صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

پیامدهای گفتگوهای صلح با طالبان؛ افزایش کشتار سیستماتیک در افغانستان - قسمت دوم و پایانی

-

پیامدهای گفتگوهای صلح با طالبان؛ افزایش کشتار سیستماتیک در افغانستان - قسمت دوم و پایانی

درآمد
همزمانی جنگ و صلح و نشستها و گفتوگوهای استقرارصلح با گروه طالبان؛ حداقل به لحاظ عقلانی و منطقی قابل جمع نیستند و پیامدهای عینی و مملوس این نوع تحقق صلح خیالی؛ باعث افزایش ماشین کشتار گروه تروریستی طالبان؛ به صورت سیستماتیک، هدفمند، قتلعام و کشتارهای دسته جمعی افراد بیگناه، کودکان، زنان و افراد ملکی در سطح شهرها، دانشگاهها، مکاتب، مراکز آموزشی، سالنهای عروسی و مساجد شدهاند و هم چنان نیروهای امنیتی و دفاعی کشور در میدانهای جنگ شده است. بنابراین، در روزهای اخیرگروه تروریستی طالبان ماهیت و جوهرۀ اصلی خویش را در شدیدترین و سنگینترین حملات تروریستی، انتحاری، انفجاری و رفتارهای خشونت بار علیه دولت و مردم افغانستان نشان دادهاند و آن اینکه گروه تروریستی طالبان اساساً ارادۀ برای تحقق صلح پایدار در افغانستان را ندارد. زیرا شاهد بر اثبات مدعای فرضیه؛ یعنی عدم باورمندی گروه تروریستی طالبان به استقرارصلح پایدار در افغانستان این است؛ که گروه تروریستی طالبان بعد از امضاء موافقتنامه آوردن صلح در افغانستان با نماینده ایالات متحده آمریکا؛ مبنی برکاهش خشونتها و فراهم نمودن زمینههای گفتوگوها و نشستهای بین الافغانی برای مذاکرات صلح در افغانستان متعهد باشد، اما متأسفانه نه تنها چنین الزامات حقوقی و سیاسی صورت نگرفته است، بلکه میزان شدیدترین حملات تروریستی و مرگبارترین حملات انتحاری و انفجاری از سوی گروه تروریستی طالبان علیه شهروندان افغانستان صورت گرفته است. از طرف دیگر، تحقق صلح پایدار در افغانستان، تضمین و مصئونیت پایداری تحقق صلح را در منطقه و جهان در پی خواهند داشت، زیرا کشورهای همسایه، کشورهای منطقهای و جامعه جهانی و سازمانهای بین المللی و مخصوصاً سازمان ملل متحد که عملاً عهدهدار تحقق صلح و حافظ منافع صلح پایدار در جهان است، بیشترین مسؤولیت را در قبال استقرارصلح و حفظ صلح دارند، باید بیشترین توجه و اهمیت را به استقرارصلح و امنیت بین المللی خواهد داشت. از سوی دیگر، فقدان تحقق صلح پایدار با گروه تروریستی طالبان در افغانستان، به مثابۀ اوج گیری گروههای افراطی تندرو و  شکلگیری گروههای  اسلامگرا در منطقه و جهان در حال افزایش هستند و این خود به خود و صورت طبیعی، ثبات سیاسی، امنیت بین المللی و صلح را با مخاطرۀ جدی انداختهاند. زیرا بازیگران داخلی و بین المللی به صورت مستقیم منافع شان در گرو تحقق صلح پایدار در افغانستان هستند؛ فرق نمیکند؛ که کدام کشورها از فقدان صلح در افغانستان منفعت میبرند و کدام کشورهای از استقرارصلح پایدار در افغانستان احساس امنیت، ثبات سیاسی و صلح بین المللی را به نفع کشورهای شان میدانند و برای تحقق آن تلاش خواهم نمود. بنابراین، زمانی آن فرارسیدهاند که