صفحه نخست » مقالات » پروژهی ناکام مشروعیتبخشی به طالبان
پروژهی ناکام مشروعیتبخشی به طالبان
- ستار سروش
گروه طالبان خواب امارت اسلامی میبیند و این روزها تمام نیروی خویش را به خرچ داده است تا کنترول خویش را بر مناطق بیشتر افغانستان تقویت کرده و به زعم خویش به تحقق این خواب نزدیکتر شود. این گروه اعلام جدول زمانی خروج سربازان ایالات متحده آمریکا را پایان دولت جمهوری اسلامی افغانستان تفسیر و ترجمه کرده و خود را در آستانهی تأسیس مجدد امارت اسلامی میبیند و در توهم پیروزی است. طالبان فکر میکنند که با خروج نیروهای خارجی، بویژه خروج سربازان ایالات متحده آمریکا، میتوانند بر توسن قدرت سیاسی سوار شده و حاکمیت سیاه دههی نود خویش را دوباره در افغانستان احیا کنند، حاکمیتی که جز حقارت و فلاکت و بدبختی ارمغان دیگری برای این وطن زخمخورده و خسته از جفا نداشت و جز زخم و شلاق تحفهی دیگری برای مردم ستمدیدهی این آب و خاک نیاورده بود.
مقاومت مردم و نیروهای امنیتی کشور اما خواب امارتطلبان را بسیار پریشان کرده است. مردم در سراسر افغانستان به شیوههای گوناگون نشان داده اند که در حمایت از نظم سیاسی دموکراتیک پسا 2001 مصمم اند و به هیچ عنوان حاضر نیستند در ذیل نظم سیاسی مبتنی بر امارت اسلامی زندگی کنند. از نظر مردم زیستن در ذیل نظم سیاسی مبتنی بر امارت در قرن بیست و یکم جز مایهی ننگ و شرمساری چیزی دیگری بوده نمیتواند. مقاومت درخشانی که در سراسر افغانستان شکل گرفته است و مردم در کنار نیروهای امنیتی علیه گروه طالبان میجنگند نشانگر بیزاری و تنفر مردم از سبک زندگی طالبانی و سنت سیاسی امارتمحور است. با توجه به شرایط عینی جامعهی افغانستان و خواستهای نسل جدیدی که به عنوان یک نیروی تأثیرگزار در طی دو دههی گذشته رشد کرده و به بالندگی رسیده است، احیای مجدد امات اسلامی و استقرار آن در افغانستان یک امر ممتنع است و کوشش در جهت تحقق آن، سودای باطل. علیالرغم آنکه این گروه کنترول برخی ولسوالیها و شهرها را در دست گرفته است، حفظ این کنترول اما با توجه به ذهنیتی که در بین افکار عمومی داخلی و بینالمللی نسبت به طالبان وجود دارد بسیار سخت و دشوار است.
برخی از کشورهای تأثیرگزار در موضوع جنگ و صلح افغانستان اما بیتوجه به خواست عمومی شهروندان این جامعه در پی مشروعیتبخشی به گروه طالبان اند و تلاش دارند طالبان را از یک گروه تروریستی به یک گروه سیاسی تبدیل کنند. در بیانیههای این کشورها به صورت بسیار ماهرانه و زیرکانه از طالبان به گونهای سخن گفته میشود که انگار این گروه دولت آیندهی افغانستان را تشکیل میدهد. پروژهی مشروعیتبخشی به گروه طالبان را قبلاً برخی رسانههای داخلی، منطقهای و بینالمللی کلید زده بودند و تلاش میشد سیما و تصویر قابل قبول و خلاف واقع از این گروه برای افکار عمومی جهان و افغانستان ارائه شود. مواضع برخی کشورها در مورد طالبان این روزها ادامهی همان پروژهای است که برخی رسانهها قبلاً کلید زده و کوشش میکنند از این گروه قباحتزدایی کرده و برای آن مشروعیت خلق کنند. این تلاشها بدون تردید محکوم به شکست اند و ره به هیچ دهی نخواهد برد، چون سبک زندگی مطلوب امارت اسلامی از مقبولیت و مشروعیت در