صفحه نخست » مقالات » گروه طالبان و شرارت های اجتماعی
گروه طالبان و شرارت های اجتماعی
- مهدی بابک
گروه های اجتماعی – سیاسی دارای خصلت های متعدد است، بعضی این ویژه¬گی ها معلول ساختار های اجتماعی است که گروه از آن بستر برمی خیزد؛ افزون بر آن بعضی از مولفات گروه ها که محصول ایده و باور سیاسی و فرهنگی است نیز دخیل در رفتارها و کنش های گروه های سیاسی می باشد. گروه طالبان در دهه نود میلادی نظر به شرایط حساس که در افغانستان حاکم بود در بستر مشخص جغرافیای و فرهنگی زاده شد. روحیه سیاسی که طالبان آن را از ابتدا دنبال می کند و با آن پالیسی های بزرگ سیاسی خویش را رقم می زند در دو حوزه بزرگ قابل تمیز است. اول فکر و اندیشه قبیلوی و قومی. دوم ایدئولوژی تندروانه با برداشت جزم گرایانه از ارزش های اسلامی و مذهبی. این دو شاخصه گروه طالبان را همواره متبارز ساخته و امروز نیز با آن قابل شناخت است.
گروه طالبان بربنیاد تفکر سیاسی و آرمان سیاسی – قیبلوی که دارد و آن را دنبال می کند در فضای سیاسی افغانستان بدنبال تسلط و تحکم اراده است. این گروه بدون شک جزم گرأ ترین گروه های سیاسی است که تا اکنون در تاریخ سیاسی افغانستان دیده شده است. بسترهای فرهنگی که این گروه در آن رشد نموده است به صورت کامل زن ستیز، دیگر ستیز و غیر قابل همدیگر پذیریست. ایده سیاسی که در پی تحقق آن است ریشه در زد و بند های قومی دارد؛ به عبارت دیگر افغانستان یک رنگ با چهره و سیمای قومی خاص می خواهند. اینکار برخلاف طبیعت و واقعیت جامعه افغانستان است. همدیگر پذیری و احترام به ارزش های انسان محور و اسلامی پسند در عمل و رفتار گروه طالبان نبوده و نیست. رویای که مدتی پیش بر اساس پروپاگندهای بعضی رسانه ها از بیرون افغانستان و همچنان رسانه های که در داخل افغانستان در اختیار طالبان قرار دارد، مبنی بر تغییر این گروه به پیمانه¬ی عوام فریبانه و دروغ محض است که شما فرض کنید کسی بیاید و بگوید که ذغال سفید است و یا شیر سیاه است. تغییر و دگرگونی گروه طالبان از بنیاد غلط است و اینکار تباین ذاتی دارد با آنچه که طالب را ساخته است. شبیه این است که شما یک مشت خاکی را در اختیار دارید و می خواهید از آن کیک قابل خوردن انسان ها بسازید. گروه طالبان بر شالوده های استوار است که تغییرات مثبت با طینت آنان در تضاد و تناقض است.
گروه طالبان شرارت پیشه است، این مساله را برای چندین بار به اثبات رسانده است. شرارت اجتماعی را در هر جای که وجود دارد خلق می کند. کشتار و آزار رساندن به انسان ها در بدنه¬ی جامعه کار بدیهی این گروه است. قتل عام ها و ایجاد هراس ها و خوف های خطیر کار نظامی و سیاسی گروه طالبان بوده و است. در اینکار این گروه دست بالای دارد و از هر نوع ترور و وحشت در آن جامعه که مسلط باشد دریغ نمی کند. این مسله را برای چندمین بار در مناطق تحت تصرف خویش در ولایات مختلف افغانستان بوجود آورده است. در مناطق شمال کشور حتی در حیطه¬ی ننگ و ناموس مردم نیز بی شرمانه دست درازی نموده است. شرارت های سیاسی و اجتماعی را که گروه طالبان خلق می کند آیا بنیاد دینی دارد؟ اگر در تاریخ صدر اسلام با نگاه ژرف نگریسته شود، کدام نمونه¬ی که همانندی با رفتار های طالبان داشته باشد در تاریخ آمده است؟ تجاوز به حریم خصوصی مردم مسلمان افغانستان در کجای دین جواز دارد و در کجای قرآن کریم چنین اجازه داده می شود که گروه بنام اسلامی بعد از اینکه وارد یک منطقه مسکونی می شود مردم را به گلوله ببندد و ایجاد وحشت در میان مردم بکند. کدام منبع تاریخی و دینی که از صدر اسلام باشد به اعمال که گروه طالبان در این روز ها با ساکنان روستای افغانستان در مناطق مختلف افغانستان می کنند، جواز می دهد؟
گروه طالبان اگر گروه شرارت پیشه سیاسی نیست، با آنگه خودشان اعتراف می کنند که راه حل معضل افغانستان جنگ و تداوم آدم کشی نیست؛ پس چرا در میز مذاکره و گفتگو با تمام خواسته های منطقی شان حاضر نمی شود؟ اگر واقعا باور دارند که کشتن انسان ها گناه و جواز شرعی و ضد اخلاق انسانی نیست، پس! چرا به این اعمال و رفتار های خشین شان هر روز قوی تر و بی رحمانه تر از دیروز استمرار می دهند؟ علمای مختلف اسلامی در کشور های متعدد اسلامی دوام جنگ در افغانستان را ناروا و حتی حرام دانستند، اما رهبران گروه طالبان اگر از مدرسه اسلامی منطق اسلامی، ارزش های اسلامی، اخلاق اسلامی و هنجار های پاک اسلامی را فرا گرفته اند؛ چگونه به این جنگ حرام و ناروا و کشتن مسلمانان افغانستانی بی مهابا ادامه می دهند؟ از این قبیل سوال های زیادی وجود دارد که متوجه فلسفه بروز و تدوام جنگ در افغانستان به جانب طالبان وجود دارد. خوش بختانه گروه طالبان و رهبران پوپلیست آنان هیچ پاسخی شرعی و منطقی در برابر اعمال ضد اسلامی شان ندارند. زیرا کشتار مردم را هیچ مدرک و هیچ منبعی اسلامی تأیید نمی کند.
