صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ضرورت به حفظ بنیان‌های سیاسی کشور در گفتگوهای صلح

-

ضرورت به حفظ بنیان‌های سیاسی کشور در گفتگوهای صلح

با توجه به اینکه دور دوم گفتگوهای بین الافغانی مجددا از سرگرفته شده است لازم به نظر میرسد که تأکید هیأت دولت در جهت پا بندی به حفظ خطوط سرخ بنیانهای سیاسی کشور محراق پییشبرد مذاکرات قرار گیرد، معنای پنهان تأکید طالبان بر خروج کامل نیروهای خارجی این است که بتوانند در مذاکره با دولت و نیروهای سیاسی افغانستان دست برتر را داشته باشند و حتی با تهدیدهای احتمالی نیروهای سیاسی افغانستان سهم بیشتری از قدرت را نصیب خود کنند.
بنابراین، با توجه به اینکه اکثر کشورهای منطقه مانند پاکستان، چین، روسیه با طالبان مذاکراتی داشتند و حتی کشورهایی مانند عربستان سعودی، قطر و امارات متحده عربی که علیرغم نداشتن مرز مشترک با افغانستان، اقدام به مذاکره با این گروه کردند و آمریکاییها نیز چندین سال است که بهدنبال این موضوع هستند؛ چرا تلاشهای صلح بر محوریت رشد روز افزون طالبانیزم در چرخهی گفتگوها رقم میخورد، در حالیکه اکثریت کشورهای جهان از موضع این گروه مبنی بر تشکیل اداره موقت حمایت نکردند؛ اما ماه عسل آنان همچنان در کشورهای منطقه و جهان جریان دارد. در حالیکه عموم کشورهای جهان بر تشکیل دولت فراگیر ملی تأکید دارند تا آتش جنگ و منازعه در کشور برای همیشه خاموش گردد؛ اما گروه طالبان از زاویه انحصارگرایانه با تأکید بر تشکیل نظام اسلامی حرف به میان میآورد که هیچ تعریف واضح و مشخصی از ساختار و ماهیت آن برای مردم افغانستان و جهان ارائه نمیدهند، طالبان هم اکنون سر و پا کنده عطش قدرت طلبی دارند، نه کشورهای جهان و نه مردم افغانستان از کلیگویی های آنان چیزی نفهمیده اند، اما عموما از نظامی حمایت میکنند که آئینه تمام نمای اقوام و عقاید مختلف مردم افغانستان باشد، طالبان نیز به این باور رسیده اند تا زمانیکه در بدنه جمهوریت نیپوندند، همچنان در گرداب کوهها و مغارههای کشور سرگردان خواهند ماند، سفرهای منطقوی آنان در همین قالب، قابل تحلیل است.
حضور طالبان در بدنه قدرت در صورتی که منجر به برقراری ثبات نسبی و کاهش حملات تروریستی و نظامی در افغانستان شود، میتواند ضریب امنیت در کشور را تا حدودی بهبود بخشد. با توجه به مجاورت جغرافیایی افغانستان با همسایگان، این موضوع بر مسئله امنیت مرزها، قاچاق مواد مخدر، کاهش مهاجرت، مقابله با خطر داعش و مقابله با هرگونه تهدیدات تروریستی، تأثیر مثبت خواهد داشت، طالبان شرط مذاکره با آمریکا را خروج نیروهای این کشور از افغانستان به عنوان نیروهای اشغالگر اعلام کرده­ بودند؛ این مسئله با توجه به دستور ترامپ جهت خروج حدود ۷ هزار سرباز آمریکایی از افغانستان، تداوم یافت و همچنان عملیاتی گردید،  این  کار نوعی سرخوردگی ایالات متحده پس از بیست سال جنگ در افغانستان به حساب میآید؛ زیرا طالبان یک نیروی نیابتی است که در راستای منافع بعضی کشورهای همسایه و حوزه خلیج میجنگند، بنا بر این، تمکین آمریکا به خواست این گروه، نیشخند این کشورها را در قبال ایالات متحده در پی خواهد داشت.
با عنایت به اینکه در کنار همسایگان کشور، کشورهایی مانند چین، روسیه و هند نیز ظاهرا تمایل به نتیجه­ بخش بودن مذاکرات صلح دارند، لذا با حضور طالبان در بدنه قدرت، شاید همکاری این کشورها در قبال افغانستان در آینده ادامه یابد. البته واضح است که کشورهای یاد شده و سایر کشورهای منطقه مخالف نقش غالب طالبان در حاکمیت هستند و هیچ بازیگری در منطقه، دولت تحت سلطه طالبان را به نفع افغانستان و امنیت منطقه نمیداند؛ چنانچه در فوق متذکر شدیم، شورش طالبان را فقط میتوان در هضم آنان در بدنه قدرت نظام موجود مهار کرد، اما این بدان معنی نیست که آنان به گونهی وارد ساختار گردند که نقش حد اکثری را ایفا نمایند، مذاکرات آمریکا با طالبان نباید منجر به فروپاشی ساختار حاکمیت فعلی شود. هرچند طالبان به عنوان یک واقعیت ذهنی و عینی جامعه افغانستان، قابل حذف نیستند، اما در عین حال نباید بنیانهای