بازیگران داخلی و بازیگران بین المللی؛ سیاست های دوگانه، متناقض، متضاد و چند پهلوی خویش را کنار بگذارند و به صورت جدی و واقعی جلوگیر کشتارهای هدفمند، قتلهای زنجیرهای، نسل کشی سیستماتیک؛ شدیدترین حملات تروریستی و انتحاری و انفجاری علیه دولت و مردم افغانستان به صورت عام و به صورت خاص؛ نسلکشی و کشتارهای سیستماتیک و هدفمند هزارهها را جلوگیر نمایند. دولت جمهوری اسلامی افغانستان، کشورهای همسایه، کشورهای منطقه و جامعه جهانی به صورت صادقانه مسؤولیت انسانی و اخلاقی خویش را در قبال این همه فاجعهای انسانی انجام داده و جنگها منازعات طولانی مدت و رفتارهای خشونت آمیز که از سوی گروه تروریستی طالبان علیه دولت و مردم افغانستان انجامگرفته و میگیرند؛ اداکرده و پیششرطها و پیش زمینههای تحقق صلح پایدار را فراهم کند، تا دولت و مردم افغانستان؛ بیش از این قربانی جنگهای نیابتی و رقابتهای منطقهای و جهانی نشوند. بنابراین، سرانجام و فرجام همۀ جنگها، منازعات و رفتارهای خشونتبار و ضد انسانی روزی باید از طریق گفتوگوها و مصالحه و آشتی ملی پایان یابند و به همۀ آن جنگهای خونین و تیره بختیها و بحرانهای مزمن که شهروندان افغانستان در طول چندین دهه تجربه کردهاند مهر پایان گذاشته شوند و زندگی انسانی و مسالمت آمیز را در جامعه افغانی و انسانی فراهم گردد؛ تا زمینۀ زیست جمعی و حیات سیاسی دولت و مردم افغانستان در سایۀ استقرارصلح پایدار تأمین و تضمین گردد.
گفتار دوم: جنگ و خشونت مجدد طالبان؛ تغییر در سیاست صلح سازی در میان بازیگران داخلی و بین المللی؛
بنابراین، خیزش دوبارۀ خشونت آمیز طالبان در سال 1383، مرحلۀ دوم تلاش برای کنار آمدن با مشکل طالبان را به همراه داشت. این مرحله که تا آغاز برنامۀ رئیس جمهور اوباما برای خروج نیروهای آمریکای از افغانستان و انتخاب دوبارۀ رئیس جمهور حامدکرزی در سال 2009 ادامه یافت، سیاست نخستین استفاده از قوۀ قهریه به سیاست استفاده از ترکیب فشار نظامی و تلاش برای مصالحه تغییرکرد. در حالی که ایالات متحده به سیاست مبارزه با تروریسم ادامه داد، دولت افغانستان با شاخههای طالبان که گفته میشد با القاعده ارتباط نداشتند، سیاست آشتی را در پیشگرفت. دلیل اصلی شکست مذاکرات و تلاشهای مصالحه در این مرحله، مواردی بود که باید از سوی دولت افغانستان و متحدان بین المللی آن اصلاح میشدند. این موارد عبارت بودند از: سیاستهای بیشتر واکنشی تا کنشگرایانه در میدان جنگ، دست کم گرفتن نیاز به مدیریت عوامل داخلی و منطقهای منازعه و عدم یک سیاست منسجم حل منازعه است. پس از انتخاب مجدد رئیس جمهور حامدکرزی در سال 1388 و بدبینی فزایندۀ او در مورد فعالیتهای نیروهای بین المللی در افغانستان، او شیوۀ جدید مذاکره با طالبان را در پیشگرفت که با طرح آن، تلاشها برای حل مسأله شورشیان وارد سومین مرحله شد. سازوکار پیشبرد مذاکرات در این مرحله به شورای عالی صلح افغانستان واگذار شد که در سال 1389 در نتیجۀ «جرگۀ ملی مشورتی صلح» تشکیل شد؛ جرگه ای که در آن 1600 