صفحه نخست » مقالات » نسلکشی از دیدگاه کد جزای افغانستان و اسناد بینالمللی - ( بخش دوم)
نسلکشی از دیدگاه کد جزای افغانستان و اسناد بینالمللی - ( بخش دوم)
- محمد ارزگانی
قانون گذار در مادۀ 333 کد جزا، به تبع مادۀ 2 کنوانسیون پیشگیری و مجازات نسل کشی و مادۀ 6 اساسنامه محکمۀ جزایی بین المللی، اعمال پنجگانه را که با انجام دادن آن جنایت نسلکشی ارتکاب مییابد احصا کرده است؛ ارتکاب نسلکشی با این اعمال پنجگانه که در واقع مصادیق جنایت نسلکشی است، جنبۀ حصری دارد، نه تمثیلی. در ادامه عنصر مادی و عنصر معنوی پنج مصداق جرم نسلکشی و اجزاء این عناصر بررسی میشود .
جنایت نسلکشی از نوع جرم مطلق است. در ارتکاب کامل آن، از نظر جنبه گروهی و جمعی ضروری نیست که اعمال پنچگانه، موجب نابودی کلی یا جزئی یک گروه قومی، نژادی، مذهبی یا ملی شود، بلکه کافی است که متهم یکی از اعمال پنجگانه را به قصد نابودی همه یا بخشی از یکی از این گروۀ های چهارگانه مورد حمایت حقوق بینالملل جزایی را انجام دهد. ( بیگزاد، ابراهیم، (1376 - 1377)، بررسی جنایت نسل کشی و جنایات بر ضد بشریت در اساسنامۀ دیوان کیفری بینالمللی، مجله تحقیقات حقوقی، شمارۀ 22 – 21 ، ص 81) اما این جنایت از نظر جنبه فردی از این نظر که به فرد خاصی آسیب میرساند، در بعضی موارد از نوع جرم مقید و در برخی موارد از نوع جرم مطلق است. مثلا قتل اعضای گروه، موجب مرگ قربانیان این جنایت، ایراد صدمۀ شدید جسمانی و روانی، سبب آسیب به حق سلامتی قربانیان این جرم میشود و جرم انتقال اجباری اطفال یک گروه به گروه دیگر، محرومیت والدین و اقربا از اطفال شان را به دنبال دارد. این جرم از این نظر مقید است. ولی دو جرم قراردادن عمدی گروه در معرض شرایط زندگی نامناسب و تحمیل اقداماتی به قصد جلوگیری از توالد و تناسل گروه، از نوع جرم مطلق است. با توجه به دو نکته، می توان گفت همۀ مصادیق جرم نسلکشی از نوع مطلق است، نه مقید: اولاً موضوع جنایت نسلکشی، گروههای چهارگانه قومی، نژادی، ملی و مذهبی است نه افراد قربانی جرم، و ضرورت ندارد، اعمال پنجگانه نسلکشی، موجب نابودی همه یا بخشی از گروه شود و ثانیاً افراد قربانی جرم در صورت موضوع این جرم واقع میشود که به دلیل عضویت آنها در یکی از گروههای چهار گانه به عنوان قربانی جرم انتخاب شود نه به سبب خصوصیات و هویت فردی آنان. لذا نتایجی چون مرگ قربانیان جرم، آسیب به حق سلامتی قربانیان و محرومیت والدین از اطفال خود، نتیجۀ جنایت نسلکشی به شمار نمیرود. نتیجه جنایت نسلکشی نابودی همه یا بخشی از گروه است که تحقق آن در ارتکاب کامل جرم شرط نیست. افزون براین، ناگوارترین و شدیدترین بودن این جنایت نیز اقتضا میکند که این جرم از نوع مطلق به شمار آید و قانونگذار برای ارتکاب کامل این جرم منتظر تحقق نتیجه نماند. با توجه به مطلق بودن جرم نسلکشی اجزاء عنصر مادی آن مرکب از رفتارهای مجرمانه و موضوع جرم است. در ادامه این دو جزء عنصر مادی مصادیق پنچگانه جنایت نسلکشی بررسی میشود .
1. قتل اعضای گروه
جزء 1 مادۀ 333 کد جزا، به تبع اسناد بینالمللی مربوط به نسلکشی، قتل اعضای گروه را به عنوان اولین مصداق جرم نسلکشی پیشبینی کرده است. این جرم مکررا در قالب عملیات های انتحاری، بمبگذاری و حملههای تروریستی علیه شیعیان افغانستان از سوی گروهای تکفیری ارتکاب یافته اند ..
