صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جمهوریت، توازُن و تعامل مثبت منطقوی

-

جمهوریت، توازُن و تعامل مثبت منطقوی

بعد از فروپاشی نظم سیاسی سنت شده در افغانستان و ترویج کودتاهای متنوع و مختلف، افغانستان درگیر تنش های شدید سیاسی در منطقه گردیده است. دوران پادشاهی محمدظاهرشاه، عمدتاً بدو فصل بزرگ قابل تمایز است. سی سال نخست آن، حاکمیت خاندانی به صورت قاطع بر افغانستان تسلط داشت و حتی ظاهرشاه به عنوان شاه افغانستان خیلی نمی توانست/ نمی خواست اراده¬ی مستحکم در جهت تحکیم نظام سیاسی بر اساس صلاح دید مردم رویکار بیاید. اما یک دهه¬ی اخیر حکومت وی که به دهه¬ی دموکراسی شهرت تاریخی پیدا نموده است، حکومت و شخص محمد ظاهرشاه تمایل نسبتا خوبی در برقراری دولت متفاوت از قبل در افغانستان را داشتند. این نرمش سیاسی در نحوه حکومت داری سبب گردید زمینه های اندک روشنگری در کشور باز شود. بدبختانه این روند به درازا کشیده نشد و عمر سیاسی اش را نخستین کودتا در تابستان 1352ه¬خ پایان بخشید.
بعد از گسیختن تارهای سنتی نظم سیاسی، افغانستان وارد فاز جدید نا بسامانی های گردید که پای رقابت های منطقه و جهان نیز در این کشور از همه وقت بیشتر باز شد. رقابت های منطقوی زمان بیشتر از پیش شدت پیدا نمود که در افغانستان نظم سیاسی فروپاشید و هرج و مرج سیاسی بوجود آمد. بحران جنگ و ناامنی سراسر افغانستان را فرا گرفت و قربانی های بزرگ را بر مردم افغانستان متقبل ساخت. در میان این میدان آتش، حدود سی سال قبل از امروز گروه  افراطی بربنیاد ایدئولوژی متحجرانه و براساس تحریک مخربانه¬ی بعضی کشور های بیرونی، در گوشه¬ی از افغانستان ظهور یافتند. این گروه که تحت عنوان طالبان کرام و شعار دروغین تأمین عدالت اجتماعی بر اساس اندیشه دینی و مذهبی وارد کارزار سیاسی و جنگ افغانستان شد. در مدت کمتر از پنج سال، بخشی بزرگ جغرافیای افغانستان را بوسیله¬ی جنگ و حمایت کشور های بیرونی تصاحب کردند. رویکار آمدن گروه طالبان و امارت آنان معضل افغانستان نه تنها حل نگردید؛ بلکه چندین برابر شد. نگاه و پالیسی قوم محورانه، ایدئولوک، حذف دیگران و دشمنی با تمام ارزش های تاریخی و فرهنگی در افغانستان و تقابل با اکثر قاطع کشور ها و ملل های منطقه و جهان، افغانستان را به هراسگاه و ویرانکده¬ی تبدیل نمود. انزوای افغانستان در دوران طالبان و فراموشی افغانستان از جانب بخشی بزرگ جامعه جهانی فرصت را برای نزدیکی و همکاری های همه جانبه گروه طالبان و گروه های تروریستی بین المللی فراهم ساخت. القاعده و سایر گروه های بزرگ تروریستی به بهانه جهاد لانه¬ی امن و قدرت مانور دهی قوی را در خاک افغانستان پیدا نمودند؛ اینکار منتج به این شد که از خاک افغانستان منزوی شده حملات گسترده تخریبی و تروریستی در کشور های بزرگ جهان عملی شود. در منطقه نیز روند دشمن تراشی های فراوان خلق گردید. این ها تصویر کلی از گذشته تاریخ سیاسی افغانستان است که در عدم نظام سیاسی متعادل، شکل پیدا نمود.   
فصل جدید تاریخ سیاسی افغانستان که از آغازین سال قرن بیست و یکم میلادی رقم خورد و براساس کنفرانس بُن و نظارت جامعه جهانی، نظام سیاسی و دولت مبتنی بر اراده مردم شکل گرفت، فرصت مناسبی شد برای مردم افغانستان تا از ستم ها و بحران های که حاصل گروه های تروریستی و نبود نظام بود، در کشور رهایی یابد. نظام سیاسی پسا بُن در افغانستان جمهوریت قبول گردید و این نظام سیاسی بر شالوده های رأی مردم و میکانیزم انتخابات به صورت عملی نزدیک به بیست سال است که به نحوی پایه های نظم سیاسی را در کشور مستحکم و نهاد های امنیتی و دفاعی را با سیمای ملی بوجود آورده است. گرچه مشکلات وجود داشته/ دارد؛ اما نظام سیاسی که بتواند قسمتی بزرگ از مردم افغانستان را زیر یک چتر سیاسی جمع نماید، بدون شک همین نظام سیاسی جمهوریت است. نظام سیاسی جمهوریت این ظرفیت و قابلیت را در داخل کشور ایجاد نموده است که اقوام مختلف ساکن در این خاک را به عنوان شهروندان متساوی الحقوق بشناسد و به تمامی ارزش های انسان محور و اسلام پسند در جامعه افغانستان احترام کامل داشته باشد. ضرورت کنونی افغانستان نیز این واقعیت را برملا می سازد که غیر از نظام سیاسی جمهوریتِ مردم سالار دیگر هیچ گزینه¬ی سیاسی دیگری این قدرت را نداشته و نخواهد داشت که افغانستان را کشور واحد تعریف نماید و به تمامی مردمان ساکن در این سرزمین دیدگاه واضح و مساوی شهروندی قایل باشد.
