صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

از دست رفتن سرمایه های معنوی کشور؛ چه باید کرد؟

-

از دست رفتن سرمایه های معنوی کشور؛  چه باید کرد؟

یکی از عمده ترین پیامدهای منفی جنگ و نا امنی در کشور مهاجرت های قانونی و غیر قانونی هزاران تن از افغانها به خارج از کشور است. طی ماه های اخیر با گسترش و شدت گرفتن جنگ ها و نا امنی ها، این فرآیند سرعت پیدا نموده و سیل عظیم از افغانها را به فرار و ترک وطن وا داشته است. به نحوی که این روزها، هم بازار قاچاقبران به شدت گرم شده و هم صف های اخذ پاسپورت و ویزا به نحو بی سابقه ای طولانی شده است. در وسایط مسافربری، عموما مسافرینی مشاهده می شود که راهی مرزها هستند و به مقصد ایران، پاکستان، ترکیه، اروپا و...، کشور را ترک می کنند. در مقابل سفارت خانه ها و قونسل گری ها نیز صف های طویل افغانهای مشاهده می شود که پاسپورت به دست شان، منتظر نوبت ویزا هستند. دردآورترین و مایوس کننده ترین بخش این داستان، این است که اکثریت مسافرین وسایط و صف های ویزا را جوانان تشکیل میدهند. جوانانی که سالها در آرزوی ختم جنگ و توسعه کشور بودند و با مشکلات مبارزه کردند، جوانانی که برای تامین حقوق شهروندی، آزادی، برابری، پیشرفت و... از هیچ نوع تلاش و کوششی دریغ نکردند؛ اما اینک آرزوهای خود را دفن در گور کرده و ناامیدانه رهسپار مرزها شده اند. در میان این جوانان چهره های آشنای از فعالان جامعه مدنی و رسانه ای، فعالان حقوق زن و حقوق بشر، معلمان و استادان دانشگاه، مترجمین و زبان شناسان، متخصصین و کارشناسان و... به کثرت دیده می شود. چهره های که سرمایه های معنوی کشور هستند و نبودن شان چشم انداز آینده کشور را به شدت خاکستری می نماید. با توجه به این مطلب، اکنون پرسش های اساسی که در زمینه مطرح می گردد این است که رفتن سرمایه های معنوی کشور چه عواقب و پیامدهای به همراه خواهد داشت؟ آیا از دست دادن چنین سرمایه های زیان جبران ناپذیر نیست؟ اگر پاسخ بلی باشد، پس چه باید کرد؟ در این نوشتار تلاش به عمل آمده است تا عواقب و پیامدهای منفی و زیانبار فرار سرمایه های معنوی کشور بررسی گردیده و راهکارهای برای حل مسئله جستجو گردد.  
شاید همه ما و شما دقیقا به خاطر داشته باشیم که دو دهه قبل، افغانستان به شدت دچار کمبود منابع انسانی باسواد و پرورش یافته بود و از نبود منابع انسانی با تجربه و مسلکی رنج می برد. مکاتب شدیدا نیاز به معلم داشتند و برای دانشگاهها مدرس پیدا نمی شد. کلینیک ها و مراکز صحی به شدت دچار کمبود متخصص بودند و در ادارات دولتی کمتر کسانی پیدا می شد که تحصیل لیسانس داشته باشد. فعالان مدنی و رسانه ای اندک بودند و از حضور فعالان زن در اجتماع خبری نبود. نهادها و مراکز خصوصی به شدت از کمبود منابع انسانی کارآزموده و با تجربه رنج می بردند و چرخه امور اقتصادی و اجتماعی به دلیل فقدان نیروی انسانی بی تجربه و تربیت ناشده، خیلی کند مچرخید.
طی بیست سال گذشته، مبالغ هنگفتی صرف پرورش منابع انسانی شد و تغییرات و تحولات عظیمی در حوزه های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، علمی و... به وجود آمد. هزاران تن از جوانان در افغانستان به مدارج بالای علمی دست یافتند و خلای منابع انسانی را در ادارات پر نمودند. هزاران فعال مدنی و رسانه ای پرورش یافتند و حضور فعالان زن در عرصه اجتماع پر رنگ شد. هزاران تن از دختران و زنان افغان با حضور پر رنگ شان در مکاتب، دانشگاهها، ادارات و... مسئولیت اجتماعی خویش را به دوش گرفتند و آزادی زنان را تمثیل کردند. و بالاخره طی این مدت تجربه ها شگوفا شد، سرمایه های معنوی پرورش یافت و یک نیروی انسانی نسبتا کار آزموده شکل گرفت.
