صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

امنیت روانی جامعه در روزهای پر تنش سیاسی

-

امنیت روانی جامعه در روزهای پر تنش سیاسی

افغانستان این روزها فرصتی برای نفس کشیدن ندارد. اعمال قتل و کشتارهای هدفمند و زنجیرهی، چند ماهی است که بیش از هر زمان دیگر شدت یافته است؛ از حمله به کورس آموزشی در کابل گرفته تا کارگزاری ماینهای کنار جادهی همینطور حملات هدفمند به هدف کشتار مردم عام در جلال آباد، هرات، غزنی، غور، نیمروز و جای جای این کشور، جامعه را در شرایطی بحرانی قرار داده است که بیش از هر زمان دیگر امنیت روانی جامعه را صدمه زده است. مردم افغانستان از شرایط موجود بسیار خشمگین است، بسیاری از بیکفایتی و بیلیاقتی حکومت میگویند و خیلیها هم مدعی هستند که دیگر هیچ اعتماد و امنیتی نسبت به این حکومت ندارند، بعضی از جناحهای سیاسی با سو استفاده از وضعیت نا بسامان موجود کمپاین همسویی با ساز و کار مخالفین مسلح را به راه انداخته اند در این میان اما، سئوالی که پیش میآید، این است که در شرایط جامعه ازهمگسیخته امروز ما، پرداختن به سلامت روان و آرامش روحی چقدر اهمیت دارد.
اهمیت و چیستی امنیت روانی
در چنین شرایطی پرسش از این که «تهدید امنیت روان» تا چه حد میتواند سرمایه اجتماعی را در معرض خطر قرار دهد به بیان سادهتر چالشها میتوانند سلامت روان هر عضوی از جامعه را به خطر بیندازند و همزمان این سلامت روان آسیبدیده، سرمایه اجتماعی یک کشور را دچار مخاطره میکند. مسئلهای که به روشنی نشان میدهد مردم افغانستان، امروز بیش از پیش به امیدی واقعی و ملموس که ناشی از حل چالشها باشد، نیاز دارد؛ با توجه به اینکه فضای سیاسی و اجتماعی کشور طی دهههای اخیر تنشزا بوده و همزمان به اثر کشتار و نا امنیهای سلسله وار فرصت تخلیه هیجانات برای افراد جامعه فراهم نشده است و عقدههای ناشی از آن در ضمیر نا خود آگاه متراکم گردیده است بیم یک انفجار اجتماعی ناشی از عقدههای روانی آینده کشور را تهدید میکند؛ لذا به نظر میرسد که برای برون رفت از این وضعیت، رسیدگی مسئولانه به سر و سامان دادن اجتماع و مهار عاملین خفقان کنونی کمک قابل توجهی در حل چالشهای روانی خواهد نمود، تاثیر تحولات سیاسی، امنیتی و اقتصادی در چند دهه اخیر مسئله سلامت روان را به معضل همیشگی جامعه تبدیل کرده است، معضلی که سالهاست به اشکال مختلف با آن زندگی میکنیم، اما نمود آن را در جامعه امروز بیشتر از زمانهای دیگر میبینیم.
افغانستان در چهار دهه گذشته و در طول حیات اجتماعی خود رویدادهای مختلفی را تجربه کرده است. جنگهای داخلی و حاکمیت سیاه طالبان به خودی خود جامعه را بیشتر تحت تاثیر قرار داد. اتفاقاتی که در آن سالها رخ داد و بحرانها و خشونتهایی که مردم با آن مواجه گردید در مسئله شدن روان بیتاثیر نبود، جنگ و ماجراهای سیاسی،  تخریب زیربناها و معضل بیکاری در کلان شهرها و قصبات، این که چطور باید در این شهرهای بزرگ و روستاهای خشک زندگی و درآمدزایی کرد... چنین فکرها و حس رقابتی که در نتیجه این نوع زندگی به وجود آمده است، تنشهای عصبی و روانی را در جامعه بیشتر نموده است نمونههای خشونت روانی را این روزها در زندگی شهروندان شاهدیم، خشونت زبانی و کلامی که به وفور در روی دیوارها و شعارها منتشر میشود، نصب عکسهای سیاسیون به جای رهزنان در نقاط مختلف شهر تحت عنوان « مجرم در حال پیگرد» مصادیق بارزی از عدم سلامت روانی به حساب میآیند.
 تاثیر روان از هم گسیخته بر جامعه
امنیت روانی یک مفهوم خنثی نیست طبعا وقتی در جامعهای امنیت روانی به هم میخورد بر سایر زوایای اجتماعی نیز تاثیر میگذارد و در حوزههای مختلف نمود پیدا میکند، در کنار جنگ، نا امنی و دزدی تفاوت آسایش زندگی میان گروههای اجتماعی نیز یکی ازعوامل صدمات روانی به حساب میآید، آنچه را که ما امروز به عنوان افزایش نارضایتیها و اعتراضهای گروههای مختلف اجتماعی میبینیم، ناشی از نا امنی، بیکاری ... و تضاد سطوح زندگی سیاسیون با زندگی اجتماعی افراد است که در سالهای اخیر به تدریج تشدید شده است، علل و عوامل فوق سبب ازدیاد روز افزون بیماران روانی میگردد که اثرات مخرب خود را در حیات جمعی و خصوصی جامعه به جا میگذارد.
