صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

ژئوپلیتیک؛ تأثیر بستر جغرافیا بر زایش سیاست در افغانستان-بخش اول

-

ژئوپلیتیک؛  تأثیر بستر جغرافیا بر زایش سیاست در افغانستان-بخش اول

جغرافیای سیاسی و در بطن آن ژئوپلیتیک یکی از  مهمترین و کاربردی¬ترین شاخه¬های جغرافیای انسانی است در نخستین برخورد با مباحث جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی(ژئوپلیتیک) توجه به این اصل شایان اهمیت است, این مباحث از روابط جغرافیا و سیاست سخن می¬گوید. جغرافیای سیاسی، جغرافیای برگرفته از سیاست است. به عبارتی دیگر جغرافیای سیاسی نقش تصمیم¬گیری¬های سیاسی بر جغرافیا را مورد مطالعه قرار می¬دهد. اما بررسی نقش جغرافیا در تصمیم¬گیری¬های سیاسی موضوع مورد مطالعة ژئوپلیتیک محسوب می¬شود, در این مقاله کوشش مینمایم از این بُعد «تأثیر بستر جغرافیا بر زایش سیاست در افغانستان بخصوص تآثیر جغرافیا افغانستان در ادوار مختلف بر سیاست گذاریهای کلان کشورهای ابر قدرت» را مورد مطالعه قرار دهیم.
در مورد شکل و موقعیت جغرافیا دیدگاههای متفاوت وجود دارند؛ هر یک از اندیشمندان در ادوار مختلف براساس شرایط زمان, مکان و نیازمندیهای خود تحلیلهای متفاوت و گوناگون از تاثیر جغرافیا بر سیاست ارایه نموده است. بعضیها معتقد اند, شکل و ترکیب کشور باید بگونه ای باشد که ورود بیگانگان به آن مشکل و خروج از آن برای مردمش آسان و دفاع از آن به راحتی امکانپذیر باشد, در گذشتهها دریا یکی از عوامل بازدانده حمله بیگانه گان به کشور تلقی میشد. ماهان یکی از اندیشمندان برجسته علم ژئوپلیتیک, شش عامل ذیل را بر قدرت دریایی تاثیر گذار میداند:
موقیعت جغرافیایی, وضع خطوط ساحلی, طول ساحل, میزان جمعیت, ویژگیهای ملی و خط مشی حکومت و رهبران سیاسی, در صورتیکه هر یک از کشورها, شش مشخصه فوق و یا بیشترین از این مشخصهها را داشته باشند, میتواند  نقش تعین کننده در روابط بین الملل ایفا کند.
هالفورد مکیندر یکی از پیشکسوتان علم ژئوپلیتیک با یک تئوری کاملا متفاوت وارد مباحث ژئوپلیتیک میشوند, وی مردم جهان را در سه بخش تقسیم میکند: ناحیه محور که بدان قلب زمین(هارتلند) میگویند, هلال داخلی یا حاشیه ای که شامل یک قوس ساحلی در اطرافهارتلند است و هلال خارجی یا منزوی, به اعتقاد مکیندر کسی که بر اروپای شرقی حکومت کند, بر هارتلند حکومت میکند و کسی که بر هارتلند حکومت کند, بر جزیره جهانی حاکم است. اسپایکمن با این تقسیمات مکیندر موافق نیست و دیدگاههای مکیندر را به نحوی زیر سوال میبرند, و در یک تقسیم بندی دیگر دیدگاه اش را چنین ارایه میکند: کسی که بر ریملند (منطقه مجاور هارتلند یک بخش در قارهای و بخش دیگر ان اقیانوسی است) حاکم است, بر اسیا- اروپا حکومت میکند و کسی که بر اسیا- اروپا حاکم است, سرنوشت جهان را رقم میزند.
به طور کل میتوان گفت, تعداد کثیری از اندیشمندان معتقد است که موقیعت جغرافیایی تاثیر مستقیم بالای سیاست آن کشور دارند. و حتیهانتینگتون از این هم پیشتر رفته و انسان را در میان دستهای طبیعت جز گِل کوزه گری چیزی دیگری نمیداند. اهمیت جغرافیا موضوعی است که از زمانهای دور مورد بحث بوده اند؛ فردریک راتسل که به عنوان بنیانگذار این طرز تفکر در 1897 معتقد بود: وسعت سرزمین و موقعیت کشور دو شاخصه عمده در جغرافیایی سیاسی میباشند. این موارد نشان دهنده آن است که سیاستهای وضع شده در قبال کشورها به شکلی از اشکال متآثر از موقیعت جغرافیایی آن میباشند.
افغانستان منحیث یکی از کشورهای محاط به خشکه نمیتواند از امر مثتثنی باشند؛ به همین دلیل در طول تاریخ نوین این کشور؛ سه بار مورد تاخت و تاز انگلستان یک بار مورد تجاوز اتحاد جماهیر شوروی و یک بار هم بعد از حادثه 11 سپتامبر حدودآ 41 کشور به سرکردگی ایالات متحده امریکا در قالب شورای امنیت سازمان ملل متحد وارد افغانستان شدند. این همه تجاوزات این را تداعی میکند که این جغرافیا به لحاظ ژئوپلیتیک اهمیت زیاد دارد و به همین دلیل ورود ابر قدرتها به این منطقه در طول تاریخ هزینه بر بوده است.
