صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

طالبان پدیده‌ی ایدئولوژیک و دشمن مدنیت

-

طالبان پدیده‌ی ایدئولوژیک و دشمن مدنیت

گروه موسوم به طالبان در تاریخ نابسامان سیاسی چهار دههی اخیر افغانستان ظهور و تولد یافته است. این گروه در ابتدأ با شعاع کوچک ساحوی در جنوب قندهار سر از خاک سیاه، همانند قارچ سیاه بیرون شد. اواخر سال 1994م مدارس دینی پاکستان طفلک نا میمونی را بدنیای سیاست افغانستان تحویل داد. مدارس دینی در کشور همسایه افغانستان همواره چنین آبستن های داشته و علل این زاد و ولد های ناشایست در تاریخ سیاسی – اجتماعی این سرزمین ریشه های ژرف فرهنگی و ایدئولوژیکی دور و درازی دارد. جزم اندیشی های دینی- مذهبی، قشری نگری های فقهی که در این مدارس در درازای تاریخ تدریس شده/ می شود؛ پدیده های را به جامعه بشری عطیه می کند که افراطیت و خونریزی در میان انسان ها سرلوحه کاریِ شان بوده است.
گروه کوچک طالبان، افزون بر بستر تنگ مذهبی شان در بستر یک رنگی قومی و با دیدگاه شدیداً نشنلیستی در عرصه سیاست در افغانستان بروز یافت. این گروه با چنین بنیاد های شناخته شده هیولایی دیگری بود که بر پیکر نیم جان ملت افغانستان وحشیانه حمله ور گردید. بعد از ظهور شان، به سرعت در میان هم تباران قومی شان رسوخ یافتند و با شعار خیلی افسون کنندهی که برای جامعه سنتی و روستای افغانستان گیرایی و جذبه خلق نموده بود بخشی عمده¬ی جنوب و شرق افغانستان را بدون جنگ و درگیری های مسلحانه تصاحب نمودند. حکومت اسلامی آنوقت در کابل نیز از نفاق و افتراق های مختلف و کشندهی رنج می برد و جنگ های داخلی سبب رنجش و تباهی مردم افغانستان نیز شده بود. اوضاع نابسامان و هرج و مرج های سیاسی به تمام معنا در آن روزگار افغانستان حاکم بود. گروه طالبان با مخفی قرار دادن اهداف شوم شان بعد از مناطق جنوب و شرق افغانستان به سایر مناطق این کشور با زور و جنگ های خونین مسلط شدند. در جریان تسلط شان قسمتی از اهداف شان را با قتل عام های مردم، سوختاندن تاکستان ها، بسته نمودن تمامی مکتب های دخترانه، از بین بردن تمامی نشانه های تمدنی و تاریخی این سرزمین، نشان داد که در افغانستان بدنبال چه هستند. با این حال در ظرف پنج سال، طالبان توانستند نود درصد از خاک و جغرافیای افغانستان را تحت کنترول سیاسی خود درآورد.
در زایش گروه طالبان عوامل های متعدد دخیل است؛ که از آن جمله به چند عامل آن اشارهی کوتاه خواهد شد. اول: شرایط رقابتی میان قدرت های بزرگ جهانی در منطقه به خصوص رقابت میان ایالات متحده امریکا و روسیه آن روز. همچنان رقابت میان امریکا و بعضی کشور های اسلامی در منطقه. همینطور رقابت هژمونیکی قدرت و رهبری دنیای اسلام میان عربستان سعودی و کشور ایران. اینها همه فکتور های خارجی بودند که در زایش این پدیدهی سیاه سیاسی کمک اساسی نمود. دوم: دیدگاه کاملن جزم گرایانه مذهبی – دینی عامل دیگری بود که توانست چنین پیکرهی متنفر و ضد مدنیت بشر را خلق نماید. سلفی گری و نگاه کاملن منحط به شرایط های زندگی انسان ها، از مدارس دینی کشور پاکستان، اغلبن برای کسانی درس و تلقین گردید که از فقر جانسوز در ساختار اجتماعی شان می سوختند. برای این قماش آدم ها کافیست اندیشهی آتشین جهان دیگر و نعمات آن جهانی را القأ نماید که دقیقا چنین کردند/ می کنند. مغز شویی های که در نهایت به زایل شدن عقلانیت، انسانیت و باختن شرف انسانی منتهی می شود در ذهن و کلهی بی مغز چنین افراد نهادینه می گردد. راه رسیدن به جنت را در کشتار و جاری نمودن سیلاب خون در افغانستان دیوانه وار می جویند. پشت این نوع سیاست گروهی از مردمان هستند که از بی چارگی و بی شعوری این انسان نماها سؤ استفاده می کنند و به مقاصد سیاسی و اقتصادی شان می رسند. آنان کسانی اند که امروز نیز در بهترین کشورهای دنیا همراه با خانوادهی شان مشغول عیش و عشرت های شبانه روزی شان هستند. این مسأله پوشیده نیست، کاش این لشکر جهل یکبار با جشمان باز رهبران امروزی خود را می دیدند و آنگاه مکتب می سوختاندند، شفاخانه ها را انفجار می داند، مردم را قتل عام می کردند، به کورس های آموزشی حملات وحشیانه تروریستی می نمودند، مساجد را منفجر می کردند، به مراسم های تشیع جنازه مسلمانان حمله می کردند، به دانشگاه های کشور انتحاری روان می نمودند و ...
