صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نوستالژی دهه نود و قرائت‌های نسل جدید

-

نوستالژی دهه نود و قرائت‌های نسل جدید

مقایسهی نسلهایی که به هم متصل اند به جهت عبرت گیری از فرایند زمان یک ضرورت محتوم و الزامی میباشد، نسلی که اتصال آنان به نسل قبل، از سنین بازدهی « بلوغ » آغاز گردیده است شاهد راویان زندهی دهههای اخیر در محیط پیرامونی شان میباشند، حکایت زندگی افغانها در دوران تاریخ، آمیخته با تجربیات تلخ جنگ، کشتار و آوارگی است، خاطرات نسل قبل و انسانهای معاصر افغانی بجز از صفحات تاریک و خونین زندگی، خوش خبری و فهرست شادی و نشاط را در ورق زندگی شان به یادگار ندارند، نسلی که حد اقل متولدین چهار دههی قبل است زندگی سرگردان و پر رنجی را سپری نموده اند، آنان تلخکامیهای جنگ و مهاجرت را همزمان تجربه نموده اند، در داخل کشور توتالیترهای قومی طعم حیات را به کام شان تلخ نموده بود، در خارج از کشور که در آن زمان مهاجرت به کشورهای همسایه مرسوم بود، طعم حقارت و زخم زبان، هرگونه خاطر آسوده را از خیال آنان میربود، روایت نسل قبل از تحولات زندگی روایت بیچارگی و یأس بود، گروپهای اجتماعی آن زمان در کتگوریهای مختلف که علاقه مند به فراگیری دانش و حرفههای مختلف بود، بر اثر جنگ و نا امنی از رسیدن به آرمان و آرزوهای شان باز ماندند، خیل عظیمی از علاقه مندان به فراگیری علوم و دانش روز، از مزایای دست یابی به تعلیم و تحصیل محروم ماندند، رویایی که متولدین چهار دههی قبل جهت تعلیم و تحصیلات معیاری میپرداختند امر محال و به دور از امکان مینمود، جنگ همه جا را فرا گرفته بود، در سطح کلان گروههای مختلف میان هم زد و خورد داشتند، در سطح کوچک منطقهی و ساحوی نیز گروههایی که از قوم و نژاد واحد بودند نیز درگیر جنگ بر سر تصاحب حکومت محلی ولسوالی و علاقه داری بودند.
عملا دولت وجود نداشت که امتیازات آن در زندگی مردم محسوس باشد، بعضا ساحات و ولسوالیهایی که مکاتب فعال بودند به صورت غیر رسمی با کتابهای درسی کشورهای همسایه دروازه مکاتب به روی فرزندان مردم گشوده میشد، در مکاتبی که ساکنین آن فارسی زبانها بودند، کتابهای مکاتب ایران در آن تدریس میگردید؛ زیرا افغانستان درگیر جنگ از خود کتاب و مدرسهی رسمی نداشت، معاشات اندک معلمینی که دروازههای مکاتب را گشوده بودند، توسط والدین شاگردان پرداخت میگردید، فقر از در و دیوار محیط و منطقه میبارید، عدهی که توانایی پرداخت فیس ماهانه معلمین را دارا بودند با سربلندی به سوی مکتب قدم میگذاشتند، تعدادی که بنا به احاطهی فقر مفرط در زندگی شان از توان پرداخت ماهانه معلمین عاجز بودند، از ممانعت و خجالتی مجبور به ترک مکاتب میشدند، مکتبها در فضای دود و باروت و در میان تبادله آتشهای گلوله خود نمایی میکرد، گاهی که ساختمان مکاتب به سنگرهای جنگی مبدل میگردید، مغارهها و مخروبههای دور دست ساحات، پذیرای دانش آموزان در دل کوهپایهها بود، حکایت آن زمان، بیانگر ترس و سرخوردگی و وحشت است، محصولات زحمات روزمره مردم از کشتزار و زراعتهایی بود که به صورت اندک و ناچیز از زمینهای قابل زرع تأمین