صفحه نخست » مقالات » مقاومت؛ راه رهایی از شر امارت اسلامی
مقاومت؛ راه رهایی از شر امارت اسلامی
- ستار سروش
امارت اسلامی، حاکمیت شر است. در قلمرو این حاکمیت، مردم با شر مطلق مواجه اند. خفقان، استبداد، قتل و محرومیت مطلق مردم از حقوق اساسی و شهروندی نمادهای بسیار بارز و برجستهی این شر مطلق است. تحت چنین حاکمیتی، شهروندان یک جامعه از موجودات خردمندِ برخوردار از استقلال رأی و تصمیمگیری بدل به موجودات بیاختیار و فاقد قدرت تصمیمگیری میشوند و چارهای جز تبعیت از تصمیمهای یکجانبه و بدون پشتوانهی نظری قابل دفاعِ کسانی که فهم و درک شان از دین و شریعت بسیار قشری، سطحی، کهنه و منسوخ اند ندارند. به سخن دیگر، در تفکر سیاسی پیروان این حاکمیت کرامت انسانی و استقلال در تصمیمگیری سیاسی افراد جایگاهی ندارد و شهروندان یک جامعه محکوم به پیروی از تصمیمهای یکجانبهی کسانی اند که نه فهم و درک درستی از روح و جوهر آموزههای دینی دارند و نه توان درک و تحلیل واقعیتهای پیچیده و لایهلایهی جهان مدرن و به تبع آن واقعیتهای عینی جامعهی افغانستان را. این فهم و درک از امارت اسلامی نه بر اساس تخیلات ذهنی و توهمات انتزاعی که مبتنی بر تجربهای است که انسان افغانی از زمان شکلگیری گروه طالبان تا روزگار اکنون از این گروه دارند.
کسانی که برای برپایی این حاکمیت شر در افغانستان تلاش میکنند ظرفیت انطباق و سازگاری با شرایط جدیدی که در افغانستان ظهور کرده اند را ندارند و از همین رو است که پیروان این حاکمیت جز قتل و کشتار و ویرانی که بر اساس اسناد حقوقی مدرن از جملهی شرور مطلق اند دستاورد دیگری ندارند.
اعلام جدول زمانی خروج سربازان ایالات متحده آمریکا از افغانستان به گروه طالبان انگیزهی بیشتر در فتح کامل افغانستان داده و این گروه با ترجمهی این اعلام به نفع خویش، تلاشهای خویش را به خاطر فتح سرزمین بیشتر و استقرار مجدد امارت اسلامی یا همان حاکمیت شر بیش از پیش افزایش داده است.
در یک چنین وضعیت و با توجه به شدت حملات این گروه در سراسر کشور، ضرورت مقاومت در برابر گروه طالبان به عنوان یکی از راه حلهای بنیادین رهایی از شر این گروه و به عنوان پادزهری برای استقرار مجدد امارت اسلامی مطرح گردیده است. مقاومت مستمر و معنادار در میدان عمل و نظر در برابر حملات این گروه و در برابر تفکر سیاسیای که این گروه نماینده و حامل آن است راهی است که کشور را در عبور از بنبست سیاسی کنونی یاری رسانده و همچون سد سکندری در برابر سودای باطل تأسیس مجدد امارت اسلامی عمل خواهد کرد.
آنچه که در عمل شاهد هستیم، مردم ارادهی جدی برای مقاومت دارند. مردم در مناطق مختلف کشور به صورت حمایت معنوی و مادی از نیروهای شجاع امنیتی کشور و نیز تحت نام گروههای خیزشهای مردمی در برابر حملات گروه طالبان از خود مقاومت نشان داده و با زبان بسیار عریان و بیپردهی عمل به این گروه و به جامعهی بینالمللی خواست و آرزوی قلبیشان را که استحکام بنیادهای نظام سیاسی کنونی و از میان رفتن زمینههای تأسیس مجدد امارت اسلامی است بیان کرده اند. مردم به درستی درک کرده اند که در صورتی که این گروه بر مناطق مسکونی آنها مسلط شود، دوباره همان عصر ظلمت دههی نود باز خواهد گشت و دیگر خبری از شهروند ذیحق و برخودار از حق تعیین سرنوشت نخواهد بود. نمونه و شاهد مثال عینی آن وضعیت ولسوالی مالستان در ولایت غزنی پس از سقوط این ولسوالی به دست طالبان است. طالبان به رغم آنکه نتوانست کنترول ولسوالی مالستان را حفظ کند، اما در مدت محدودی که بر آن مسلط بود با رفتار و کردار غیر انسانی خویش نشان داد که تنها ظرفیت و هنر این گروه در قتل و کشتار و ویرانی و تخریب است. از نظر مردم، راهی جز مقاومت مستمر برای عبور از وضعیت دشوار کنونی و برای رهایی از شر مطلق امارت اسلامی وجود ندارد.