اکنون که دوباره جنگ ها در کشور شدت یافته و بیم برگشت امارت طالبانی، مردم را به فکر فرار و ترک وطن انداخته، احتمال فرار سرمایه های معنوی از کشور بیش از هر زمان دیگری محسوس گردیده و بیم خالی شدن دوباره کشور از نبوغ ها را بیشتر کرده است. بدون شک دوام جنگ و ادامه وضعیت، فرآیند فرار و خروج سرمایه های معنوی را سرعت می بخشد و سبب می گردد تا کشور از وجود نیروی جوان، پرتلاش، تربیت شده، با تجربه و خلاق خالی گردد. برای ملتی که بیست سال عمر خویش را پای پرورش نسل نو گذاشته، زحمت کشیده، مصرف کرده و آنها را به ثمر رسانیده خیلی سخت است که همه را یک شبه از دست بدهد.  از همین رو مردم افغانستان نیک می دانند و باید بدانند که فرار سرمایه های معنوی از کشور عواقب و پیامدهای منفی زیانبار به همراه خواهد داشت  و جلو رشد و انکشاف آینده را خواهد گرفت. یکی از عمده ترین تبعات از دست دادن نیروی جوان، این است که ساختارها و نهادها با قلت نیروی کار مواجه می شوند و از فعالیت باز می ایستند. خدمات رسانی متوقف می گردد و مردم شدیدا آسیب می بینند. چرخه فعالیت های اقتصادی کند میگردد و فقر و بیکاری به شدت افزایش پیدا می کند. صدای عدالت خواهی و حق طلبی خاموش می شود و بی عدالتی و حق شکنی در جامعه افزایش می یابد.
آنچه مسلم است در آینده، نظام سیاسی افغانستان دستخوش تحولات و تغییراتی خواهد شد و دولت جدیدی شکل خواهد گرفت؛ ولی نکته اساسی این است که در نبود نیروی جوان و سرمایه های معنوی، دولت جدید با کدام نیرو به کار آغاز خواهد نمود؟ و چگونه ماشین امور را به گردش خواهد آورد؟ وقتی کشور از وجود متخصصین، کارشناسان، مدیران، استادان، فعالان جامعه مدنی و اصحاب رسانه و... خالی شده باشد. مدیری برای اداره امور وجود نداشته باشد، کارشناسی برای حل مشکلات اقتصادی و اجتماعی نبوده باشد، استادی برای تدریس و آموزش وجود نداشته باشد و خبرنگار و گزارش گری برای اطلاع رسانی نبوده باشد؛ در چنین حالتی محال است که دولت جدید بتواند امور را مدیریت کند و چرخه امور را به چرخش در آورد. از همین رو هم به حکومت افغانستان و هم به رهبران گروه طالبان هشدار داده می شود که متوجه عواقب و پیامد منفی فرار جوانان و سرمایه های معنوی کشور باشند و نگذارند تا دوباره کشور از وجود چنین سرمایه های خالی گردد. پس قبل از آنکه دیر شود باید کاری انجام دهند، چاره ای بیاندیشند، راه حلی جستجو نمایند و جلو مهاجرت های تحمیل شده بر مردم و جوانان افغان را بگیرند. در ادامه به طرفین جنگ (دولت افغانستان و گروه طالبان) توصیه می شود که برای جلوگیری از فرار جوانان و سرمایه های معنوی و مهار پیامدهای منفی آن، راهکارهای ذیل را مورد توجه قرار دهند.
الف: اعلام آتش بس سراسری و تامین صلح در کشور- سرعت بخشیدن مذاکرات برای رسیدن به یک توافق سیاسی و اعلام آتش بس سراسری اثرگذارترین و موثرترین راهکار برای جلوگیری از فرار و مهاجرت است. بدون شک هرگاه طرفین جنگ به توافق برسند و به صلح دست یابند، روند مهاجرت متوقف می گردد و از ترافیک در مقابل سفارت خانه ها و قونسل گری های کشورهای خارجی کاسته می شود. مسافرت به سوی مرزها متوقف می گردد و دیگر جوانان افغان حاضر نخواهند بود تا در مسیر سرنوشت نامعلوم قدم بردارند.
ب: متوقف ساختن ترورهای هدفمند و تهدیدها- هرگاه اعلام آتش بس سراسری و تامین صلح میان طرفین نامقدور و یا زمان بر باشد، لااقل ترورها و تهدیدها را متوقف سازند. متوقف ساختن ترورهای هدفمند و تهدیدهای فعالان رسانه ای و جامعه مدنی، علمای دین، کارمندان دولت و... در کاهش فرار و مهاجرت این دسته اقشار نقش تعیین کننده دارد. طرفین جنگ خاصتا گروه طالبان باید از تهدید و قتل این دسته اشخاص دست بردارند و اجازه دهند که آنها فعالیت نمایند. کشتار و تهدید خبرنگاران، فعالان حقوق بشر و حقوق زن، علمای دینی، کارمندان دولت، جامعه مدنی، استادان دانشگاه و... از یک طرف و خلق ممانعت فرا راه فعالیت آنها از طرف دیگر چنان عرصه را  تنگ ساخته است که برای آنان چاره ای جز ترک وطن باقی نمانده است.
ج: جلوگیری از تشویق علنی کشورهای مهاجر پذیر و میزبان- اعلان علنی پذیرش مهاجرین توسط یک تعداد از کشورها، یکی از عواملی است که سبب رشد مهاجرت در کشور گردیده است. همه روزه خبرها و گزارش های به گوش می رسد که فلان دولت آماده شده است تا به مهاجران افغان پناه دهد. این روند باید تغییر پیدا کند و لازم است تا دولت افغانستان این روند را از طریق اتخاذ دیپلماسی فعال تغییر دهد.
در اخیر می خواهم عنوان کنم که البته ترک وطن راه معقولی نیست. سرمایه های معنوی کشور نباید گول تشویق های بیگانگان را بخورند و با وسوسه بیگانگان ترغیب شوند. وطن دوستی و وطن پرستی ایجاب می نماید که جوانان و فعالان مدنی تحت هر شرایطی در کشور بمانند و با مشکلات مبارزه کنند.

دیدگاه شما