صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۴ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افراطیت و امارت کالای نامناسب بر پیکر ملت

-

افراطیت و امارت کالای نامناسب بر پیکر ملت

رنج های تاریخی مردم افغانستان ناشی از دیدگاه های سیاسی ایدئولوک و تنگ نظر و به تأسی آن عمل کردهای خشن و افراطی داستان طولانی دارد. بعد از شکستن و فروپاشی نظم سنتی افغانستان در قالب شاهی مشروطه و روی کار آمدن نظام جمهوریت داوودخان بستر افراطیت در کشور در ابعاد مختلف آن مهیا گردید. تندروان دینی مذهبی در قالب گروه های ضد حکومت وقت کمونیستی سر از خاک بیرون کردند و به فعالیت های منظم سیاسی پرداختند. در تقابل این دیدگاه تندروانه برخورد و نگاه افراطیت غیر دینی نیز مروج بود که از جانب احزاب و افراد کمونیستی پیرو خط مسکو و پکن در افغانستان وجود داشت. این دو جبهه تندروانه و جهت گیریهای افراطی آنان در قبال مسایل سیاسی افغانستان را به سراشیب های تند سقوط و از هم پاشیدگی درونی مواجه ساخت. هرج و مرج سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی را در افغانستان به صورت بنیادین تزریق نمودند. زیرساخت های اقتصادی و فرهنگی را متلاشی کردند. مردم افغانستان را به دربدری عمیق تاریخی فرو بردند. داشته های اندک این کشور که در دوره های گذشته بنا شده بود به صورت کامل از میان رفت و افغانستان به کشوری از هر جهت مفلوک تبدیل گردید.
جنگ های نزدیک به نیم قرن افغانستان یادگار افراطیت خواهی و پالیسی های غلط گروه های افراطی در جامعه بوده است. یکی از شامخ ترین گروه های که دیدگاه و سیاست افراطی و غیر منعطف داشته و دارد؛ گروه طالبان است. این گروه از بدو تأسیس آن تاکنون سردمدار تخریب کاری های افراطیت در کشور است. نگاه انحصاری به قدرت سیاسی که در گذشته و در دوران حاکمیت آن گروه تثبیت گردید یکی از آفت های بزرگ سیاسی است که در افغانستان بوجود آورده است. پالیسی های حذفی و ایجاد رعب و وحشت های بزرگ در سطح کشور و جامعه بوسیله نابود سازی و دشمنی با مردم و داشته های مردم افغانستان کار این گروه را به جای رساند که در دشمنی واضح با فرهنگ و ارزش ها و زندگی مردم افغانستان قرار گرفتند. در دوران حاکمیت طالبان افغانستان در انزوای بین المللی قرار گرفت و تمامی کشور های جهان به استثنای دو یا سه کشور که از گروه طالبان حمایت می نمودند دیگران همه روابط خود را با افغانستان طالبانی قطع کردند.
گروه طالبان با تفکر سیاسی مبتنی بر خشونت و هراس، اکثر مردم افغانستان را دشمن قلمداد می کرد/ می کند. این دیدگاه و عملکرد در جنبه های مختلف عملی می گردید. ضدیت این گروه با فرهنگ و ارزش های فرهنگی و تاریخی مردم افغانستان که جز سرمایه های ملی افغانستان محسوب می شود، آشکارا وجود داشت. مصداق این ضدیت را در تخریب مجسمه های بودا در بامیان و از میان بردن آثار باستانی افغانستان در مناطق مختلف دیگر است. بسته نمودن مکاتب دخترانه و محدودیت تعلیم و تحصیل برای نسل جدید افغانستان در وقت حاکمیت شان. این گروه بر اساس دید افراطی که دارند رفتن دختران را به مکتب ها و تحصلات عالی خلاف دین و تعالیم دینی می دانند. از این جهت بود که تمام مکاتب دخترانه را در سراسر افغانستان بسته نموده بود. خانم ها را هرکز اجازه نمی داد بیرون از خانه کار نمایند. محدودیت های خلاف ارزش های انسانی را برای زنان تعبیه و عملی می ساخت. امر به معروف را با زایل ساختن آبرو و عزت مردم در جامعه و در ملأ عام خلط نموده بود.
در حالیکه در اسلام آبروی یک مسلمان مساوی به خود آن است.