عامل سوم در شکل گیری گروه تروریستی طالبان؛ توهم از دست دادن و از دست رفتن قدرت سیاسی سنت شده در این فغان آباد می باشد. بعد از شکست دولت دموکراتیک به رهبری نجیب، مجاهدین روی کار آمدند و بعد از چند قرن، در رأس حکومت و قدرت در افغانستان شخصی غیر از تبار گروه طالبان قرار داشت. این امر برای طالبان توهمی  مرگبار و تباه کنندهی را ایجاد نمود و در پی این شدن که قدرت تاریخی و هژمونیک سیاسی تبار شان را دوباره برگردانند. از همین لحاظ است که در ابتدأ و در بنیاد شکل گیری طالبان بستر یک رنگی قومی و تباری به صورت آشکارا قابل ملاحظه است. در این شکی نیست که گروه طالبان داعیه پشتونستان سازی تمام افغانستان را دارد. عامل چهارم: خالی نمودن عقده های تاریخی حکومتگران پاکستانی برسر افغانستان؛ حاکمان پاکستان در پی این بودند که مزدوران جان بر کفی پیدا نمایند که اینکار بدون هزینه در اختیار شان قرار گرفته بود. برای دولت مردان پاکستان این فرصت کاملن مهیا شده بود که توسط گروه طالبان بتواند انتقام تاریخی خود را از کشور افغانستان بگیرد. بدرستی به این کار موفق گردید و گروه تروریستی طالبان مزدوران حلقه به گوش حاکمان و سیاست گران پاکستانی قرار گرفته اند.
ولادیمیر کوشف مقالهی تحقیقی دارد تحت عنوان طالبان پدیده تاریخی؟ این نویسنده از زوایایی متعدد این گروه را بررسی می کند و در قسمت شکل گیری آن با عوامل ذکر شده در این مقاله قرب مفهومی و تحلیلی مناسبی دارد. گروه طالبان گروه تروریستی و جزم گرایان مذهبی، افراطیت طلبان دینی، ضد ترقی و توسعه و در تضاد با مدنیت بشر و همچنان دشمنی با هرکسی که نظر مخالف با آنان داشته باشد دارد. گروه طالبان در بعد اجتماعی در افغانستان به کرات ثابت نموده است که قومی می اندیشند و فاشیستی عمل می کنند. گروه طالبان در بعد سیاسی حکومت توتالیتریسم و ملیتاریسم خونخوار را قبول دارد هرگز به قانون و تعامل با مردم و در نظر گرفتن اراده مردم نزد شان مطرح نبوده/ نیست. گروه طالبان به افغانستان تعلق خاطر ندارد و هیچ نوع دلسوزی به خاک و مردم این کشور نداشته/ ندارد. مزدور گونه گوش به فرمان باداران خارجی شان هستند و در تخریب آبادی و زیربنای افغانستان نقش کلیدی داشته و دارد. گروه طالبان ثابت نموده است که دشمن تمدن های بشری و دستآورد های مدنی و تاریخی این سرزمین است؛ زیرا آنان را از خود نمی داند و با آن سنخیتی نمی تواند تعریف نماید، لذا همواره در تلاش از بین بردن تمامی نشانه ها و افتخارات تاریخی و تمدنی این خطه بوده و است.
گروه طالبان با دیدگاه تنگ سیاسی و ایدئولوک، هرکز به ارزش های انسانی و حقوق بشری احترام نداشته و نمی کند. این امر دیگر نیاز به اثبات ندارد، زیرا در دوران حاکمیت شان به تمام معنا آن را در عمل کرد های واضح شان ثابت ساخت. گروه طالبان با کشور های منطقه که در تضاد ایدئولوژیک قرار دارد هرگز سازش و تعامل سیاسی برد برد نمی تواند همچنان که در دوران حاکمیت شان این را به صورت عملی به اثبات رساند. گروه تروریستی طالبان در پی فرصت لانه سازی و تحکیم جغرافیایی در افغانستان است، هرگاه چنین مجالی برایش میسر گردد به تمامی داشته های انسانی در هر گوشهی جهان حمله خواهد کرد. طالبان شاید به صاحبان و بادرانش که مرگ و زندگی سیاسی شان بدست آنان است حمله نکند، بخاطریکه همان رسم مزدوری هم ایجاب اینکار را نمی کند. بدون تردید طالبان گروه آدم کش، بی رحم و ضد مدنیت و ترقی و نظم نوین بشر است. با تأسف آسیب اصلی چنین جهالت و بربریت متوجه مردم افغانستان بوده و است. 

دیدگاه شما