رفتار مجرمانۀ قتل اعضای گروه که مصداق بارز جنایت نسلکشی است، عبارت از «کشتن» عمدی اعضای یک گروه؛ است. کشتن به سلب کردن حیات شخص دیگر، بدون مجوز قانونی گفته میشود. ( احمد حاجی دهآبادی،(1396)، جرایم علیه شخص، قتل، تهران، نشر میزان، چاپ اول، ص 77.) قتل عمدی از خشن ترین عمل جرمی است و یکی از جرایم مشترک هر چهار جرم بین المللی است که براساس عناصر اختصاصی خود قابل تفکیک است. در نسلکشی گرچه به طور مستقیم یکی از اعضا گروه کشته میشود، اما به طور غیرمستقیم سلب حیات گروهی که مقتول متعلق به آن گروه است، مقصود نهایی قاتل است .
تفاوت نسلکشی با جرم قتل در آن است که جرم نسلکشی شدیدتر و خطرناکتر از قتل است. قتل موجب نفی حق حیات فردی و جنایت نسلکشی، سبب نفی حق حیات جمعی میشود. نسلکشی، انکار حق حیات گروههای بشری است در حالی که قتل انکار حق زندگی فردی است. ( بیگزاد، ابراهیم، پیشین، ص 78 )بدون تردید قتل همه یا بخشی از اعضای گروهی که همراه با قصد نابودی آن گروه باشد، از مصادیق بارز جرم نسلکشی است .
سؤال: آیا کشتن یک نفر از اعضای گروه نیز می تواند موجب ارتکاب نسلکشی شود؟
جواب: براساس بند 1 قسمت الف سند عناصر تشکیل دهنده مربوط به ماده 6 اساسنامهای دیوان کیفری بینالمللی که از سوی دول عضو اساسنامۀ محکمۀ بین المللی جزایی تنظیم شده است، تعداد قربانیان نسلکشی میتواند یک نفر باشد یا بیشتر، مشروط بر آنکه اولاً قربانی عضو از گروه ملی، قومی، نژادی یا مذهبی باشد و ثانیا قاتل به هدف نابود کردن کلی یا جزئی آن گروه، مرتکب قتل آن شود. مخصوصا اگر کشتن یک نفر در قالب طرحی برای نابودی همه یا بخشی از یک گروه انجام شود، جرم نسل کشی بوقوع میپیوندد. بنابراین، مسأله مهم طرح نابودی تمام یا بخشی از یگ گروه است، نه تعداد قربانیان جرم. ( اردبیلی، محمدعلی و دیگران، (1385)، نسلکشی و ضرورت جرمانگاری آن در حقوق ایران، فصلنامۀ مدرّس علوم انسانی، دوره 10، شماره 3 ص5) ارتکاب جرم علیه یک نفر در تمامی مصادیق پنج گانه نسلکشی در سند عناصر تشکیلدهندۀ جرایم بینالمللی کافی دانسته شده است. البته در این فرض اثبات عنصر روانی جرم نسلکشی دشوار خواهد بو و تنها راه اثبات آن، اقرار عاری از هرگونه فشار و اجبار قابل تصور است که وقوع آن بسیار نادر است
.اشکال: قتل یک نفر از اعضای گروه، موجب قتل عام گروه نمیشود و موجودیت گروه با خطر مواجه نمیشود و در نتیجه مفهوم نسلکشی عرفا تحقق نمییابد .
جواب: همان گونه در صفحه های قبل بررسی شد، جنایت نسلکشی زا نوع جرم مطلق است؛ در ارتکاب این جرم، حصول نتیجه یعنی تحقق عملی قصد و نابودی گروه شرط نیست. قصد نابودسازی شرط است نه تحقق عملی آن. ارتکاب نسلکشی بیش از آنکه به عنصر مادی وابسته باشد، به رکن معنوی مربوط است. در رأی شبعه تجدید نظر دیوان بین المللی کیفری رواندا آمده است که ارتکاب جرم نسلکشی، ضرورت ندارد که تعداد قربانیان بسیار باشد .
قتل اعضای گروه از طریق ترک فعل هم قابل ارتکاب است. در دوسیه Kambanda ، متهم، از جمله به خاطر عدم ایفای وظیفه و جلوگیری نکردن از قتلعام های در حال وقوع و نیز عدم اقدام برای حمایت از اطفال و غیرنظامیها در مقابل قتل عام های احتمالی، به عنوان نخست وزیر رواندا در قبال نسلکشی، مسئول شناخته شد. با این که شخصا در مورد وقوع چنین جرایمی تحقیق کرده بود و سکوت او به قتل عامهای منجر شد. ( کیتی چایساری،کریانگ ساک، (1387) حقوق کیفری بینالمللی، ترجمه حسین آقایی جنت مکان، چاپ دوم، تهران، انتشارات جنگل، ص 88) در ارتکاب جرم با ترک فعل، متهم باید وظیفهای در محافظت از قربانیان داشته باشد، ولی عامدانه به آن عمل نکند. ( پوربافرانی، حسن، (1398)، حقوق جزای بین الملل، تهران، انتشارات جنگل ص 269 )
ضروری است که در ارتکاب جرم نسلکشی از طریق قتل اعضای گروه تحقق تمام اجزاء عنصر مادی یعنی رفتار مجرمانه (انجام فعل کشنده از سوی قاتل) نتیجه مجرمانه (مرگ مجنی علیه)، رابطۀ سببیت ( یعنی مرگ مقتول به سبب فعل قاتل باشد) و موضوع قتل (انسان زندهای دیگر که متعلق به گروه مورد حمایت قانون باشد که قاتل قصد نابودی آن گروه را دارد.) و نبود مجوز قانونی، ضروری است .
