صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

رویکرد صادقانه و ملی به صلح، ضمانت پایداری کشور است- بخش سوم

-

رویکرد صادقانه و ملی به صلح، ضمانت پایداری کشور است- بخش سوم

افغانستان در مرحله حساس تاریخ سیاسی خویش قرار دارد؛ این محور را در دوبخش قبلی و در چارچوب دو موضوع، تجربه¬ی مردم از رژیمهای مختلف در افغانستان و تشنُج اوضاع در منطقه، بررسی گردید. در این بخش، تمرکز روی دو مورد است. اول شکافهای موجود میان رهبران سیاسی در افغانستان، دوم شرایط زندگی فرهنگی و اقتصادی مردم، نسبت به حساسیت اوضاع در کشور بحث میگردد. رهبران سیاسی در افغانستان در یک دسته بندی کلان بدو گروه متمایز میگردد. رهبران سنتی/ رهبران که در دوران جهاد و جنگ سکان دار سیاست و رهبری جامعه را به عهده گرفته اند. این دسته رهبران در افغانستان از پایگاه مردمیو روابط سنتی ریشه دار برخوردار هستند. نفوذ چنین رهبران بیشتر از حیث قومیست و مطابق روحیه زمانِ جهاد و جنگهای داخلی افغانستان هماهنگ است. در کنار وجهه¬ی ملی آنان جنبه قومیشان قوی تر و مستحکم تر است. این رهبران سنتی فعالان سیاسی هستند که حد اقل در نیم قرن اخیر سیاست افغانستان در تمام عرصهها حضور داشته اند. با این حال مکنت مردمیو نقش قوی کتلوی و ملی دارند. نظام افغانستان نوین پسا بُن نیز حضور این رهبران را یک نیاز جدی و اساسی برای آوردن نظم سیاسی در کشور پذیرفتند. از سوی دیگر واقعیتهای اجتماعی در جامعه همچنان این ضرورت سیاسی را تأیید و تدارک میدهد تا در تعاملات سیاسی این کشور رهبران سنتی و مردم¬دار کارآیی داشته باشند. نوع دوم از رهبران و یا بهتر است گفته شود، نخبه¬گان سیاسی هستند که آنان مطابق نیازهای امروز جامعه تحصیل نموده اند و در دنیای مدرن کسب دانش و تجربه کرده اند. این رهبران علم گرا و فن محور در طرز دید شان با رهبران سنتی این جامعه تفاوتهای دارند. دیدگاه اینان به سیاست و جامعه افغانستان بیشتر متأثر از الگوهای علمیو یا نمونههای عملیاتی کشورهای دیگر اند. اختلاف نظر در موضوعات سیاسی و مدیریتی برای کشور نزد این دو گروه رهبران و مدیران سیاسی در این چند سال اخیر به شدت مطرح بوده و است.
رهبران سیاسی تأثیر گذار در جامعه با سابقه¬ و کارکرد سیاسی که داشته اند در قضایای مختلف سیاسی افغانستان دارای دیدگاه واحد و اجماع نظر نبوده اند. گرچه این امر طبیعی به نظر میرسد، اما درآمیختن دیدگاهها و شکل دادن آن در قالب تصمیمی واحد برای بهبود سیاستِ افغانستان در گذشتههای تاریخ این سرزمین خیلی سابقه نداشته است. در بیست سال اخیر و در موجودیت نظام مردم سالار چتر بزرگ ملی با حمایت جامعه جهانی تجسم یافته است، اما بدبختانه این چنبره عظیم ملی نیز ناشی از خواستهای خود خواهانه گهگاهی دچار تَرَکهای بوده است. تصویر تبعیض آلود و مطالبات نابرابر در سطح ملی سبب شده است که میان این رهبران در کشور شکافهای دیده شود و از آن تفرقهها، همواره دیگران خصمانه دخالت نموده و استفاده سؤ را داشته باشند. در این موقعیت حساس تاریخ سیاسی افغانستان نیز در میان رهبران و سیاسیون افغانستان، چنین گزارههای قابل مشاهده است.
این شکافها هرگز، در این وقت حساس به نفع ملت نبوده و ثبات سیاسی کشور را به مخاطره مواجه میسازد. نکته¬ی که محور ملی برای رهبران خلق میکند این است که پروسه¬ی صلح در افغانستان با رویکرد صادقانه و ملی دنبال شود؛ اگر چنین نباشد فرآیند صلح ضربه میبیند و همچنان نظام سیاسی پسا صلح در کشور بر اساس خواستها و مطالبات همه مردم افغانستان به صورت ملی شکل پیدا نمیکند. نظام سیاسی که بتواند محورهای بزرگ ملی را در کشور تقویت و حفظ نماید، یکی از نکتههای است که رهبران سیاسی را بدور آن میتوان جمع نمود.
نظام سیاسی جمهوری اسلامی با استوانههای قانون اساسی و مردم سالاری، موردِ هست که اجماع نظر رهبران سیاسی را برتاباند. نفع ملی هم در این است که از سیاستهای انحصاری و خود خواهانه در کشور کاسته شود و گره¬گاهای بزرگ و ملی را به چنگ آوریم. شعاع وسیع سیاست و تصمیم گیری یگانه قوت است در کشور که میتواند تمام رهبران سیاسی را در دایره خویش بگنجد، وقتی چنین دیدگاه خلق شود و بر بنیاد در افغانستان عمل گردد، یک گام به سوی ملت شدن و پایداری در کشور برداشته خواهد شد. در این فصل حساس تاریخ افغانستان این موضوع ضرورت حیاتی است.
