صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

گفتگوهای صلح با طالبان؛ به مثابۀ افزایش کشتارسیستماتیک در افغانستان

-

گفتگوهای صلح با طالبان؛ به مثابۀ افزایش کشتارسیستماتیک در افغانستان

همزمان با دور سوم گفتگوهای تحقق صلح بین الافغانی با گروه تروریستی طالبان؛ ماشین کشتار سیستماتیک گروه ترویستی طالبان؛ به صورت بسیار هدفمند و وسیع دولت و مردم افغانستان را مورد کشتار گسترده و نسلکشی عریان قرار داده است. این کشتار و نسلکشی سیستماتیک از دو منظر قابل تحلیل و ارزیابی میباشند؛ منظر نخست؛ تمام نیروهای امنیتی و دفاعی کشور و تمام مردم ملکی افغانستان در معرض شدیدترین حملات تروریستی قرار دارند و گویا از منظر گروه تروریستی طالبان؛ همۀ مردم افغانستان مستحق چنان کشتار و سیع و گسترده و بیرحمانه میباشند، که اینگروه افراطی به عنوان یک تکلیف الهی این قتل عام را در قالبهای متفاوت و با خشنترین شکل ممکن وجه همت خویش قرار داده و جان هزاران انسان بیگناه این سر زمین و جغرافیای خونین را گرفتهاند؛ که در تاریخ جوامع بشری؛ اگر نگوییم بیسابقه میتوان گفت کم سابقهترین قتل عام و کشتار است، زیرا شواهد و قراین بسیار آشکار و عریان بر این مدعا وجود دارند که از زمان شکلگیری گروه تروریستی طالبان؛ این ماشین کشتار هر روز افزایش یافته است و کشورهای منطقه و جهان فقط نظارهگر و تماشاچی صرف این قتل عام و کشتار گسترده در افغانستان هستند. از منظر دوم؛ حملات ترروریستی، انتحاری و انفجاری و شدیدترین کشتار وحشیانه در گسترده‌‌ترین سطح ممکن و نسلکشی سیسماتیک به صورت خاص؛ متوجه قوم خاص، مذهب خاص و زبان خاص میباشند که در معرض شدیدترین آماج کشتار هدفمند، نسلکشی و نابودی مطلق قرار گرفته است، که این کشتارها و قتلهای زنجیرهای مشخصاً و مصداقاً هزارهها را مورد کشتار و قتل عام هدفمند و نسلکشی سیستماتیک قرار داده است و از این منظر بازهم کشورهای منطقه، جامعۀ جهانی و مخصوصاً سازمان ملل متحد؛ که حافظ منافع استقرارصلح در منطقه و جهان است، بیشرمانهترین سکوت مرگبار را در برابر این همه جنایات جنگی و این همه قتلعام و نسلکشی عریان و آشکار قوم خاص و مشخص را پیشه خویش قرار دادهاند و فقط صرفاً به صورت منفعلانه نظارهگر هستند. بنابراین؛ در دور سوم مذاکرت استقرارصلح بین الافغانی با گروه تروریستی طالبان؛ ماشین کشتار و قتلعامهای گروه تروریستی طالبان به پیمانۀ گسترش و افزایش یافته است و خبرگزاریهای داخلی و بین المللی در رصد کردن این قتل عامها و کشتارها و نسلکشیها عقب مانده است و نمیتواند خشنترین و خشونتبارترین حملات تروریستی و رویدادهای خونین این سرزمین را به صورت فهرستوار گزارش دهد و اطلاع رسانی کنند؛ اما این کشتارها و قتلعامها زمانی شدت و افزایش می یابد. اما این درحالی استکه هر دو طرف مذاکره کنندۀ استقرارصلح پایدار در افغانستان روی میز مذاکره رو در روی هم نشسته و قرار دارند و برای سر نوشت آینده افغانستان برای تحقق صلح پایدار و پایان دادن به چهل و چند سال جنگهای خونین، منازعات و خشونتهایکه از سویگروه تروریستی طالبان علیه دولت و مردم در افغانستان رواداشته شدهاند، میخواهد مهر پایان بگذارند و شقیترینگروه تروریستی و افراطی را به پای میز مذاکره بکشاند و فصل جدید را در تاریخ خونین افغانستان رقم بزند و سایۀ شوم شدیدترین حملات تروریستی را برای همیشه از زندگی دولت و مردم افغانستان بر چیند و کنار بگذارند؛ تا زمینهها و بسترهای استقرارصلح پایدار را در افغانستان فرهنگ سازی و نهادینه سازی نمایند. در نتیجه وقتیکه ما میگوییم؛ نسلکشی به صورت گسترده، هدفمند و سیستماتیک از سوی گروه تروریستی طالبان؛ جریان دارند و اگر به صورت مشخص و مصداقی تحلیلنماییم؛ مانند کشتارها و قتلهای شهدای زابل که معروف به جنبش تبسم، شدیدترین حملات تروریستی و کشتارهای سیستماتیک و هدفمند جنبش روشنایی دهمزنگ، کشتار و حملات تروریستی جنبش رستاخیز، حملات تروریستی مسجد جامع باقرالعلوم، حملات انتحاری مسجد جامع امام زمان دشت برچی، حملات تروریستی مرکز فرهنگی تبیان (آوا)، حملات تروریستی مرکز آموزشی موعود، حملات تروریستی دانشگاه کابل، حملات تروریستی مکتب سیدالشهدا کوه چهل دختران و حملات تروریستی بردانشجویان لوگر و رویدادهای خونین روزهای اخیر کابل و صدها موارد دیگر وجود دارند، که به صورت مشخص و مصداق نسلکشی  به این حملات تروریستی و خونین اطلاق میشوند. بنابراین، حملات تروریستیگروه طالبان را که در طول نزدیک به سه دهه علیه دولت و مردم افغانستان رواداشتهاند، مطابق حقوق بین الملل، حقوق بین الملل بشردوستانه و قوانین بین المللی و کنوانسیونهای بین المللی؛ مصداق بارز نسل کشی و ژنوساید میباشند، حال نسلکشی را هرگونه تعریف و تفسیر که از آن داشته باشیم، بدون تردید حملات مرگبار و خونین گروه تروریستی طالبان؛ یکی از مصادیق نسلکشی آشکار و عریان در افغانستان جریان دارند. از این جهت؛ توقع و انتظار دولت و مردم افغانستان، از سازمان ملل متحد، جامعۀ جهانی، کشورهای منطقهای، شرکای بین المللی و نهادهای حقوق بشری؛ این هستند که جلو چنان کشتارها و قتلعامها و نسلکشیها و خشونتهای بی حد و حصر گروه تروریستی طالبان را بگیرند و در برابر نسل کشی سیستماتیک قوم خاص، مذهب خاص و زبان خاص را که به صورت مشخص هزاره ها باشند و اعتراف معاون دوم رئیس جمهور افغانستان استاد سرور دانش و اظهارات اخیر اتحادیه اروپا که کشتارهای علیه هزارهها باید متوقف شوند؛ همۀ اینها حاکی از یک نسلکشی هدفمند، سیستماتیک و عریان میباشند. حال سؤال اساسی این است، که آیا در مذاکرات استقرارصلح بین الافغانی با گروه تروریستی طالبان بحث عدالت انتقالی به عنوان آجندای اصلی روی میز مذاکره قرار خواهندگرفت؟ گروه تروریستی طالبان، بعد از امضاء موافقتنامۀ آوردن صلح در افغانستان با آمریکا؛ تعهد داده بودند که کاهش خشونتها و حملات تروریستی را علیه دولت و شهروندان افغانستان در دستورکار خویش قرار میدهند، آیا گروه تروریستی طالبان به تعهدات خویش عمل کرده اند؟ آنچه ما شاهد آن هستیم گروه تروریستی طالبان، نه تنها کاهش خشونتها و حملات تروریستی را علیه دولت و مردم افغانستان انجام ندادهاند؛ بلکه میزان خشونتها و حملات مرگبار و خونین خویش را چندین برابر افزایش دادهاند. با این وجود آیندۀ گفتمان پروسۀ استقرارصلح پایدار با گروه تروریستی طالبان با ابهامات بیشتری رو به روی هستند و روزهای خونینتری را شهروندان افغانستان تجربه خواهندکرد و این خود به خود روند مذاکرات تحقق صلح پایدار را با خطرات و تهدیدات جدی مواجه کردهاند و جامعۀ جهانی و سازمانهای بین المللی و مخصوصاً سازمان ملل متحد توجه جدی و مکانیسم اساسی و بنیادین را در تطبیق برنامه عدالت انتقالی و تحقق صلح پایدار در افغانستان در برنامه عمل خویش داشته باشند.
گفتار یکم: فقدان آجندایمشخص و تعرف شده در مذاکراتصلح؛ مقدمۀ برای آغاز بحران جدید در افغانستان؛