حاکمیتی افغانستان، تماماً تحت سلطه طالبان باشد. واقعیت امر این است که مذاکره بین­الافغانی بدون دخالت تأثیرگذار کشورهای خارجی به برقراری صلح و ثبات نسبی در افغانستان، کمک میکند. عموم کشورهای جهان بجز پاکستان به هیچ وجه تمایلی به تصاحب تمام قدرت توسط طالبان در افغانستان ندارد و از دولت افغانستان و روند صلح حمایت میکند. در این شرایط، منافع و اهداف کشورهای همسایه و منطقه با توجه به برقراری ثبات نسبی در افغانستان، با در نظر گرفتن منافع همه اقوام و مذاهب در کشور، عدم مداخله قدرتها در تعیین وضعیت آینده کشور، و نمایش نقش و جایگاه کشورهای دخیل در مناسبات سیاسی افغانستان تأمین میشود؛ با توجه به ویژگی تمامیتخواهی طالبان، و نیز نفوذ سایر کشورها بر آن، چنانچه این گروه تمایلی به تقسیم قدرت با سایر اقوام نداشته باشد، این موضوع برای افغانستان و همسایگانش چالشزا خواهد بود. نظر به تضادهای منافع قدرتها و سعی در کاهش نفوذ همدیگر در معادلات منطقهای، و نیز پیشینه روابط کشورهای حوزه خلیج و پاکستان با طالبان، می ­توان انتظار داشت کشورهای فوق جهت تأثیرگذاری منفی بر روند صلح افغانستان به گونهی پنهانی در حمایت از طالبان مبادرت خواهند ورزید.
استراتژی طالبان در مذاکرات صلح بر خروج نیروهای آمریکایی است. امضای توافق­نامه صلح نشان داد که دولت ترامپ در عوض دستیابی به توافق صلح واقعی بیشتر با صبغهی توافق خروج این توافقنامه سه ورقه را به امضا رسانید، البته  راهبرد اصلی طالبان، در حد همین کلیات است که میخواهند یک حکومت اسلامی بر مبنای احکام اسلام داشته باشند، با همسایگان روابط خوبی برقرار کنند و همه اقوام نیز در دولت و حکومت شریک شوند. طالبان میخواهند با ارتباطاتی که برقرار کرده اند، حساسیت همسایهها را به حداقل برسانند تا بار دیگر ائتلافی علیه آنها ایجاد نشود. با توجه به تجربه تاریخی و آموزههای اعتقادی این گروه، آنان همچنان ناسازگاری ذاتی شان را عملا با هرگونه پدیدهی مدرنیزم و ارتباط با کشورهای بیرونی که با ایدئولوژی شان همخوانی ندارند تداوم خواهند بخشید؛ از این منظر کشورهای منطقه و جهان از دولتی که نقش حد اکثری این گروه را متبلور سازد حمایت نمیکنند. از هر زاویهای به مذاکرات صلح بنگریم، تغییر حکومت و روی کار آمدن طالبان، تهدید بزرگ برای کشور به حساب میآید، ویژگی تمامیتخواهی طالبان است که به لحاظ تاریخی، قدرت و حاکمیت را در سرتاسر افغانستان متعلق به خود میدانند. مطمئناً در آینده حکومت طالبان مبتنی بر قانون نخواهد بود، بلکه به نظر میرسد یک حکومت قشری شکل خواهد گرفت. در تاریخ تحولات افغانستان مهمترین دلیل بحرانها، رقابتهای سمتی بوده است. فرض محال اگر نقش طالبان در بدنه قدرت حد اکثری گردد، طوایف و اقوام دیگر به صورت اسمی نقش و جایگاه خواهند داشت، طالبان به دلیل تفکرات تمامیت خواهانه خود در حوزه اعتقادی و سیاسی میتواند برای بیشترین اقوام و ملیتهای کشور مشکلزا باشد. چون این گروه در زمین کشورهایی مانند پاکستان، عربستان سعودی و امارات متحده عربی بازی میکند، میتواند با کمک و هدایت آنها برای منافع و امنیت ملی کشور مشکل ایجاد کند. از این جهت لازم است که نیروهای داخلی و بین المللی در مهار این گروه پیش از رسیدن به اهداف غیر قابل تحقق شان وارد اقدامات جدیتر از قبل گردند.
در واقع معنای پنهان تأکید طالبان بر خروج کامل نیروهای خارجی این است که بتوانند در مذاکره با دولت و نیروهای سیاسی افغانستان دست برتر را داشته باشند و حتی با تهدیدهای احتمالی نیروهای سیاسی افغانستان بتوانند سهم بیشتری از قدرت را نصیب خود کنند. دولت بایدن به این امر پی برده است، وی میداند که در صورت ظهور مجدد طالبانیزم تمام تلاشهای مشترک بیست ساله، در قمار با طالبان به باخت منجر میگردد، از این منظر وی با اقدامات احتیاط مآبانه توافقنامه صلح را مورد بازنگری قرار می دهد تا بعضی مواد و توافقات آن، منجر به ظهور مجدد جهادیستهای جهانی در جغرافیای افغانستان نگردند که هر کدام در نیابت از رقیبان آمریکا در افغانستان وارد جنگ میگردند.

دیدگاه شما