صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جمهوریت و نهادینه سازی فرهنگ دمکراتیک

-

جمهوریت و نهادینه سازی فرهنگ دمکراتیک

فرآیند تاریخ بشر تجربیات سیاسی مختلف را در حافظه دارد. این آزمودههای سیاسی اکثرا به قیمت گزافی برای جامعه بشری به ارمغان آمده است. اینگونه نبوده که حکومتها در گذشته مطابق میل مجتمع انسانی بوده باشد، حتمن مشکلات و موانع بر سر راه حکومتها بوده و صاحبان قدرت برای ایجاد حکومت شان و تسلط کامل بر جامعه، چالشهای موجود را گهگاهی با بی رحمیتمام از میان بر میداشتند و تداوم قدرت را برای شان مهیا مینمودند. نظام سیاسی ابتدأیی در جوامع ساده¬ و قدیمیانسانها اکثرا از چنین خصلتی برخوردار بوده است. با گذر زمان و آمدن تغییرات در ذهنیتهای بشر و ساختارهای اجتماعی زندگی، دیدگاه تسلط گونه و تقدس مأبانه به نظام سیاسی شروع به فرو کاستن میکند. این جریان در تاریخ سیاسی انسانها، به تدریج به صوب جمعی شدن قدرت و اقتدار سیاسی به پیش میرود. تاریخ غرب یکی از واضح ترین نمونههای چنین پارادایم تغییر است.
جمهوریت نوع نظام سیاسی بعد از جنجالها و دگرگونیهای زیادی در اندیشه سیاسی متفکرین خلق میشود. این نوع نظام را در برابر خود سریهای سلطان و فردگراییهای انحصاری و منحط که زیر عنوانهای امپراتور و دیکاتور وجود داشت، به وجود آمد. این نظام، راهش را به زودی در ساختار مدیریت جامعه باز نمود و در مقابل بی عدالتیهای ناشی از نظام سیاسی حاکم بر جامعه، در میان مردم محبوبیت حاصل نمود. جمهوریت در یک تعریف ساده به نظام سیاسی گفته میشود که نفع جمعی را به عنوان یک اصل میپذیرد. جمهوریت نظام سیاسی است که برخلاف میل و اراده فرد یا گروه خاص در جامعه مدعی حاکمیت است. این نمونه¬ی از نظام سیاسی در فرآیند تاریخ آنگاهی که وارد قرون معاصر غرب گردید، سنخیت مستحکمیرا نوع نگاه سیاست از مردم و برای مردم پیدا نمود. دیدگاه دموکراتیک به سیاست این زمینه را تدارک بخشید که جمهوریت به عنوان نظام سیاسی با دموکراسی عجین شود. یکی از معناهای جمهوریت حکومت جمعی است، این برداشت از جمهوریت دقیقا از راه مردم میگذرد و استوانههای آن در میان مردم و توجه به عامه¬ی مردم گذاشته میشود. در این صورت است که نظام سیاسی جمهوریت مقبول مردم و جامعه قرار میگیرد. براین اساس جمهوریت با دموکراسی رابطه قوی دارد و نسخه¬ی نسبتا مطمئن برای جوامع چون افغانستان خواهد بود.
اگر چه تاریخ افغانستان این را به اثبات رسانده است که نظامهای منحط سیاسی مؤثریت کاری و عملی را در این کشور نداشته و هرگز نخواهد داشت. لذا این واضح است که افغانستان جامعه متکثر و دارای اقوام متعدد و این ملیتها دارای خورده فرهنگهای متفاوت اند، نظام سیاسی که بتواند سعه¬ی صدر کثرت گرایی را پیشه نماید و این شکافهای طبیعی را به صورت منطقی و سالم پیوند زند، آن نظام سیاسی جمهوریت با روحیه کاملن مردمیخواهد بود؛ نه نظامهای ایدئولوک و یا اولیگارشیهای که دیگر رأی منطقی زمان حاضر آنان را هرگز پذیرا نیست.
دموکراسی متغییر وابسته به جمهوریت؛ اکنون که نظام سیاسی جمهوریت، نظر به تمام شرایط زمانی جامعه افغانستان، نظامیست مقبول و کارا، بنابراین جمهوریت با خصلت سیاسی که دارد لازمه اساسی اش را دموکراسی تشکیل میدهد. دموکراسی و یا تکیه بر آرای مردم در بستر نظام جمهوریت قابل توصیف و تعریف است. از سوی دیگر جمهوریت اگر پایههای مردمیخود را نادیده انگارد، دیگر جمهوریت نیست، بلکه در آن صورت استبدادیست زیر عنوان جمهوریت. با این حال رابطه میان دموکراسی و جمهوریت از نوع روابط دو سویه است. دموکراسی یا مردم سالاری در افغانستان متغییر وابسته است به نظام جمهوریت، زیرا غیر از نظام سیاسی جمهوریت دیگران آزموده شده است که به دموکراسی و روحیه مردم سالاری در افغانستان پشیزی ارزش نداده و نمیدهد. واقعیتهای اجتماعی و بافتهای مردمیدر افغانستان متکثر، این اصل را هویدا ساخته است که نظام سیاسی جمهوری مردم سالار و قانون محور راه نجات افغانستان از این گردآب سهمگین است. 