نماینده برای مشوره در مورد روند صلح درکشور، در کابلگرد هم آمدند. در ابتدا شورای عالی صلح به رهبری برهان الدین ربانی، رئیس جمهور پیشین دولت اسلامی افغانستان (1371-1380) که اتفاقاً خود او در سال 1375 از سوی طالبان از قدرت کنار زده شده بود، کارش را آغازکرد. بلافاصله پس از تأسیس آن، شورای عالی صلح به دلیل عدم ظرفیت در مدیریت منازعه از یک سو و عدم هماهنگی با نیروهای بین المللی از سوی دیگر، اعتبار خود را از داست داد. بازیگران خارجی طبق سیاستهای خودشان و بدون در نظرگرفتن برنامۀ حامدکرزی با طالبان تماس بر قرار کرده و آجنداهای موازی مذاکره با طالبان را پیش میبردند. یک نمونۀ این رویکرد، افتتاح دفتر سیاسی طالبان در قطر در ماه جوزای سال 1392 است که در نتیجۀ تماس مستقیم دیپلماتهای آمریکایی و آلمانی با عناصر طالبان، از جمله طیب آغا، به منظور گشایش مجرای گفتگوهای صلح با طالبان ایجاد شد. این دفتر پس از اعتراض حامدکرزی بر افراشته شدن بیرق امارت اسلامی افغانستان و اینکه این دفتر از امارت اسلامی افغانستان نمایندگی خواهد کرد، بسته شد. برافراشتن بیرق امارت اسلامی در قطر را در افغانستان طوری تفسیر کردند که گویا طالبان تلاش دارند خود را به عنوان دولت موازی با جمهوری اسلامی افغانستان معرفیکنند. حامدکرزی در واکنش به تماسهای مستقیم دیپلماتهای خارجی با طالبان، با برخی از عناصر طالبان «تماسهایمخفی» برقرارکرد. طرح مذاکرات حامدکرزی جهت آوردن طالبان به میز مذاکره هیچ سودی نداشت؛ اما چانه زنی حامدکرزی و شورای عالی صلح با عناصری از شورشیان که از هستۀ اصلی طالبان نمایندگی نمیکردند، به رهایی صدها جنجوی طالبان از زندان پل چرخی منجر شد. برخلاف انتظارات حامدکرزی، جنگجویان آزاد شده دوباره به میدان جنگ بازگشتند که در نتیجۀ آن، افغانستان وارد یک مرحلۀ خونینتر شورشگری و حملات انتحاری شد. (ابراهیمی،1397، 12). بنابراین، گفتوگوهای تحقق صلح با گروه طالبان از ابتدا با سیاستورزی دروغین پایه گذاری شدند، زیرا هم بازیگران داخلی و هم بازیگران خارجی در نشستها، تماسها و گفتوگوهای استقرارصلح پایدار در افغانستان صادق نبودند و این پروسۀ صلح منجر به شکست شدند و این عدم هماهنگی و فقدان سیاست صادقانه باعث شدند ،که باردیگر گروه تروریستی طالبان از حاشیه به متن بیاید و جان تازه بگیرند و حملات تروریستی خویش را از سرگرفتن و فاز جدیدی را برای تثبیت قدرت سیاسی گروه تروریستی طالبان ایجاد کردند. سرانجام و فرجام همۀ آن تلاشهای غیر مسؤلانه و غیر صادقانه از سوی بازیگران داخلی و بین المللی برای استقرارصلح پایدار در افغانستان با گروه تروریستی طالبان؛ این شدکه امروزه گروه تروریستی طالبان هم زمانی جنگ و صلح را برای دستیابی به قدرت مطلق امارت اسلامی شدیدترین حملات تروریستی، انتحاری، کشتارهای هدفمند، قتلهای زنجیرهای و نسلکشی سازمان یافته، گفتوگوهای تحقق صلح را به سخره گرفته و زندگی جمعی و حیات سیاسی دولت و مردم افغانستان را به مخاطرۀ جدی انداخته است.

 

دیدگاه شما