صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

طالبان و شماتت از خروج نیروهای امریکایی بخش دوم و پایانی

-

طالبان و شماتت از خروج نیروهای امریکایی بخش دوم و پایانی

قسمت نخست این یادداشت به بگروند سیاسی – نظامی گروه طالبان و مسبب شدن این گروه در راستای آمدن نیروهای نظامی خارجی در افغانستان پرداخته است. در این بخش تلاش می شود بیست سال حضور نظامی سازمان ناتو و بویژه امریکا را در این کشور به بررسی گرفته شود. ورود نیروهای ناتو به رهبری ایالات متحده امریکا در افغانستان ظاهراً به این علت صورت گرفت که بنیاد های تروریستی قدرتمند که در سایه حاکمیت گروه طالبان شکل گرفته بود، بایست از میان برده شود. این رویاروی قدرت های نا برابر از آن روز تا اکنون بیست سال به طول انجامید. مطابق اشاره های مقامات امریکا، جنگ و مبارزه بیست ساله امریکایی ها در برابر تروریسم در افغانستان طولانی ترین جنگ تاریخ امریکا در بیرون از مرزهای آن کشور است. این جنگ هزینه های هنگفت مالی و جانی را برای دولت و مردم امریکا در قبال داشت، همچنان که این جنگ باطل قربانی غیر قابل محاسبه¬ی را بر مردم افغانستان متحمل ساخته است.  آمریکا برای نابودی تروریسم در افغانستان آمده بود؟ اگر پاسخ این سوال مثبت باشد؛ پس تروریسم و گروه های تروریستی که هر روز بیشتر از پیش مردم افغانستان را به خون می غلطاند، تا هنوز تمام نشده است/ نابود نگردیده است. پس، آیا این مأموریت ناکام بوده است؟ واقعاً نمی دانم. ناکامی و کامیابی این مأموریت دو وجه دارد. جنبه¬ی که مربوط به امریکاست و از زاویه دید امریکایی ها نگرسته شود، شاید ناکام نبوده باشد و چنانچه که رئیس جمهور بایدن گفت: کشتن اسامه بن لادن هدف امریکایی ها از حمله به افغانستان بود که آن کار عملی شد. اما جهت دیگر این سوال منوط است به سرنوشت غمبار افغانستان. در این سرزمین چه چیز تغییر نموده است؟ بنیاد گرایی دینی – مذهبی که در نهایت منجر به تروریسم ملی و جهانی می شود از میان رفته است؟ بحران قدرت در افغانستان که اساسی ترین مسأله است آیا در میدان سیاست و جغرافیای افغانستان حل و یا حد اقل راه حل برایش پیدا شده است؟ اساساً گروه طالبان چه پروژه¬ی است که در هر شرایط افغانستان بدنبال اخذ تمامیت قدرت است؟ آیا افغانستان و مسایل سیاسی و  داشتن نظام سیاسی مطابق به ارزش های انسان های آزاد و بشر دوستانه مورد توجه قدرت های بزرگ دنیا است؟ یا آنچه که مهم است این است که با چه نسخه می توانند در افغانستان مسلط باشند و افغانستان میدان برای تضعیف رقیبان شان قرار گیرد؟ بدون تردید، برای قدرت های چون امریکا، اهمیت ندارد چه نوع نظام سیاسی بر افغانستان و با چه شیوه¬ی سیاسی بر مردم این کشور حکم می راند، آنچه مهم به نظر می رسد بحث منافع ملی خود آنان است.  پس، سوالات زیادی وجود دارد که اکثر قاطع آنان پاسخ روشن ندارد. زیرا پالیسی روشن و شفاف برای مردم افغانستان موجود نیست.
حضور بیست ساله نظامی امریکا در افغانستان فرصت های بی شماری را برای مردم افغانستان بوجود آورد، تقرر نظام سیاسی مردم سالار، آزادی های بشر محورانه مانند رفتن دختران به مکاتب، آزادی شغلی برای زنان افغانستان، آزادی بیان، و ... همه جز دستآورد های است که در موجودیت و استقرار بیست ساله نیروهای نظامی ناتو در کشور بدست آمده است. اما با تأسف همه¬ی این موفقیت های بیست ساله اکنون در یک بازی بسیار پیچیده و تاریک سیاسی در معرض خطر قرار گرفته است. پروسه صلح و گفتگو های بین الافغانی نتایج قابل قبول و توقع شده مردم افغانستان را تا هنوز نداشته است. همزمان با جریان مذاکرات، جنگ ها در سراسر افغانستان تشدید گردیده است و هر روز اولسوالی های زیادی در مناطق مختلف افغانستان میان گروه طالبان و دولت جمهوری اسلامی افغانستان دست بدست می شود و باعث می گردد هزاران خانواده در این فصل حاصل گیری شان از خانه و از سر زمین های زراعتی شان بی جا و آواره و طعمه¬ی آتش جنگ قرار بگیرند.
