صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۸ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

توسعه بدون سرمایه افغانستان

-

توسعه بدون سرمایه افغانستان

سرمایه کافی مالی و پولی به دلیل مسائل سیاسی و امنیتی در افغانستان باعث شده تا پالیسی های توسعه محقق نشود. زیرا سرمایه در نظام سرمایه داری و نظام بازار آزاد که در جامعه ما پیاده شده است از اهمیت زیادی برخوردار است. میزان و شدت وابستگی توسعه به اقتصاد به حدی است که می توان از سرمایه به عنوان نفس یا قلب نظام بازار آزاد یاد کرد.
در چنین شرایطی سوال اصلی این است که درست است که افغانستان سرمایه کافی ندارد، اما هرگز نباید توسعه پیدا کند؟ آیا استراتژی ها و پالیسی هایی وجود دارد که بدون سرمایه باعث توسعه گردد یا خیر؟
در پاسخ به این سوالات باید بیان کنیم که با وجود رابطه قوی بین سرمایه و توسعه، یک راه حل وجود دارد. این راه حل در واقع به اهمیت این مهم اشاره دارد که به قسمت هایی از توسعه که بدون سرمایه رشد می کنند مانند صنایع خرد و کسب و کارهای شخصی و کوچک اشاره کرد. در واقع تنها نسخه شفا بخش اقتصاد افغانستان، رونق و توجه زیاد به راه اندازی کسب و کارهای خرد و صنایع کوچک است.
تولید کالا و خدمات در صنایع خرد و کوچک
تولید بهعنوان فرآیند تبدیل منابع و عوامل تولید به کالاها و خدمات مورد نیاز جامعه و اعضای آن یکی از کلیدیترین موضوعات اقتصادی است. اساسا تولید خلق ارزشهای اقتصادی مفید و مورد نیاز آحاد جامعه است. افزایش رفاه نیز عمدتا تابع افزایش تولید است، زیرا افزایش رفاه در افزایش درآمد سالانه تجلی مییابد و افزایش درآمد سالانه در گرو رشد تولید است و از آنجا که وضعیت تولید به لحاظ کمی، کیفی و ماهیت به وضعیت متغیرهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مرتبط و متناظر است روند وضعیت کمی و کیفی تولید انعکاس شرایط توسعهیافتگی کشور نیز هست.
بنابراین در تحلیل روندهای رشد و علل کندی و سرعت آن، پای مسائل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و نهادی به میان میآید و باید نقش آنها را مورد توجه قرار داد. از این رو و برای تحلیل مسائل مربوط به تولید کل باید آن را به مثابه یک مجموعه به هم پیوسته و ارگانیک تلقی کرد که باید بین اجزای آن، ارتباط و تعامل منطقی، مکمل و همافزا وجود داشته باشد.
عواملی همچون هماهنگی و سازگاری و تناسب میان بخشهای صنعت، کشاورزی و خدمات و هماهنگی و ارتباط منطقی و مکمل میان بخشهای مختلف صنعتی برای یک نظام تولید پویا، مکانیابی به لحاظ نزدیکی و دوری به بازار مصرف و محل وجود مواد اولیه، نزدیکی و دوری به بنادر و مواد اولیه، ایجاد اعتماد و اطمینان برای سرمایهگذاران، کیفیت کالاهای تولیدی و اثرات آن بر رقابتپذیری کالاهای تولیدی داخل، بهرهوری، به معنای قابلیت خلق ارزش و محصول از منابع معین و در نهایت مقیاس بنگاه تولیدی نقش سازندهای در تولید و خلق ارزش اقتصادی دارند که با توجه به شرایط خاص کشور عزیزمان افغانستان بنگاه تولیدی خرد و کوچک مهمترین نقش را در توسعه و اشتغال زایی ایفا می کنند.
بنگاههای اقتصادی خرد و توسعه