از سوی دیگر ضرورت ها و واقعیت های سیاسی و اجتماعی منطقه و جهان نیز این را ایجاب می کند که افغانستان دارای نظام سیاسی متعادل و تساهل گرأ باشد. توازن و تعادل در پالیسی های جهانی و منطقوی زمینه¬ی بقای افغانستان را فراهم می سازد، از جانب دیگر امنیت، ثبات و صلح منطقه و جهان نیز تابع پارامتر افغانستان است. اگر در افغانستان نظام ها و دولت های باشد که ارزش های بزرگ جهانی و مصلحت های منطقوی برایش مهم و قابل احترام باشد، به یقین از جانب افغانستان هیچ ضرری متوجه نظم سیاسی جهان و منطقه نخواهد شد. این مسأله را یکبار دنیا و منطقه به صورت واضح از جانب افغانستان تجربه نموده است. 
منطقه¬ی که در آن افغانستان موقعیت دارد دچار رقابت های بزرگ سیاسی، اقتصادی و فرهنگیست، نظام سیاسی که بتواند در این بازی بزرگ افغانستان را دخیل در ابعاد منفی آن نکند، نظام جمهوریت است، زیرا ماهیت جمهوریت این را ایجاب می کند که بر اساس دیدگاه ایدئولوژیک به قضایا نگاه نمی کند؛ بلکه منافع ملی و روابط دیپلماتیک بر پایه های انعطاف عقلانی در نظام جمهوریت اصل و اولویت ها را تعیین می کند. افغانستان تا هنوز زخم هایش که از بی بصیرتی سیاسی و کار کرد جریان های افراطیت خونچکان است، هرگز به سود منافع مردم و منافع ملی خود نمی داند که در این رقابت های منطقوی چوب سوخت دیگران شود. این موضوع هم به سود منطقه است و هم به نفع مردم افغانستان. لذا افغانستان با مدیریت نظام سیاسی جمهوریت این خطر را هم برای خود این کشور و هم برای منطقه کمتر می سازد.
با نظام سیاسی جمهوریت و پالیسی های تعقل محور، افغانستان توازن و تعادل میان کشور های منطقه را حفظ نموده و اینکار تداوم خواهد یافت. چون نظام سیاسی جمهوریت تنگ نظرانه و ایدئولوژیک به قضایای سیاسی در منطقه نگاه ندارد به همان لحاظ است که بی طرفی و تعادل سیاسی را بنیاد سیاست های جهانی و منطقوی خویش می پذیرد.
فکتور های که جمهوریت می تواند توازن منطقوی را برقرار و به تعامل بُردبُرد تبدیل نماید، نخست نظام سیاسی جمهوریت در افغانستان همانند گروه های افراطی به پدیده های سیاسی در جهان و منطقه دیدگاه سیاسی ایده باور ندارد. به عنوان مثال یک نکته¬ی واضح در این قسمت اشاره می شود.
بر فرض محال اگر در افغانستان بار دیگر گروه های افراطی و دیگر ستیز تسلط یاید نخستین کشورهای که از آن ناحیه صدمه خواهد دید، حلقه همسایگان افغانسان است. جمهوری اسلامی پاکستان در نوک حمله¬ی چنین گروه ها خواهد بود. گروهای ایدئولوک به صورت قطع در کشمکش های داخلی که در پاکستان وجود دارد دخالت نموده و بحث های، مذهبی، قومی و زبانی در میان اقوام ساکن در پاکستان را تا سرحد تجزیه طلبی تقویت خواهد کرد. در آن صورت منطقه و کشور های همسایه در بحران شدید دیگری مواجه خواهد شد.
نکته¬ی دیگر در مورد جمهوری اسلامی ایران است، این کشور از ظهور گروه طالبان و دوران حاکمیت شان در افغانستان آزمون فراموش نشدنی را در تاریخ دیپلماتیک خویش دارد. علاوه برآن دولت ایران نیک می داند که قدرت یابی گروه های مانند طالب در افغانستان بزرگترین خطر ایدئولوژیک در جهان اسلام برای ایران است. از نگاه گروه های سیاسی مانند طالب، کشور و حتی مردم ایران واجد شرایط نابودیست، این موضوع تنها سیاسی نیست بلکه عمق نگاه تندروانه¬ی مذهبی جمع بازی های سیاسیت. ایران خوب درک می کند که اگر در افغانستان گروه های افراطی پیرو اندیشه مذهبی وهابیت قدرت داشته باشد، دشمنی به پیمانه آمریکا را در سمت شرق جغرافیای خود خواهد داشت. لذا این مثال ها برای کشور های همسایه شمالی افغانستان نیز به صورت های مختلف صدق می کند. بنابراین نظام سیاسی جمهوریت و تقویت این نظام و تحکیم پایه های آن در افغانستان توازن و تعادل منطقوی را در پی دارد.   

دیدگاه شما