جنگ افغانستان جنگ قدرت برای تصاحب سکوهای قدرت سیاسی است؛ دیگر هیچ مصداق و توجیهی نداشته و ندارد. این جنگ پهلوی مخوف دیگری نیز دارد؛ جنگ نیابتی در افغانستان میان کشور های منطقه و کشور های جهان به صورت واضح بوده و است. این امر هرگز قابل انکار نمی تواند باشد و حتی برای اثبات آن نیز خیلی نیاز به تحلیل عمیق و کارشناسانه نیست؛ عادی ترین شهروند افغانستان نیز این را می دانند که جنگ افغانستان، جنگ بر سر قدرت و جنگ نیابتی است. دو دهه حضور پر زرق و برق نیروهای ناتو این حالت را نه تنها کم رنگ نتوانست؛ بلکه عوامل تشدید کننده برای این مسأله گردید. از سوی دیگر در حوزه داخلی افغانستان، گروه طالبان با دیدگاه واضح سیاسی به قدرت افغانستان نگاه دارد. تمامیت خواهی قدرت و اختیارات سیاسی به تمام معنای افغانستان جز لاینفک پالیسی های بزرگ و استراتژیک گروه طالبان است. باور طالبان این است که افغانستان را باید افغان ها یعنی قوم واحد بنام پشتون ها اداره نماید و دیگران هر آنچه که هستند جز تأسی و پیروی از آنچه که طالبان در محوریت قومی خود شان تعریف می کنند، فراتر نمی رود. دید سیاسی طالبان نگاه هژمونیک قدرت است و احیایی افغانستان قرن 19م مرام و مقصد سیاسی آنان می باشد. این موضوع را با جسارت و شفافیت باید بیان نمود که گروه طالبان در تبانی با باداران منطقه¬ی و جهانی شان افغانستان را می خواهد که از آدرس واحد قومی معرفی و وارد معاملات سیاسی با دنیا قرار بگیرد.
دو دهه حضور نظامی امریکا در افغانستان رقم خورد و این زمان درازی بود که نیروهای قدرتمند ترین کشور های دنیا در افغانستان پایگاه نظامی داشتند. بیشتر از یک صدو سی ملیارد دالر برای افغانستان هزینه مالی کردند. اما بعد از بیست سال، امروز هراس این وجود دارد که همه چیز برگردد و تاریخ تکرار شود. تکرار تاریخ از جهت این صورت نخواهد گرفت که طالبان قدرت قوی دارد؛ بل از دریچه که سیاست قدرت های جهانی در مورد افغانستان از شفافیت و مردم محوری بهره نداشته و ندارد. بی اعتمادی فوق العاده، امروز در تمامی لایه های جامعه و سیاست در افغانستان و حامیان افغانستان رسوخ نموده است. افغانستان در این بیست سال در حوزه سیاست های خارجی امریکا همواره در منطقه حنوب شرق آسیا قرار داشته است. در این حوزه سیاسی و جغرافیای بزرکترین کشور که گمانه های قوی حمایت از گروه طالبان را در کار نامه دارد موجود است. کشور اسلامی پاکستان زادگاه گروه طالبان و مهد رشد و ترقی آن گروه بوده/ است. این را همواره مقامات و شخصیت های بزرگ پاکستانی اعتراف نموده است. با این وصف امریکاه در سیاست خارجی خود افغانستان را در این حوزه تعریف می کند و همیشه بجای اینکه توانسته باشد لانه های اصلی تروریستان را هدف قرار دهد متوسل به راهکار های بوده که تا هنوز سود برای نابودی تروریسم نداشته است. لذا بنیاد های نا امنی افغانستان و منطقه مورد مماشات امریکا قرار گرفته است و هرگز اقدام و پالیسیی روی دست گرفته نشد که آن بستر ها و چشمه سار های تروریستی خشکانده شود. 
فرض کنیم این جنگ بیست ساله برای امریکا ختم شده باشد، اما هرگز برای افغانستان خاتمه نیافته است. شعله های آتش جنگ و نا امن سازی منطقه و در نهایت جهان، در حال زبانه کشیدن است. اژدهای تروریسم در قالب گروه طالبان از وحشت و خونریزی های مردم افغانستان بیزاری نجسته و خسته نشده اند. روابط های تنگاتنگ میان گروه های تروریستی وجود دارد؛ زیرا بنیاد های فکری آنان این را ایجاب می کند.
جدای و تغییر مسیر چنین گروه ها یک توهمی بیش نخواهد بود. آنچه که اهمیت دارد و راه حل اساسی می تواند باشد این است، تمامی مردم افغانستان که از ستم های طالبانی و تمامیت خواهی های سیاسی آن گروه، انزجار دارند، بایست در صف واحد قرار بگیرند و از کشور، خاک و حیثیت، تاریخ و تمدن مردم خویش پاسبانی نماید. مردم افغانستان خواهان ماندن امریکایی ها و یا هیچ گروه خارجی دیگری در مُلک خود نیست، باید سرنوشت خود و مردم خویش را با دستان خود رقم زد و رنسانس درخشان تاریخ خود را در این سرزمین متبلور سازد. 

دیدگاه شما