اسلامی و اخلاقی شان که یک عامل فشار بر گروه تروریستی طالبان می توانست باشد، کار نگرفتند؛ لذا جو مذاکرات دوحه در غیبت این فکتور ها عقیم و بی ثمر است.   

دیدگاه شما