میگردید، رونق تجارت و کسب و کار به رکود بی سابقهی مواجه بود، مقداری از حاصلات زمین، به باج دهی گروههای زورمند مسلح داده میشد، جمعیت کثیری که به حاصلات زمین دسترسی نداشتند راه کشورهای همسایه را به پیش میگرفتند، در پی سالها آوارگی و دوری از وطن با مشقات فراوان نفقهی بخور و نمیر به اهل و عیال شان دست و پا مینمودند، خاطرات تلخ کمپها و اردوگاههای مهاجران افغان در کشورهای همسایه هنوز یاد آور بدترین روزهایی است که افغانها در طول حیات شان تجربه نموده اند، تراژدی آن زمان فراتر از نقض حقوق بشری افراد بود، اردوگاههای مهاجران، حکایت شکنجههای گوناگون غیر انسانی را در دل خود حکایت میکند، انسانهایی که به جرم پناهگزینی به داخل تایر موترها میگردید و از ارتفاعات به پایین هول داده میشد، تا رسیدن به زمین مسطح، بر اثر غلتیدن تایرها به امراض عصبی و شوک آور دچار میگردیدند، صفحات سیاه خاطرات آن زمان پر است از چنین درد و رنجها. هم اکنون در کشورهای همسایه، افغانها نسلی دارند که گویای چندین حضور آنان در این کشورها میباشد؛ اما تا کنون از حقوق و امتیازاتی که با معیارهای پذیرفته شده جهانی برابر اند برخوردار نگردیده اند، یاد آوری فشردهی تلخ کامیهای آن زمان به هدف عبرت گیری نسل جدید، ما را وارد مدخل بحث بر سر مکلفیتهای امروز جهت بقای عزتمندانه میسازد، فرایند تاریخ ثابت ساخته است ملتهایی که گذشتهی خویش را به فراموشی سپرده و از آن عبرت نمیگیرند محکوم به تکرار آن میباشند.
نسل امروز و روایت جدید
چالشهایی را که آن زمان مردم افغانستان متقبل میگردید، نسل جدید حتی تصور آن در خیال شان نمیگنجد، با روی کار آمدن نظام کنونی، دروازههای مکاتب و دانشگاهها به طور معیاری به روی مردم باز گردید، فضای تجارت و رونق کار و کاسبی در بخشهای مختلف اوج گرفت، مهاجران افغان از چارسوی جهان به صورت سیل آسا عزم وطن نمودند، فرصتها و امکانات در جهت محک تواناییها و خلاقیتها در کشور فراهم شد، چهرهها و گروههای سیاسی که در سالیان متمادی بر سر تصاحب قدرت با هم درگیر بودند بر سر یک سفره دور هم جمع گردیدند، نظام جمهوریت به مثابه نقطهی وصل شهروندان و سکوی پرش به سوی دنیای مدرن در جغرافیای کشور قد بر افراشت، متعاقبا فضای روشنایی در ابعاد گوناگون به روی مردم گشوده شد، کابل و شهرهای مختلف کشور به چهرهی جدید به خود گرفت و نهادهای مختلف علمی، باب گفتمان تخصصی و روز آمد را در میان چهرههای اکادمیک و فرهنگیان گشود، رجوع سیل آسای مردم جنگ زده و محروم از حقوق ابتدایی، به سمت نهادهای مختلف علمی در نوع خودش کم سابقه بود و امید به زندگی بهتر و آیندهی مسالمت آمیز را به شهروندان زمزمه میکرد، اکنون که بیست سال از تأسیس نظام موجود میگذرد، نسل جدید با ارزشهای جدید در کشور قد بر افراشته است، اشخاصی که از آوان سال 2001 متولد گردیده اند، اکنون در سن 20 سالگی قرار دارند، در این سن، شخصیت اشخاص با امکانات موجود و دادههای محیط پیرامونی اش شکل میگیرد، آنانی هم که در دوران حاکمیت سیاه طالبان در سنین طفولیت قرار داشتند، اکنون در مرز 20 الی سی سالهگی قرار دارند، با توجه به گزارشهای تخمینی که از تکثر نسل جوان افغانستان در دست است، حدود هفتاد فیصد جمعیت کشور را جوانانی تشکیل میدهند که در سنین فوق الذکر قرار دارند.هیچ یکی از جوانان امروزی، تجربه حاکمیت نظام سیاه طالبانی را در دوران رشد و بلوغ شخصیتی شان نداشته اند، روایت نسل امروز، روایت افغانستان جدید و جهانی شده است،
