صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

فرصت ‌های ختم منازعه به نفع جمهوریت در گفتگو‌های صلح افغانستان

-

فرصت ‌های ختم منازعه  به نفع جمهوریت در گفتگو‌های صلح افغانستان

صلح افغانستان تنها به اراده دولت و جریان طالبان متکی نخواهد بود، همانطوری که جنگ افغانستان جنگ دو جریان متخاصم داخلی نیست بلکه عوامل پیچیده و در هم تنیده داخلی، منطقه ای، فرامنطقه ای و جهانی در آن دخیل است. البته جنگ افغانستان را تمیتوان، ساده انگارانه صرفا سناریوی ساخته و پرداخته خارجیها دانست. این جنگ ریشه درتضادها، تعارضات و تناقضات عمیق جامعه ی ما دارد، اما در عین حال عوامل خارجی متعدد در پایداری، گستردگی، جهت دهی و ابعاد ویرانگر آن تا بدین سرحد، نقش تعیین کننده و حیاتی ایفاکرده و میکند.
نکته قابل توجه این که صلح آمدنی است. در سنت حاکم برتاریخ بشر جنگ ابدی جایی ندارد و هر جنگی طاقت و ظرفیت زمانی و محیطی خاص خود را دارد. جنگ افغانستان هم تمام پیج و خمهای طبیعی و تصنعی خود را پشت سرگذاشته است. به نظر میرسد که ظرفیت تحمل تداوم آن، هم در بستر داخلی و هم در بستر بیرونی و بین المللی تکمیل شده باشد. به اعتراف صریح تمام اطراف قضیه، جنگ به بن بست رسیده است. بنا براین، این منازعه خونبار خاتمه خواهد یافت؛ چه با تداوم جمهوریت، یا با احیای امارت و یا هم با تلفیقی از جمهوریت و امارت.
یکی از سه سناریوی پیشگفته اجرا خواهد شد. تحقق هر کدام از این سناریوها با فرصتها و چالشهای احتمالی خاص خود رو برو است. در این نوشته کوتاه به اجمال، فقط به فرصتهایی پرداخته میشود که امکان تداوم جمهوریت را فراهم میسازد.
  فرصتهای ختم منازعه به نفع جمهوریت
هم در حوزه عوامل بیرونی دخیل در جنگ و هم در بستر عوامل داخلی جنگ، به طور نسبی، فرصتهای بالقوه به نفع تداوم جمهوریت وجود دارد. درک درست از این فرصتها، تدابیر لازم از جانب دولت و پایداری مردم باعث خواهد شد که این فرصتهای بالقوه به فعلیت درآید و نظام مبتنی برآرای مردم تداوم یابد.
 الف. فرصتهای مرتبط با عوامل بیرونی دخیل در جنگ 
1.موضع قاطع اتحادیه اروپا و اکثریت اعضای ناتو
اتحادیه اروپا و اکثریت اعضای ناتو در حمایت از ارزشهای مشترک جامعه بین المللی و دست آوردهای بیست سال اخیرافغانستان استواراند. نظام سیاسی مورد حمایت این مجموعه از کشورها نظامیاست که مشروعیت خود را مستقیما از آراء مردم میگیرد. حقوق و آزادیهای شهروندی، برابری شهروندان، محو تبعیض، حاکمیت قانون و... جزء ارزشهای بنیادینی است که به باور سیاست مردان و نخبگان این مجموعه، به کشورها و یا مناطق خاصی تعلق ندارد، بلکه ارزشهای مشترک جامعه بشری است. فراتر از این باور فرهنگی، اتحادیه اروپا و اکثریت اعضای ناتو طی دو دهه گذشته، صادقانه ترین تلاشها را در جهت تحقق این ارزشها به عمل آوردند. آنها در حمایت از ارزشهای نظام جمهوری، در کنار مردم ما قربانی دادند و هزینههای هنگفت مالی آن را سخاوتمندانه تقبل کردند. اکنون نیز اتحادیه اروپا تداوم حمایتهای خود از افغانستان را به موجودیت نظام دموکراتیک و تضمین حقوق و آزادیهای شهروان مشروط کرده است.
البته کشورهای اروپایی برای حمایت از نظام دموکراتیک، به تنهایی، نه توان استفاده از اهرم نظامیرا دارند و نه بر این باور اند که از اهرم نظامیاستفاده شود.
2.موضع معطوف به امنیت سازمانها و نهادهای بین المللی
اولویت درجه اول سازمانهای بین المللی حافظ صلح و امنیت، مثل سازمان ملل، نا تو و سایر نهادهای مرتبط و مشابه، تأمین صلح به معنی توقف جنگ در افغانستان است. اما بر اساس اصول اساسی منشور و دکترین پذیرفته شده نظام بین الملل تداوم صلح و استقرار امنیت در یک جامعه بحران زده و فرو غلطیده در باطلاقی از فجایع انسانی، بدون به میان آمدن نظام دموکراتیک و پذیرش ارزشهای مشترک جامعه بین المللی ممکن نیست. به این ترتیب، اصول اساسی پیش بینی شده در اسناد مؤسس سازمانهای بین المللی آنها را وا میدارد که از داعیه نظام جمهوری در پروسه گفتگوهای صلح افغانستان  با قاطعیت حمایت به عمل آورند. نهادهای مهم بین المللی، از جمله رکن سیاسی سازمان ملل متحد امروزه با تمام ظرفیت و توان از دموکراسی و تضمین ارزشهای بشری در افغانستان حمایت میکند. اما این نکته هم در خور توجه است که حمایت سازمانها و نهادهای بین المللی در این زمینه صرفا بعد سیاسی و دیپلماتیک دارد. بهره گیری مؤثر از این ظرفیت مستلزم تلاشها و تدابیر دیپلماتیک میباشد.