قانون و مقررات خود ساخته را تعمیل می کردند و از احترام به حق و حقوق مردم چیزی در آن نمی گنجید. فضای سیاسی چند رنگی را در عمل پیاده می نمودند و مطابق این پالیسی اکثر مردم افغانستان مستحق مرگ و یا کوچاندن اجباری بودند. قتل عام ها و کشتار های دسته جمعی زیادی را سبب شدند و حتی در مناطق شمالی کابل بر تاکستان ها و باغ های میوه نیز ترحم نمی کردند. افغانستان در زمان حاکمیت گروه طالبان در تاریکی فرهنگی و در ستم سیاسی قشری و گروهی قرار گرفته بود. در وقت حکومت گروه طالبان افغانستان پرورشگاه تروریستان بین المللی و جهانی شده بود. از هر کشور دنیا افراطیت طلبان شان بدون ممانعت های قانونی وارد افغانسان شده و در این جا از عزت و امکانات برخوردار می شدند. از کشور های مختلف عربی، از کشور های منطقه و حتی از کشور های جهان افراد و گروهک های افراطی و دحشت آور در افغانستان دروان طالبان حضور میافتند و بعد از تعلیمات هراس افگنی به مناطق مختلف دنیا اعزام می شدند. نمونه های بسیار هویدای این ادعا موجودیت هزاران مرد عربی بودند که در کمپی در جنوب افغانستان دوران طالبان به رهبری اسامه بن لادن قرار داشتند و در نهایت حمله یازدهم سپتامبر 2001م را در امریکاه رقم زدند.
افغانستان دروان گروه طالبان در انزوای مطلق جهانی قرار داشت و مردم افغانستان زیر سلطه¬ی ستم آن گروه از تمامی امکانات و سرویس های جهانی بی بهره بودند. افغانستان از انظار جهانی افتاده و با هیچ سازمان و کشور های جهانی رابطه مسالمت آمیز و تعاملات میان دولتی نداشت. اقتصاد افغانستان در تزلزل فروپاشی، نظم سیاسی در گرو سیاست های گروهی و ایدئولوژیک طالبانی و نبض فرهنگی افغانستان نیز با بسته شدن مکاتب و تهدید فعالیت های فرهنگی از کار افتاده بود. فصل تاریک تاریخ معاصر افغانستان بدون تردید دوران حاکمیت گروه طالبان است. گروه طالبان با قفل زدن به درهای مکاتب و یا تبدیل مکاتب و ورزشگاه های کشور به قتلگاه و اعدام گاه مردم، افغانستان را به صورت کامل در مقابل و در تضاد با پیشرفت و ترقی قرار داده بود؛ زیرا توسعه و پیشرفت هر جامعه وابسته به باز بودن و معیاری بودن و پویا بودن نظام تعلیم و تربیه و مکاتب است. معارف در هر کشور و در هر جامعه موتور محرک ترقی و توسعه همه جانبه کشور است که دقیقا گروه طالبان همین موتور را فلج و مفلوک ساخته بود. بنابر این گروه طالبان در دوران حاکمیتش ضربه سهمگین را بر شالوده های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی افغانستان وارد ساخت.
اکنون که افغانستان بعد از بیست سال داشتن حاکمیت قانون و نظام مردم سالار جمهوریت که البته در این دو دهه اخیر نیز گروه طالبان بودند/ و هستند که نقش اساسی در تخریب زیربناها و تداوم جنگ در افغانستان دارد و هرگز نگذاشتند مردم افغانستان در سایه حکومت قانون و با مشق دموکراتیک کاستی های نظام سیاسی خویش را برطرف و به صوب توسعه افغانستان واحد به عنوان خانه مشترک همه مردم افغانستان حرکت نماید. در حال حاضر که از صلح و ایجاد فضای صلح آمیز در حال و آینده افغانستان صحبت می شود، خوب است تمام مردم افغانستان و به خصوص نسل پویا و مملو از پوتنسیل افغانستان که در این دو دهه رشد نموده است، افراطیت و امارت و گروه طالبان و تفکر طالبانی را با مصداق های گذشته آن دقیق بدانند. درک کنند که دیگر افراطیت و امارت طالبانی و ستم بنام دینی و مذهبی در قالب روحیه افراطیت سیاسی لباس ناجور و نا میمون است بر قامت و پیکر افغانستان امروزی با نسل پویا و درس خوانده و مردمان شریفِ که از شرارت سیاسی و از کشتار های بی مهابا تنفر دارند.
افغانستان در این بیست سال در سایه حکومت قانون و نظام مردم سالار جمهوریت، نسلی را تربیه نموده است که آنان مبارزه علم را در برابر جهل یک فریضه می داند. درس خوانده اند تا کشور را از این ذلت تاریخی نجات دهند، تلاش و تقلا می کنند که همانند انسان در جامعه زندگی انسانی را برای خود شان و برای هم نوعان شان فراهم سازند. افغانستان امروز نسلی را با خود دارد که جهاد را در سنگر معرفت در مقابل جهل تعریف می کند. قلم را بر تفنگ ارج می گذارد، ارزش های بزرگ انسان محور و اسلامی پسند را باور دارند و خود شان را و همچنان مردم افغانستان را واجد شرایط جامعه، دولت و زندگی با شاخص های انسانی می دانند. لذا افراطیت و امارت طالبانی لباس ناجور و نامناسب بر قامت این ملت می داند و در راستای دفع آن مبارزه می کند.

دیدگاه شما