شرایط زندگی در ابعاد فرهنگی و اقتصادی مردم؛ فرو ریختن نظم سیاسی در دوران داکتر نجیب و آمدن حکومت توافقی مجاهدین در شرایط غیر از امروز افغانستان بود. در آن روزگار مردم افغانستان دقیقا این شرایط فرهنگی و اقتصادی را که امروز دارند نداشتند. از توافق بُن به بعد و ورود جامعه جهانی بر اساس تصویب شورای امنیت ملل متحد در افغانستان، شرایط جدیدی رقم خورد. نظام سیاسی دموکراتیک مورد توافق مردم افغانستان قرار گرفت و دولت بر اساس آن خلق گردید. شرایط دنیای مدرن و پیشرفت تکنالوژی در جهان تأثیر قوی و جهش گونه¬ی بر مردم و جامعه افغانستان وارد ساخت. مردم در فضای صلح آمیز و دموکراتیک بعد از سال 2002م با امید فراوان به تغییر تدریجی لایههای زندگی خویش از طریق آموزش و پروش آغاز نمودند. اینکار در فرایند زمانی زمینههای دگرگونی فرهنگی را در بستر جامعه با قوت تمام مساعد ساخت. در جامعه سنتی افغانستان، پسران در افغانستان بیشتر از دختران حق داشتند درس بخوانند و مکتب بروند. شرایط جدید بوجود آمده فضای فرهنگی و برداشت مردم را دچار دگرگونی نمود، اکثر از مردم افغانستان، آنانیکه در شهرها زندگی میکردند و یا آنهایکه در روستاهای افغانستان بسر میبردند، از این روند پیش آمده به گرمی استقبال کردند. مکاتب زیاد شروع به فعالیت نمودند، دختران و پسران واجد شرایط مکتب، شامل مکاتب رسمیشدند. اما بودند/ هستند مردمانیکه هنوز هم در برابر سواد، روشنی، کسب دانش و درس خواندن برخلاف توصیههای پیامبر، سرسختانه و جاهلانه ایستادگی میکنند و از ساختن و باز شدن مکاتب در جامعه شان جلوگیری مینمایند. جاهلانه در برابر تعلیم و تربیه اولاد شان مقاومت میکند و دختران و شاید پسران شان را نیز از رفتن به مکاتب برحذر میدارند.
شرایط جدید و استفاده از مکاتب و دانشگاه در کشور این فرصت را مهیا ساخته است که اکثر مردم افغانستان، دانش و کسب معرفت را جوهره¬ی اصلی انسانها میدانند. جریانهای اصلاح گرایانه و حساس نسبت به زندگی و سرنوشت فردی و جمعی انسانها، ناشی از استفاده مکاتب و آموزش در راه انسانی شدن جامعه است. بستر جامعه بیزار از تاریکی و جهالت اند. ارتباطات بر بنیاد دانش و استفاده از محصولات علم، راه مطئن برای وصل مردم افغانستان با جوامع دیگر انسانی در کشورهای خارج شده است. بیداری در پاینترین لایههای جامعه و در میان قشر زنان مدیون مکاتب و رجوع مردم و اعتماد مردم به این کانون آدم ساز است. با این وصف زنان و مردان این زمان در شرایط غیر از زمان داکتر نجیب الله قرار دارند و این شرایط غنیمت بزرگیست برای آوردن صلح ملی و ثبات و پایداری افغانستان. مردم افغانستان به لحاظ اقتصادی هم در این بیست سال اخیر رشد چشم گیر نموده اند، این فکتور نیز نقش جدی در بیداری مردم دارد. مردم افغانستان دیگر هرگز خواهان این نیستند که آوارگی و دربدری را به بهانه¬ی صلح تجربه نمایند. چشیدن لذتهای رفاه زندگی برای طبقه¬ی خاص از مردم در افغانستان بعد از بُن این موضوع را روشن مینماید که آنان به ثبات و حفظ آرامش در کشور متمایل تر از قبل اند. لذا اوضاع کنونی افغانستان از هر حیث، حساس است و این حساسیت در جنبه¬¬ی سیاسی بیشتر از همه قابل مشاهده و تأمل است. مردم افغانستان با توجه به شرایطهای تحلیل شده نمی خواهند و تمایل ندارند که در مخمصه¬ی نابود کننده¬¬ی که چندین بار در افغانستان تجربه شده اند گرفتار شوند. پروسه¬ی صلح از دیدگاه مردم افغانستان یک فرصت است و این فرصت را نمی خواهند از دست بدهند و در عین حال توقع شان از سیاسیون و گروه طالبان نیز این است که با روحیه انحصار طلبیهای به بنبست رسیده دیگر اصرار نورزند که در افغانستان خلاف منافع عامه¬ی مردم پالیسی را در پیشر بگیرند. رویکرد صادقانه و دلسوزانه به وطن و توأم با روحیه ملی، تضمین کننده فردای صلح آمیز و همچنان ثبات و ماندگاری کشور است... ادامه دارد. 

دیدگاه شما