نسلکشی شیعیان فغانستان از طریق قتل اعضای گروه، به صورت بیرحمانه و وحشتانگیز، آنهم به گونه مستمر، مکرر، به صورت هدفمند با برنامه ریزی قبلی از سوی گروههای تکفیری در قالب عملیات انتحاری، بمب گذاری، تیرباران غیرنظامیان و... کشتن گزینشی مسافران آن در سالیان متعدد به قصد نابودی کلی و جزئی آنان بارهای بار ارتکاب یافته است .
2. وارد کردن صدمه شدید جسمی یا روانی به اعضای گروه
دومین مصداق جرم نسلکشی براساس جزء 2 مادۀ 333 کد جزا، «وارد کردن صدمات شدید» است. رفتار مجرمانۀ این مصداق نسلکشی دارای دو جزء است :
نخست: وارد کردن صدمه؛ صدمه در کود جزا و نیز در اسناد بینالمللی مربوط به این جرم، نه تعریف شده و نه کیفیت و میزان آن مشخص شده است. اقسام صدمه از ضرب و جرح ساده شروع و تا نقص عضو توسعه مییابد. در بند 1 قسمت ب مادۀ 6 عناصر جنایات تنها، برخی مصادیق آن مانند شکنجه، تجاوز، خشونت جنسی، رفتارهای غیرانسانی یا اهانتآمیز به صورت تمثیلی بیان شده است .
دوم: شدید بودن صدمه؛ با این قید، صدمات خفیف، سبک و جزئی مانند ضرب ساده، جرح مختصر، از قلمرو نسل کشی خارج می شود. صدمه انواع جراحت و ضرب را مشروط به اینکه شدید باشد، شامل میشود .
معیار کمی و کیفی مشخصی برای صدمۀ شدید در اسناد بین المللی وجود ندارد. رویه قضایی دیوان بین المللی کیفری، راهکار عملی برای تبیین تفکیک صدمات شدید از خفیف است. تشخیص «صدمۀ جسمی یا روحی شدید» باید به صورت موردی انجام شود ( کیتی چایساری، کریانگ ساک، پیشین، ص 95 )
صدمه شدید به رفتار فیزیکی عامدانهای علیه اعضای بدن و اندام ها، احساسات یا قوای روانی گروه که بر توانایی استمرار زندگی آنها اثر نامطلوب بگذارد، گفته میشود. مانند ضرب و جرح شدید، کتک کاری شدید، شکنجه بدنی، رفتار تحقیرآمیز، خشونت جنسی، تجاوز به عنف، تهدید به قتل و... شرط صدمه شدید آن است که آسیب به قوای جسمی یا روانی بیش از صدمات جزئی باشد و توانایی قربانی جرم را در مدت طولانی معیوب نماید. ( خالقی، ابوالفتح، (1394)، حقوق بین الملل کیفری اختصاصی، تهران، انتشارات مجد، ص52 )
از سوی دیگر برای تحقق صدمه شدید ضروری نیست که صدمه موجب نقص دایمی عضو یا غیرقابل جبران یا تغییر شکل اندام شود. شکستگی استخوان، فلج شدن عضو، قطع یا بخشی از اندام بدنی که کیفیت زندگی مصدوم را تحت تأثیر قرار دهد، صدمه شدید محسوب میشود. مجبور کردن مجنیٌعلیه به کتک زدن قربانی دیگر و بستن آن دو به یکدیگر تا با این طریق یکی از آنها سبب خفه شدن دیگری شود به عنوان اعمالی که سبب ورود صدمه جسمی یا روحی شدید میشود، به شمار میرود هنک ناموس به عنف و خشونت جنسی به عنوان یکی از شدیدترین مصداقهای وارد کردن صدمه به قربانی جرم شناخته میشود؛ زیرا بر اثر این اعمال قربانی جرم متحمل هر دو نوع صدمۀ جسمی و روحی میشود. ( کیتی چایساری، کریانگ ساک، پیشین، ص 96 .)
شعبه بدوی دیوان جزایی بین المللی رواندا صدمۀ شدید را با این بیان تعریف کرده است: «صدمهای است که به طور جدی سلامت را خدشهدار میکند موجب از قیافه افتادن یا هر صدمه جدی به اندامهای داخلی، خارجی یا حواس میشود ».