3. موضع مصلحت جویانه ایالات متحده
ایالات متحده اصولا با جمهوریت در افغانستان هم سو است. این کشور درطول سالهای گذشته، به دور از شعارهای پر طمطراق، عملا برای دولت سازی مدرن، حاکمیت قانون و تأمین حقوق اساسی شهروندان گامهای مهمی برداشته و بودجه قابل توجهی را مصرف کرده است. اما در هر حال، رویکرد جدید ایالات متحده ایجاب میکند که در برابر نظام سیاسی آینده موضع بی طرفی اتخاذ کند. تردیدی نیست که رویکرد جدید از سر ناگزیری اتخاذ گردیده است. موضع بی طرفی در برابر نظام آینده افغانستان بخشی از امتیازاتی است که در توافقنامه دوحه به طالبان داده است. دموکراسی از نظر آمریکاییها امر مطلوب است اما آنها نمیخواهند و یا به تعبیر مناسب تر نمیتوانند آن را بر ملتهای دیگر با زور تحمیل کنند. اگر امر دایر شود بین منافع استراتژیک ملی و حمایت از دموکراسی و حقوق بشر، آمریکاییها به عنوان یک اصل منافع خود شان را ترجیح میدهند. موضوع نرمش در برابر ایده باز گشت امارت در افغانستان به همین اصل باز میگردد. اگر منافع استراتژیک ایالات متحده با باز گشت امارت اسلامیتأمین شده بتواند، مشکلی نخواهد بود.
4.موضع خنثی و بی طرفانه برخی از قدرتهای دخیل
تعدادی از قدرتهای دیگر دخیل در قضیه مثل چین، روسیه و ایران با احیای امارت در صورتی که منافع ملی آنها را تهدید نکند، مشکلی ندارند. در صورت منتفی شدن خطر حضور نظامیآمریکا، آنها بیشتر طرفدار یک مرجع سیاسی واحد هستند که صلاحیت تصمیم گیری در تعامل بین المللی و تأمین امنیت داخلی را داشته باشد، تا نظامیکه به رأی مردم و ارزشهای دموکراتیک متکی باشد. برعکس، تعدادی از این کشورها با نظام دموکراتیک و مردم سالار در کشورهای خود شان میانه خوبی ندارند. اما در عین حال، هیچدام آنها از تداوم جمهوریت در افغانستان احساس خطر نمیکنند. تنها هند ازاحیای امارت اسلامی، آن هم به دلیل پیش فرض وابستگی به پاکستان هراس دارد.
بنا براین، حمایت از جمهوریت برای تعداد قابل توجهی از بازیگران خارجی جنگ و صلح افغانستان، بخصوص برای آن عده از کشورها و سازمانهایی که طی بیست سال گذشته در ایجاد نظام و استقرار ارزشها نقش برجسته بازی کرده اند، به عنوان یک اصل غیر قابل گذشت مطرح است. اما اجماع بین المللی در این زمینه به دلیل تغییر موضع ایالات متحده از میان رفته است. بنا براین نمیتوان برای تداوم جمهوریت صرفا به ضمانت اجرای بین المللی امید بست. این تغییر مسئولیت نظام و تمام طیفهای باور مند به دموکراسی را دو چندان میکند.
ب. فرصتهای داخلی ختم منازعه به نفع جمهوریت
بعد از حدود یکصد سال مبارزه پراکنده و مقطعی، مردم افغانستان طی دو دهه اخیر به کمک جامعه بین المللی، آن هم در یک فضای مملو از فجایع انسانی، طعم دموکراسی وآزادی را به خوبی چشیده اند. طی بیست سال گذشته در سایۀ همین دموکراسی نیم بند و پر از مشکلات و نا رساییها تحول شگرفی رخ داده است؛ عملا ساختار اجتماعی مستعد برای یک نظام استبدادی از هر نوعی که باشد، در هم شکسته است. باز شدن فضا، آزادیهای تضمین شده در قانون اساسی و همکاریهای مستقیم و بی دریغ جامعۀ بین المللی باعث شده است که ظرفیت و بستر عظیمی برای استقرار پایههای نظام دموکراتیک فراهم گردد. اکنون ذهن و روح و روان مردم از قید باور به مشروعیت نظام شخص سالار و سیستم رهبری فردی رهایی یافته است. جامعه مدنی قدرمند و رسانههای آزاد در باور جمعی جامعه ریشه دوانیده و استوار گردیده است. قشر تحصیل کرده و نسل جوان خود به ظرفیت بی بدیل در حمایت از نظام جمهوری تبدیل شده است. مهاجرتهای گسترده و تجربه وسیع مردم از نظامهای دموکراتیک در کشورهای دیگر و باز گشت آنها بر قوت و قدرت این جبهه افزوده است. گذشته از همه اینها، تک قومیبودن ساختار تشکیلاتی طالبان، بخشهای برزگ از جامعه را به مقاومت انعطاف نا پذیر در برابر امارت وا میدارد.
بنابراین، با توجه به واقعیتهای موجود در حوزه داخلی و بستر عوامل بیرونی مرتبط با جنگ و صلح افغانستان، فرصتهای مناسبی به نفع تداوم جمهوریت موجود میباشد. اما بار سنگین مسئولیت بهره برداری از این فرصتها به دوش دولت میباشد در سالهای گذشته تداوم جمهوریت تضمین بین المللی داشت.
در شرایط کنونی این تضمین در حال از میان رفتن است. دولت منفعل، بدون ابتکار عمل و مدیریت درست فرصتهای موجود،علی رغم مساعد بودن زمینه، نمیتواند تداوم نظام جمهوری را تضمین کند.

دیدگاه شما