راه حل برون رفت از این وضعیت چیست؟
در جامعهای که التهابهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی رخ میدهد، افراد به دلیل این که ظرفیتهای فردی متفاوتی دارند، با واکنشهای روانی و آسیبهای گوناگونی روبهرو میشوند؛ اما برای برون رفت از این وضعیت چه باید کرد؟ چطور میشود جامعه را از آسیبهای بعد از آن محافظت کرد؟ به نظر میرسد بخشی از این ظرفیتها با گذشته زندگی گروههای اجتماعی ارتباط پیدا میکند، همین عامل باعث میشود وقتی که گروههای اجتماعی در برابر مسائل مختلف قرار میگیرند واکنشهای مختلفی از خود نشان میدهند. برای همین است که یک خبر تلخ، روی تمام گروهها اثر یکسانی برجای نمیگذارد و آدمها در مقابل اخبار و حوادث مختلف واکنشهای گوناگونی دارند، در افغانستان که تودهها بیشتر در معرض آسیبهای اجتماعی قرار دارند از ابعاد مختلف پدیدههای نا هنجار در معرض تهدید قرار دارند، اثرات مخرب فعل و انفعالات تنشزا، نبض جامعه را که تشکیل دهنده آن اکثریت مطلق عوام هستند دچار تهدیدات روانی میسازد، در این صورت راه حل برون رفت از آن را نیز باید در جهت مرهم گزاری به دردهای اجتماعی جستجو کرد، وقتی فرصتها و امکانات ملی به صورت عادلانه توزیع گردد، تبعیضات از نوع مثبت و منفی آن برچیده شود، جوانگرایی از چنبره حلقات نزدیک به مقامات در دل جامعه و افراد تحصیل یافتهی فقیر جستجو گردد، کمکهای ملی به دسترس اشخاص مستحق قرار گیرد، بیماریهای روانی نیز از دل جامعه کاهش خواهد یافت.
سهم کودکان و جوانان در این روزهای پرالتهاب چیست؟
کودکان و جوانان بخش مهمی از جامعه را تشکیل میدهند، بیش از هفتاد فیصد نفوس جامعه افغانستان از این طیف میباشد، توجه به روان و ذهن کودکان و جوانان در این شرایط، باید هم برای خانواده و هم برای دولت از اهمیت زیادی برخوردار باشد، در این شرایط بهتر است کودکانمان را با حرف از جنگ نترسانیم، در شرایط بحرانی باید به هوش سنی کودکان توجه زیادی صورت گیرد باید برای کودکان و جوانان بسته به شرایط سنی، و با توجه به گنجایش و قدرت تفکرشان شرایط را توضیح دهیم، به این دلیل که آنها خارج از فضای مکتب و آموزش و جامعه نیستند و میتوانند احساس ترس و اضطراب را از جامعه دریافت کنند؛ لذا وقتی حوادثی مثل انتحار و قتل رخ میدهد، مواظب باشیم که در حضور کودکان از آن صحبت نکنیم  در چنین شرایط بحرانی، خانوادهها باید بیشتر از قبل توجه خاص به کودکانشان داشته باشند. در غیر این صورت کودکانی که حساستر هستند زودتر دچار هراس تنهایی میشوند و در آینده با بحرانهای جدی روبهرو خواهند شد. از به کار بردن عبارتهایی مثل «جنگ»، «بیچاره شدیم»، «نکنه حمله شود» خودداری کنیم، کودکان با شنیدن این کلمات دچار هراس و اضطراب میشوند. اضطراب میتواند مشکلات زیادی برای کودکان ایجاد کند؛ از کابوسهای شبانه گرفته تا شب ادراری، افت تحصیلی، بیماریهای جسمی و یا لکنت زبان.
برای حفظ آرامش کودکانمان هوشیار باشیم تا در مهمانیها و فضای خانوادگی و دوستانه، در حضور فرزندان مان از حوادث اضطراب آور این روزهای دنیا صحبت نکنیم. شبکههای خبری را زمانی ببینیم که مطمئن باشیم کودکمان حضور ندارد. فراموش نکنیم کودکان، هوشیارتر از آنی هستند که ما تصور میکنیم. حتی زمانی که مشغول بازی هستند، میتوانند حرفهای ما را بشنوند و در جریان مسائلی که متناسب با سن و سال آنها نیست، قرار بگیرند؛ بنا بر این در جمع بندی به این نتیجه میرسیم که عامل اساسی امنیت روانی، باورمندی به تأمین امنیت و اقدام در این راستا، توزیع عادلانه فرصتها و امکانات، از میان برداشتن تبعیضهای مثبت و منفی محو فاصله رفاهی میان سیاسیون و سائر گروههای اجتماعی مبنی تأمین « امنیت روان» میباشد.

دیدگاه شما