این درک بسیار روشن و بیابهامی است که مردم از وضعیت سیاسی کنونی دارند و تا حد زیادی تلاش کرده اند با مقاومتشان در برابر حملات گروه طالبان از تأسیس مجدد امارت اسلامی جلوگیری کرده و از نظام سیاسی کنونی و از ارزشها و سبک زندگیای که در طی دو دههی گذشته شکل گرفته و کمکم به امر عادی بدل میشوند حمایت کنند. مقاومت مردمی اما در صورت غیبت حمایت سیاسی، تخنیکی، لوژستیکی و مالی از سوی دولت چندان راهگشا نخواهد بود؛ چون به دلیل فقر گستردهای که در کشور وجود دارد، تأمین دوامدار هزینهی جنگ از سوی مردم ممکن به نظر نمیرسد. این نکتهی بدیهی باید از سوی کارگزاران و حلقهی تصمیمگیری رأس هرم قدرت سیاسی درک شده و در تصمیمگیریهای سیاسی و امنیتی لحاظ شود. حمایت دولت از مقاومتهای مردمی میتواند قدرت مقاومت در برابر حملات گروه طالبان را افزایش داده و سر آرزوهای طالبان برای برپایی حاکمیت شرشان را به سنگ بزند. به رغم آنکه افغانستان در وضعیت دشوار اقتصادی قرار دارد، دولت اما این توان را دارد که از مقاومت مردمی حمایت کرده و کمکهای لازم به آنها فراهم نماید. به طور مثال، بر اساس چشمدیدهای ما از مصارف ادارات دولتی افغانستان، روزانه در ادارات دولتی کشور پول قابل توجهی صرف تدارک اجناس، خدمات و امور ساختمانیای میشود که در صورت عدم تدارک آن هیچگونه سکتگی و خلأ در کار اداره بوجود نمیآید و میتوان گفت مصارف کاملاً غیر ضروری است.
دولت میتواند با اتخاذ رویکرد سختگیرانهتر در قبال مصارف روزانهی ادارات کشور، پول قابل توجهی صرفهجویی کرده و از آن در جهت استحکام سنگرهای دفاعی نیروهای امنیتی کشور و نیروهای خیزشهای مردمی استفاده کند. وضعیت کشور در حالتی نیست که کارگزاران ادارات دولتی کشور بیتوجه به این وضعیت، بودجهی ملی را صرف تدارک اموری نمایند که عدم تدارک آن هیچگونه سکتگی در کار اداره بوجود نمیآورد. مقاومت تنها رفتن به سنگر و جنگ در برابر طالب نیست. وقتی ارادهای برای مقاومت وجود داشته باشد، اشکال مختلف مقاومت خود را نمایان میکند. کارگزاری که در یک ادارهی دولتی کار میکند، با عدم خریداری اجناس، خدمات و امور ساختمانیِ غیر ضروری به خاطر وضعیت دشوار کنونی و به خاطر حمایت از مقاومت ملی در برابر گروه طالبان از خود مقاومت نشان داده است. نویسندهای که در دفاع از موضع مردم و نظام سیاسی و در محکومیت اندیشههای طالبانی قلم میزند شکل دیگری از مقاومت را تمرین میکند و الخ.
بنابراین وضعیت سیاسی کشور دشوار است و آینده نامعلوم.
تنها افق روشنی که در دوردستها دیده میشود افق مقاومت است. مقاومت ملی در برابر طالب در حال حاضر به یک امر فوری و حیاتی بدل شده است و شکست این مقاومت به معنای فروریختن همهچیز و رفتن افغانستان در مغاک تاریکی است. تنها با ابزار مقاومت است که میتوان سودای باطل تأسیس مجدد امارت اسلامی را به یأس مبدل کرد و به رهایی افغانستان از شر امارت اسلامی امیدوار بود.
دیدگاه شما