موقعیت استراتیژیک و جغرافیایی سیاسی ممتاز افغانستان همواره برای این کشور پر درد سر و برای جهانگشایان پر اهمیت و با ارزش بوده است. معهذا برای هر دو طرف فلاکت و بدبختی افریده است. نه مردم افغانستان از این موقیعت استراتژیک به نحو احسن که برای سعادت و رفاه مردم افغانستان مفید باشد استفاده توانسته و نه اشغالگران درین سرزمین به ارزوهای خام خویش رسیده اند. افغانستان از نگاه جغرافیایی در مرکز آسیا حیثیت چهارراه را در بین مناطق بزرگ این قاره دارد, به همین خاطر در جریان تاریخ درازمدت خود مکررا مورد هجوم قرار گرفته و حرص جهانگشایان را تحریک کرده است. هرات که به عنوان کلید باب ورود به ابهای گرم محسوب میشوند, به لحاظ اقتصادی در چهار راه جادههای بازرگانی از هند به سوی اسیای میانه و ایران واقع است و از زمانهای قدیم نقش مهم در عرصه تجارت داشته است. ما وقتیکه از افغانستان به عنوان قلب اسیا و نبض سیاسی جهان یاد میکنیم, یک سخن احساساتی محض نیست بلکه واقعیت این است که افغانستان در قدیم نقطه ی اتصال تمدنها و قدرتهای بزرگ چین, روسیه, ایران, هند, یونان و روم شرقی بوده و به نحوی تسلط بر آن تسلط بر اوضاع اسیایی میانه, جنوب اسیا, خاورمیانه و شرق اروپا محسوب میشود. به همین ملحوظ افغانستان در طول تاریخ میدان کش مکش بین ابرقدرتها بوده و است, و گاهی هم از این جغرافیا به عنوان حایل یا بوفر استفاده نموده است.  افغانستان مستقل به جای اینکه موضوعی کش مکش میان بریتانیا و شوروی باشد, میتواند نقش نوعی حایل و پوشال را بازی کند. چنانچه با امضای موفقتنامه بازرگانی بریتانیا و شوروی در سال 1921 ... افغانستان در موقیعت راحت موازنه میان بریتانیای کبیر و روسیه شوروی تثبیت شده بود. این رقابتها بین دو قدرت بزرگ « انگلیسها و روسها» جریان تاریخ افغانستان را در قرن نزدهم شکل داد. به تعقیب آن رقابت میان شوروی و ایالات متحده امریکا در این جغرافیا به تاریخ افغانستان سمت و سو داد.
در هفدهم جون 1809 برای نخستین بار معاهده دفاعی بین افغانستان و انگلیس به امضا رسید, این معاهده نشانگر ان است که موقیعت جغرافیایی افغانستان برای حفاظت مستعمرات انگلیس اهمیت بسیار دارد چون در این معاهده شاه شجاع متعهد شده بود که اجازه ندهد فرانسویها از طریق کابل به هند حمله کنند. در یکی از مواد این معاهده چنین تذکر رفته بود: چون فرانسویان و ایرانیها برخلاف دولت افغانستان متحد شده اند هرگاه خواسته باشند از افغانستان عبور و به هند حمله نمایند افغانستان مخالفت نماید. روابط با ابر قدرتها در طول تاریخ دارای فراز و نشیب بوده است و تنها با داشتن یکی, دو معاهده خلاصه نمیشد, گاهی در امورات داخلی افغانستان مداخله میکردند و تضادهای قومی, سمتی, زبانی... را دامن میزدند. چنانچه دستگاه سیاست خارجی انگلیس به یکی از ماموران خود این نصایح را میاموزند: موضوع مهم برای تو در ماموریت آینده دو نکته است: اول: یافتن نقاط ضعف مسلمانان که ما را در نفوذ به انها و ایجاد تفرقه و اختلاف بین گروهها موفق کند. زیرا عامل پیروزی ما بر دشمن, شناخت این مسایل است. دوم: پس از شناخت نقاط ضعف, اقدام به ایجاد تفرقه و اختلاف ضروری است. هرگاه در این کار مهم توانایی لازم از خود نشان دهی, باید مطمئن باشی که در شمار بهترین جاسوسان انگلیس, و شایسته ای نشان افتخار خواهی بود. و به تعقیب آن در جای دیگری میفرمایند, برای اداره مستعمرات باید به این دو نکته توجه لازم مبذول داریم: اول, اتخاذ تدبیری به منظور تحکیم نفوذ دولت امپراتوری انگلیس, در مناطقی که اکنون به صورت کامل, مستعمرهی این کشوراند. دوم: تنظیم برنامههای برای به چنگ اوردن و در اختیار گرفتن سرزمینهایی که هنوز کاملا در دام استعمار نیافتاده اند. افغانستان برای انگلستان که دل داده «قوت و قدرت» است, نه تنها چونان یک مستعمره, بل زمینه را برای پهن سازی گستره جویی به سوی اسیای میانه و ایران فراهم میسازد. به همین خاطر در طول تاریخ سه بار به افغانستان لشکر کشید؛ و هر بار مبارزین افغان مصمم تر و متعهدتر از قبل پوزه استعمار را به خاک و خون کشید. هر بار با تحمل هزینههای بلند انسانی و اقتصادی, مايٌوس گونه از افغانستان رخت سفر میبست.

 

دیدگاه شما