شعبه بدوی دیوان بین المللی جزایی یوگسلاوی سابق، در تعریف این جرم گفته است: «صدمه شدید به رفتار توأم با شکنجه، رفتار غیرانسانی، و تحقیرآمیز، خشونت جنسی، شامل تجاوز به عنف، بازجوییها همراه کتک کاری، تهدید به مرگ و صدمهای که به سلامت آسیب میزند یا باعث نقص ظاهری یا جراحت میشود. نیازی نیست که صدمۀ وارد شده دائمی و غیرقابل جبران باشد». ( خالقی، ابوالفتح، پیشین، ص 52 .)
2- 1. انواع صدمۀ شدید
صدمه شدید براساس مادۀ 333 کد جزا و اسناد بینالمللی در باره نسلکشی به انواع زیر تقسیم میشود :
نخست: صدمه جسمانی؛ این نوع صدمه باید همراه با آثار فیزیکی و ظاهری و درونی باشد؛ مانند ضرب، جرح و شکستگی استخوان، پارگی عضو، و عضله، سوختگی پوست، قطع عضو که می تواند در عملکرد بدن اختلال ایجاد کند. صدمات شدید جسمانی به توجه به حساسیت بیشتر اندامهای داخلی شامل صدمه شدید به اندامهای درونی بدن نیز میشود. معیاری برای تشخیص شدید بودن این نوع صدمه وجود ندارد. برای تشخیص آن باید به عرف مراجعه کرد. عرف نقص عضو، اختلال در کارکرد آن، قطع عضو، جراحتهای سنگین که زندگی مجنیٌعلیه را از روند طبیعی خارج و رنج و محنت را جایگزین آسایش و و آرامش میکند، از نوع شدید به حساب می آورد. از همین ملاک برای تعیین صدمات داخلی نیز باید بهره برد .
عرف ملاک صدمه شدید درونی را نقص کارکرد این اندام یا از کار افتادگی عملکرد آن به شمار میآورد .
دوم: صدمه روانی؛ این نوع صدمه به شخصیت، احساسات، قوای ذهنی، حیثیت و بعد معنوی اشخاص آسیب میرساند. موجب هتک حیثیت و حرمت اشخاص میشود. چه اینکه همراه با صدمه جسمی باشد یا بدون آن. مانند تهدید به قتل، تجاوز به عنف، تحقیر، توهین به شخصیت یا مجبور کردن قربانی به دراز کشیدن در جلوی وسیله نقلیه و تهدید به راندن بر روی او. بکارگیری مواد مخدر یا روانگردان، به طوری که قوا و استعدادهای روانی اعضای گروه را تحلیل برد و به سقوط یا تنزل اخلاقی آنها بیانجامد .
دلیل اینکه صدمه شدید روانی نیز به عنوان جرم نسلکشی شناخته شده آن است که وجود انسان از دو بعد جسم و روان تشکیل یافته است؛ صدمه میتواند به هر یکی از این دو بعد وارد شود. اگر کارکردهای روانی انسان دچار اختلال شود دیگر او انسان سالم تلقی نمیشود. ( جوانمردی صاحب، مرتضی، (1384)، نسل زدایی: ساختار عناصر جرم، مجله دانشکده حقوق و علوم سیاسی، شماره 68.ص16 )
سوم: صدمه شدید جسمانی و روانی؛ مانند هنک ناموس به عنف و خشونت جنسی به عنوان یکی از شدیدترین مصداقهای وارد کردن صدمه به قربانی جرم شناخته میشود؛ زیرا بر اثر این اعمال، قربانی جرم متحمل هر دو نوع صدمۀ جسمی و روحی میشود. ( کیتی چایساری، کریانگ ساک، پیشین، ص 96.) غالب خشونتهای جنسی مکرر از نوع شدیدترین و بدترین صدمه به شمار میرود؛ چون بر قربانی جرم هر دو نوع صدمه را تحمیل میکند؛ مانند تجاوز به عنف و خشونت جنسی علیه زنان توتسی در رواندا که مورد بدترین تحقیر علنی و تجاوز به عنف مکرر جنسی در ملاء عام از سوی افراد متعدد واقع شده بودند .
تحقق نسلکشی از طریق وارد کردن صدمدمات شدید، منوط به عضویت قربانی جرم به یکی از گروههای مورد حمایت در مادۀ 6 اساسنامه دیوان کیفری بین المللی. افزون براین، مجرم به دلیل تعقیب قصد خاص نابودی سازی تمام یا بخشی از یک گروه صدمه شدید را وارد کند و گر نه جرم ارتکابی وی از نوع ضرب و جرحی است که براساس قانون داخلی قابل تعقیب است .
دیدگاه شما