بین مردم برخوردار نیستند و کسی در این کشور دیگر میلی به زیستن در زیر سایهی امارت اسلامی ندارند. مردم دوست دارند مالک سبک زندگی خاص خود باشند و کسی به اجبار سبک زندگی خاصی را بر آنها تحمیل نکند. امارت اسلامی آب رفتهای است که هرگز به جوی سیاست کشور باز نخواهد گشت. هر نوع تلاش و کوشش برای برگرداندن این آب رفته، آب در هاون کوبیدن است و کوشش و تلاش عبث و بیهوده. احیای امارت اسلامی خیال خامی است که عدهای غافل از واقعیتهای جاری و عینی افغانستان و جهان در سر دارند. عملکرد طالبان با هیچ دین و آئینی قابل توجیه نیست و لباس مشروعیت متناسب با اندامِ عملکرد و رفتار این گروه نیست. مشروعیت ریشه در خواست و رضایت مردم دارد و هر نوع کوشش برای مشروعیتبخشی به گروه طالبان بیتوجه به خواست و رضایت عمومی شهروندان افغانستان ره به ترکستان میبرد و جز اینکه بازی سیاسی در این کشور را پیچیده کند دیگر هیچ دستاوردی نخواهد داشت.
کشورهای تأثیرگزار در معادلات قدرت افغانستان و بازیهای سیاسی این کشور بهتر است به تقویت بنیادهای نظم سیاسی کنونی همت گاشته و بر طالبان فشار بیاورند تا دست از توحش برداشته و به زندگی مسالمتآمیز و صلحجویانه در کنار دیگر شهروندان این کشور مشغول گردند. طالبانی که در حال احتضار بود، با حمایت برخی کشورها اکنون دوباره احیا شده و تبدیل به یک نیروی ویرانگر نیرومندی شده است که میتواند برای امنیت کلیت جامعهی بینالمللی بسیار زیانبار تمام شود. برگشت دوبارهی امارت اسلامی نه تنها تهدیدی بر افغانستان که بر امنیت جامعهی بینالمللی خواهد بود. رخداد یازده سپتامبر به میانجیِ لانهی امنی ممکن گشته بود که گروه طالبان برای شبکه تروریستی القاعده فراهم کرده بود. این گروه با توجه به نوعی آموزشی که میبیند پتانسیل این را دارد که به یک نیروی ضد جبههی لیبرال دموکراسی تبدیل شده و دوشادوش القاعده علیه دنیای لیبرال دموکراسی به مقابله و ستیز اقدام کند. در مدرسههای دینیای که طالبان در آنها آموزش میبینند نشان از نوع آموزشی که در آن تساهل و مدارا با تفاوتها و تکثری که در یک جامعه وجود دارد به رسمیت شناخته شود نیست. آنچه به وفور و به فراوانی وجود دارد قشریگرایی مذهبی و حقدانستن مطلق خویشتن است. تقویت چنین گروهی بدون هیچگونه تردید در درازمدت آسیبهای جدی بر پیکر امنیت جامعهی جهانی وارد خواهد نمود. این گروه در محاسبات کوتاهمدت ممکن است برخی منافع مقطعی برخی کشورها را تأمین کند اما بی تردید آتشی است که در درازمدت دامن کل جهان بشریت را خواهد گرفت. این آتش در دراز مدت نه کشورهای غربی را آرام خواهد گذاشت و نه دول شرقیای که از این گروه حمایت میکنند.
مردم افغانستان از کشورهایی که در طی این دو دهه افغانستان را سخاوتمندانه در بخشهای گوناگون یاری نموده اند انتظار دارند که به جای مشروعیتبخشی به یک گروه تروریستیای که جز کشتن و ویرانکردن هنر دیگری ندارد همچنان به حمایت از نظم سیاسی دموکراتیک کنونی ادامه داده و برای ریشهکنکردن بنیادهای افراطگرایی و براندازی بنیاد تروریستان در کنار دولت و ملت افغانستان بیایستند و پلی شوند که مردم افغانستان از طریق آن بتوانند از این غرقاب خود را نجات دهند.
دیدگاه شما