حضور بنگاههای کوچک و متوسط در اقتصاد به لحاظ نقشی که میتوانند در انعطافپذیری بالا و به تبع آن ایجاد بسترهای لازم برای کارآفرینی و خلاقیت، ظرفیت بالای جذب نیروی انسانی و کمک به اشتغال فراگیر و بهبود شاخصهای توزیع درآمد و کاهش فقر، تامین نیروی انسانی متخصص برای شرکتهای بزرگ، قدرت بالا در تربیت کارآفرینان و مدیران اقتصادی، هزینه کمتر خروج از صنعت در مقایسه با بنگاههای بزرگ، امکان جذب و بومی کردن تکنولوژی، کمک به ایجاد محیطهای رقابتی در اقتصاد، تشویق فرهنگ سرمایهگذاری و توسعه و بههم پیوستگی زنجیرههای تولید، تامین انباشت دانش ضمنی، صادرات و رشد داشته باشند باید مورد توجه و تاکید باشد. بهطور متوسط بالغ بر 50 درصد تولید ناخالص داخلی در کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه و حدود 30 درصد صادرات این کشورها ازسوی بنگاههای کوچک و متوسط انجام میپذیرد که نشان از نقش بیبدلیل این گروه از بنگاهها در اقتصاد کشورها است.
مقیاس بنگاهها در نظام تولید یک عامل تعیینکننده است. وجود صرفههای مقیاس ایجاب میکند که اندازه صنایع طوری باشد که از صرفههای مقیاس بهرهبرداری شود. بعضی صنایع هم مثل صنایع مادر، ماشینسازی و کشتیسازی اقتضای مقیاسهای بزرگ را دارد. البته ریسک هزینههای ثابت در صنایع بزرگ هم مسالهای است که باعث شده بسیاری از زیرمجموعههای صنعتی مربوط به یک یا چند کالا در کارخانههای مختلف تولید شود و از این طریق صنایع کوچک و متوسط هم در فرآیند تولیدات اینگونه بنگاهها مشارکت کنند و از این طریق از ریسک هزینه ثابت در شرایط رکود کاسته شود.
ریسک هزینه ثابت و محدودیت منابع و قدرت مالی بخش خصوصی ایجاب میکند که به صنایع کوچک و متوسط مجال گسترش داده شود. البته فرار از ریسک هزینههای ثابت و محدودیت منابع برای روی آوردن به صنایع کوچک و متوسط به معنی این نیست که در این صنایع هم نباید مقیاس رعایت شود. حتما در این نوع صنایع هم باید تعداد بنگاهها به گونهای باشد که همگی در بلندمدت در نقطه حداقل هزینه متوسط قرار داشته باشند (شرط ماندگاری یک بنگاه در بازار، از دیدگاه تئوری اقتصاد خرد.)
سهم صنایع کوچک و متوسط در اشتغال، تولید و صادرات بالا و قابل ملاحظه است و در مجموع میتوان بیان کرد وضعیت صنایع کوچک و متوسط به لحاظ وسعت، جایگاه نسبی و رونق و رکود بیانگر میزان سلامت اقتصاد، اندازه حضور بخش خصوصی واقعی در اقتصاد و توان اقتصاد برای رشد است.
مشکلات بنگاه های خرد مشکلات بنگاههای خرد نسبت به بنگاههای بزرگ و کلان بسیار کمتر است. صنایع خرد در کسب و کارهای اقتصادی خرد دارای مشکلات اقتصادی کمتری هستند.
در کشور ما که نبود سرمایه و امنیت مشکل بزرگی محسوب می شود، حداقل کاری که می توان انجام داد توجه به بنگاههای کسب و کار خرد و کوچک است.
مشکلات اصلی و کلیدی صنایع کوچک از قبیل موارد مربوط به کمبود نقدینگی و تامین مالی، فناوریهای نسبتا قدیمی و سطح پایین در مقایسه با فناوری روز دنیا، محدود بودن بازار محصولات این گروه از صنایع به بازارهای داخلی و محلی، مشکلات مدیریتی و بازاریابی، عدم توانایی در ایجاد و راهاندازی واحدهای تحقیق و توسعه در این بنگاهها، توانایی اندک در رقابت با صنایع بزرگ که محصولات مشابه تولید میکنند و در نهایت عدم توانایی در استفاده از بازار سرمایه، باعث می شود که این بنگاهها با چالش هایی مواجه شوند.
اما حقیقت آن است که حل این مشکلات حتی برای کشورهایی با اقتصاد فقیر نیز تا حدی قابل حل است به شرطی که اولویت اصلی درجامعه اقتصاد و حل مسایل و مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم باشد نه بازیهای سیاسی احزاب و اقوام با یکدیگر. به امید تحقق افغانستانی توسعه یافته

 

دیدگاه شما