جمهوریت و ایجاد حلقه¬ی وسیع ملی؛ افغانستان قسمتی از مشکلاتش این است که حلقه¬ی وسیع ملی شکل و سیما نداشته و تا هنوز هم جای این پدیده¬ی میمون در سطح ملی تهی به نظر میرسد. دایره ملی با شعاع بزرگ آن که بتواند تمام ساکنین این کشور را شریک در سرنوشت سیاسی اش بسازد وجود ندارد، این مساله را باجسارت باید ابراز ساخت که واقعیت افغانستان کنونیست. اما این موضوع ناممکن نیست، بلکه به سادگی امکان این وجود دارد که به نگاه واحد ملی و گره گاههای کلان نایل شویم، به شرطی که قسما از خود گذریهای توأم با دیگر اندیشی و همدیگر پذیری را در چارچوب ساختارهای سیاسی تعریف شده در کشور مروج سازیم. یکی از این امکانها در حال حاضر کشور، حفظ، تقویت و تکامل بخشیدن به نظام سیاسی همه شمول جمهوریت است. ضعف مفاهیمهای هویت بخش در سطح ملی در افغانستان با تأسف وجود دارد. لابد از این جاهاست که شکافهای بوجود میآید و موجبات دلسردیهای سیاسی را رقم میزند. این نقصها را میتوان در روشنی نظام جمهوریت و با میکانیزم اصلاحی و ملی گرایانه از بین برد.
نکته¬ی دیگر تشتت قومیست در افغانستان، این امر طبیعیست و هرگز در ذات خود نمیتواند بد باشد. اما ساز و کارهای سیاسی را ضرورت دارد تا این پراکندگیها را به زیبای خودشان مدیریت کند و چالشی هم به میان نیاید. این ظرفیت را نظام سیاسی جمهوریت در خود دارد و اینکار از عهده آن برآمده میتواند که فراخنای قانونی و مبتنی بر عدالت اجتماعی را در جامعه افغانستان شکل دهد. به تناسب اقوام و ملیتهای مختلف، طبیعیست که گروههای زبانی و خورده فرهنگهای متفاوت در جامعه افغانستان حضور قوی و پر رنگ دارد. این هم به همان پیمانه¬ی که گروههای قومیحساسیت را در ساختار سیاسی شکل میدهد، تأثیرات جدی میتواند داشته باشد؛ مدیریت سالم و درست این تفاوتها و تفکیکهای حساسیت زا، متکی به داشتن نوع نظام سیاسی است که در جامعه بستر حاکمیت را فراهم میسازد. بدون تردید نظام جمهوری قادر به این خواهد بود که با رویکرد دموکراتیک به تمامیاین رنگارنگیها پاسخ مثبت و قانع بخش را ارایه بدارد. پس! ایجاد حلقه¬ی وسیع ملی متکی به داشتن نظام قوی و مردم سالار جمهوریت است که در افغانستان باید ترویج، تقویت و نهادینه گردد.
خلق اندیشۀ حاکمیت از آن مردم بودن در افغانستان؛ اینکه مردم افغانستان خود را صاحب کشور و صاحب سرنوشت سیاسی خویش بداند نیازمند این است که نظام سیاسی حاکم بر افغانستان در راستای خلق اندیشه در اذهان عامه¬ی مردم عملن کار نماید. این کار از آنجای شروع میگردد که نظام سیاسی بر شالوده قراردادهای جمعی میان مردم و دولت استوار باشد. نظام سیاسی بوسیله¬ی آرای مردم افغانستان ساخته شده باشد. نظام سیاسی حاکم بر افغانستان خادم مردم افغانستان در افکار عامه قلمداد و عملن در جهت تثبیت آن گام بردارد. نهادهای ملی از آن مردم باشد نه مِلک و طلق اشخاص و یا گروههای خاص. سازمانهای درون دولت متکی بر پایههای قانونی و مشروعیت مردمیاستوار باشد. ارایه خدمات و امکانات بر اصول قانون اساسی و مطابق نیازهای عامه¬ی مردم در نظر گرفته شود. بنگاههای ملی مانند پروسههای بزرگ ملی انتخابات اصل شمرده شود و رای مردم تفویض صلاحیت از جانب مردم محسوب گردد، نه خواسته¬ی تحکم مأبانه¬ی رهبران و مدیران ارشد در درون جامعه.
انتخابات شفاف و میکانیزم مطمئن دموکراتیک برای تصاحب قدرت؛ طریق انتخابات و شفافیت در این پروسه-ی بزرگ ملی یکی از مؤلفههای بنیادین جمهوریت و دموکراسی است. احترام و نهادینه سازی این روند در کشور در تقویت نظام جمهوریت و نظم سیاسی با نگرش دموکراتیک نقش کلیدی دارد. پدیده¬ی انتخابات در افغانستان و کسب قدرت از طریق انتخابات و رای مردم بنیاد و بقای نظام سیاسی و حتی بقای افغانستان واحد را ضمانت میکند. برای رایج ساختن و نهادینه کردن فرهنگ دموکراتیک در افغانستان، چتر جمهوریت لازمیو حیاتی است. لذا جمهوریت، برای نهادینه سازی فرهنگ دموکراتیک در افغانستان یک امر مسلم است.  

دیدگاه شما