به صورت کلی، طرفهای درگیر منازعه افغانستان روی شرایط، مکانیسمها و آجندای حل منازعه از طریق مذاکره توافق ندارند؛ دولت افغانستان به دنبال مذاکرۀ مستقیم با طالبان، با هدف ادغام اینگروه در روند سیاسی پسا- کنفرانس بُن است. طالبان دولت جمهوری اسلامی افغانستان را غیر مشروع پنداشته و بر مذاکره با ایالات متحده تأکید میکنند. ایالات متحده آمریکا از موضع دولت جمهوری اسلامی افغانستان حمایت می کند. طالبان بر این باورند که حضور نیروهای خارجی در افغانستان عامل اصلی منازعه است و بر خروج این نیروها به عنوان گام اصلی برای آغاز روند استقرارصلح تأکید میکنند. فهم مشترک در مورد عوامل و مسائل منازعه وجود ندارند؛ طالبان شورش گری را مقاومت در برابر نیروهای خارجی توصیف می کنند، اما دولت جمهوری اسلامی افغانستان معتقد است شورش طالبان از سوی پاکستان تحمیل شده است. دولت و طالبان هر دو تحت نفوذ بازیگران خارجی قرار دارند که این امر، امکان مذاکرۀ دو جانبه بین دو طرف را پیچیده و دشوارکرده است. پس از مرگ ملاعمر، طالبان به لحاظ تشکیلاتی انشعاب یافتند، اما توانستند اتحاد سیاسی خود را در محور «شورایکویته» حفظ کنند که به عنوان شورای رهبری نیز یاد میشود. جنگجویان طالبان حداقل از چهار لایه تشکیل شده است: اسلامگراهای ایدئولوژیک، افراد بیکار و ناراضی، عناصر محلیکه به دلیل رقابتهای قبیلهای به طالبان پیوستهاند و حلقههای خارجی همسو با این گروه. منازعه در افغانستان پیچیده و متأثیر از عوامل متعدد و بازیگران زیادی در سطح داخلی، منطقهای و بین المللی است. بنابراین، حل منازعه نباید به مذاکرۀ میان دولت و طالبان محدود بماند. قدرتهای منطقهای عمدتاً برای اعمال فشار بر ایالات متحده در افغانستان و برای جلوگیری از گسترش نفوذ امریکا در منطقه، از طالبان حمایت میکنند. وضع موجود بُن بستی است که در آن نه طالبان و نه دولت میتواند از راه نظامی پیروز گردد. بُنبستی کنونی به نفع طالبان است و اینگروه در حفظ وضع موجود تلاش خواهدکرد تا از طریق بی اعتبارکردن دولت، وضعیت را بیشتر به نفع خویش تغییر دهند. دولت جمهوری اسلامی افغانستان معتقد است که عوامل منطقهای دلیل اصلی منازعه است، اما به عقیده بازیگران خارجی، عوامل اصلی، شورشگری داخلی و ملی است. اولویت اصلی در آجندای مذاکرۀ دولت، پایان دادن به خشونت و ترغیب طالبان به میز مذاکره است؛ اما این آجندا فاقد یک دیدگاه درازمدت برای تأمین استقرارصلح پایدار میباشد. بازیگران داخلی و بین المللی از مذاکرات صلح میان دولت و طالبان حمایت می کنند، اما شناخت کافی در مورد توقعات متفاوتی که دو طرف منازعه از نتیجۀ این مذاکرات دارند، وجود ندارد؛ یعنی طالبان خواهان تأسیس یک رژیم مبتنی بر شریعت در کابل است؛ در حالیکه دولت در صدد اغام طالبان در چارچوب روند سیاسی پسا- کنفرانس بُن است.(ابراهیمی،1397، 6). بنابراین، برای دستیابی به استقرارصلح پایدار با گروه طالبان در افغانستان؛ موضوعات، اهداف و دغدغههای متفاوتی مطرح شده است، که این اولویتها، پیش شرطها و پیشنیازهای تحقق صلح پایدار در افغانستان را فراهم نمیکند، زیرا آنچه گروه طالبان به دنبال آن است و آنچه را که دولت جمهوری اسلامی افغانستان به دنبال دستیابی به تحقق صلح پایدار و پایان دادن به جنگ، منازعه و خشونت هستند و دولت تمام تلاش خویش را به کار بسته است و حسن نیت خویش را انجام داده اند و فهم مشترک و درک مشترک از تحقق صلح پایدار با گروه طالبان تا کنون منتج به استنتاج نتیجه نشده است و آینده تحقق صلح با گروه طالبان در ابهام مطلق قرار دارد. و از طرف بازیگران بین المللی به عنوان تسهیل کنندۀ استقرارصلح در افغانستان به دنبال آن چیز هستند که منافع شان را در منطقه تأمین کنند و نه به دنبال استقرارصلح پایدار در افغانستان، از این منظر، به صورت قطعی و طبیعی این نشستها و گفتوگوهای بین الافغانی و حمایتهای بازیکران منطقهای و بین المللی که این روزها جریان دارند، منجر به استقرارصلح پایدار در افغانستان نخواهد شد و سایۀ شوم و هیولای تروریستی همچنان بر زندگی شهروندان افغانستان سایۀ سنگین خویش را افکنده و هر روز قربانیان بیشتر از دولت و مردم افغانستان خواهد گرفت و استقرارصلح پایدار خیال و سراب بیش نخواهد بود.

دیدگاه شما