بنابراین ثابت می گردد که کشتار مردم و ایجاد بحران از طرف طالبان مبنای دینی و مذهبی نداشته و ندارد. لذا طالبان گروه شرارت خواه است که در جامعه شرارت تولید می کند. گروه طالبان با ایده جزم گرایی که دارد بدنبال اخذ قدرت سیاسی از طریق زور و خلق وحشت است. بنیاد گرایی مذهبی در قالب پالیسی های خشن همراه با بی رحمی ها و مظالم های که در بستر اجتماعی در افغانستان روا می دارد، جز شرارت و ظلم بر ملت مسلمان افغانستان، چیزی دیگری نمی شود تعبیر نمود. ساختار اجتماعی افغانستان با واقعیت های اقوام مختلف قابل احترام و درک است. هرگاه این واقعیت عینی – اجتماعی در سیاست گزاری های گروه های فعال سیاسی در افغانستان مطمح نظر نباشد، به یقین سیاست های مذکور به بنبست های اساسی مواجه می گردد؛ همچنان که این موضوع در دوران پنج سال قبل حاکمیت گروه طالبان بوضوح آزموده شد.
افغانستان نیازمند پالیسی ها و چشم انداز های سیاسی نوین است، نگاه غالبانه و دید تحکم سیاسی در این کشور در این زمان به صورت قاطع محکوم به شکست است. یگانه نسخه¬ی که بتواند وحدت جغرافیای بنام افغانستان را در آینده رقم بزند، تفکر و روال مردم سالاری و احترام به تمامی خواسته ها و آزادی های مردمان ساکن در افغانستان است. تاریخ خونبار این کشور این درس را برای تمامی افراد و شهروندان این خطه به شکل خیلی آشکا را واضح می سازد که نگاه جزم گرایانه و توتالیتریسم قومی و ایدئولوژیک بنیاد های نیم بند این مملکت را نابود و تار پود وحدت، انسجام، نظم، ترقی، توسعه و سیستم همه پسند را خاکستر خواهد نمود. اصرار گروه طالبان در آدم کشی و انسان کشی در گوشه و کنار افغانستان این امر را متبارز ساخته است که این گروه با بنیاد های شناخته شده¬ی خویش بدنبال شکست افغانستان و بربادی این خاک است.
منطق که گروه طالبان بر آن استوار است، بدبختانه خون و وحشت است. مردم افغانستان در تمامی لایه های خویش از این منطق تنفر عمیق دارد. منفور ترین شیوه، شرارت خواهی است که امروز گروه طالبان در مناطق اطراف افغانستان از آن بهره می برند. لذا گروه طالبان باید بدانند که دیدگاه سیاسی و عملکرد سیاسی آنان نه در سطح کشور خریدار دارند و نه در سطح منطقه و نه در سطح جهانی. اگر امروز کشورهای هستند که آغوش نسبتا بازی برای سران گروه طالبان دارند؛ از آنجا ناشی می شود که امیال سیاسی خود شان را به پیش می برند و همانند دستمال کاغذین از پوتانسیل گروه طالبان استفاده می کنند. هر وقت بدانند ترویج شرارت گروه طالبان به نفع ملی و مردم شان نیستند، سریعا دست به نابودی همین ابزار سیاسی شان می زنند. گروه طالبان با رفتار های خشین سه ماه اخیر خود نشان دادند که واقعا شرور و خونخوار اند و هیچ معیاری انسانی و اسلامی برای شان قابل احترام نیست.
دیدگاه شما