قرائتهایی که طالبان از ارزشها و سبک زندگی دارند با قرائتهای نسل امروزی، تفاوت فاحش و چشمگیری دارد، مطابق با ارزشها و دیدگاههای طالبانی از شیوهی زندگی، آنان در هیچ مقطع زمانی تغییر را بر نمیتابند، زیرا ارزشهای سلفیت، خط سرخ قرائتهای آنان در زندگی به حساب میآید که هیچگاه از آن عدول نخواهد کرد، طالبان هر گونه رفتار فردی و جمعی را در مقایسه با صدر اسلام عملی میسازند، ساز و کار مدرنیته و مولفههای توسعهی روز آمد در تهداب فکری آنان جایگاهی ندارد، به همین اساس است که روایت آنان از زندگی با روایتهای نسل امروز از مزیتهای زندگی تفاوت ریشهی دارد، به فرض محال، اگر بنا باشد حاکمیت طالبان با همان کم و کیف بر قرار گردد، استقرار و تداوم آن جنگ و خونریزی دههی نود را در پی خواهد داشت، اگر هم جنگی صورت نگیرد، نسل امروز نمیتوانند خود را در حصر چارچوبههای ارزشی این گروه محدود نمایند، با این حال، تضاد و تقابل، ناشی از تهدابهای ارزشی و فکری است، دو نسل با دو روایت متفاوت یکی در فکر بازگشت به عقب، دیگری با چشم انداز توسعه و جهانی شدن، چنین تفاوت اساسی نمیتواند لنگر حاکمیت طالبانی را در ساحل افغانستان ابقا نماید.
بنا بر این، مردم افغانستان یارای برگشت به عقب را در رمق ندارند، نه نسل جدید و نه نسل قبلی که سرخورده از استبداد طالبانی اند، هیچکدام به جنگ و انحطاط نمی اندیشند؛ بلکه همگی حول محوریت جمهوریت که آئینه تمام نمای مردم افغانستان میباشد به ترقی و توسعه می اندیشند، نسل کنونی نمیخواهد که از علم و دانش محروم گردیده و راه مهاجرت به کشورهای همسایه را اختیار نمایند، این نسل مکتب و دانشگاه را در دل کوهپایهها و مغارهها تعقیب نخواهند کرد، آنان خود را شایسته بهترینها میدانند و در این راستا عملا گام برداشته اند، کسب افتخارات ملی و جهانی در عرصههای مختلف، از ورزش گرفته تا المپیادهای علمی و رباتیک قرائت نسل جدید از ارزشها است، نسخهی که طالبان میخواهند تجویز کنند دردهای امروزی را تسکین نخواهد داد؛ زیرا اساس این گروه با هرگونه ارزشهای جدید در تقابل قرار دارد، نسل امروز با عبرت گیری از سرنوشت تلخ قربانیان دهه نود هیچگاه اجازهی برگشت به آن مقطع زمانی را نخواهد داد؛ بنا بر این قبل از اینکه طالبان به فکر تحمیل سلفیت و بازگشت به عقب باشند، بهتر است که خود را با ساز و کار ارزشهای امروزی همنوا ساخته و زندگی به روز را در کنار اکثریت قاطع این کشور اختیار نمایند، اگر سهم طالبان در آینده پیوستن به نظام هم باشد، بر میتابد که آنان خود را با مردم همنوا سازد، در حاکمیتهای امروزی، زعیمان سیاسی خود را با ارزشها و نگرشهای غالب مملکت وفق میدهند نه اینکه از مردم متوقع باشند تا آنان خود را با نگرش زعیمان همنوا سازند.

 

دیدگاه شما