صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

درننگرهارچه اتفاق افتاد؟

-

درننگرهارچه اتفاق افتاد؟ نیویورک تامیز- مجیب مشعل، توماس گیبونز، کاتی روگرز و ذبیح‌الله غازی مترجم: سخی خالد

ننگرهار، افغانستان- رییس جمهور ترمپ در پایگاه نیروی هوایی «داور»، به احترام دو کشتهی که از جنگ افغانستان باز گشتهاند، در فضای بارانی مهآلود ایستاده است. 
سکوت غمانگیز، با نالههای سوزناک بیوههای گروهبان خاویَر جی. گوتییرز و بریدمل انتانیو آر. رودریگز درهم میشکند، یکی به سرعت به سمت هواپیما میدود تا خودش را به تابوت فلزیِ که شوهرش در آن آرمیده برساند و دیگری بارها و بارها اسم شوهرش را میبرد و فریادزنان میگوید: «نه!»
در دهم ماه فبروری، فقط چندساعت قبل از این مراسم فشردهی ترحیم/تشییع جنازه، رییس جمهور ترمپ تصمیم بسیار مهم گرفته بود؛ او به دیپلوماتهایش در پیوند به امضای توافقنامه‌‍ی صلح با طالبان چراغ سبز نشان داد که منجر به خروج نیروهای امریکایی میشود و احتمالاً آغازی خواهد بود برای پایان دادن به نفسگیرترین جنگ تاریخ ایالات متحده
به این جنگ، زمانی «جنگ خوب» و «جنگ الزامی» لقب داده شده بود. وقتی در سال 2001، نیروهای امریکایی [به دنبال حملهی یازدهم سپتامبر القاعده در خاک امریکا] برای بار اول وارد افغانستان شد و حاکمیت ستمگرانهی طالب را واژگون کرد، از نیروهای امریکایی در جامعه افغانستان به گرمی استقبال شد.
اما به مرور زمان این جنگ وارد مراحل مرگبارتر شد، تا جایی که حتا سربازان افغان میلهای تفنگ شان را به سمت نیروهای امریکایی نشانه رفتند و آنان [نیروهای امریکایی] را به جای همکاران به چشم دشمن دیدند. گروهبانان امریکایی که در پایگاه نیروی هوایی داور تشیع جنازه شدند به واسطهی یک سرباز افغان کشته شده بودند، کسی که پول یونیفورم، معاش و مسلسل ام-249 اش توسط امریکاییها پرداخت میشود.
به گفتهی مقامات امریکایی از میان 3500 سرباز امریکایی و ناتو که در این جنگ کشته شدهاند، بیش از 150 نفر آن در حملات «سبز بر آبی» جانهای شان را از دست دادهاند؛ این حملات برای امریکاییها آنقدر ویرانگر [و سنگین] تمام شد که برای آن تیرمینولوژی/ اصطلاحِ فنی خودشان را به کار میبرند. این مشکل آنقدر وسیع و جدی بود که سربازان ویژهای برای همراهی آن عده نیروهای امریکایی که با سربازان افغان مشترکاً همکاری میکنند، تخصیص داده شد. به این سربازان عنوان ویژهای داده شده است: «فرشتههای نگهبان.»
وقتی در سال 2001 جنگ شروع شد، گروهبان گوتییرز و گروهبان رودریگز بچه بودند. [در آن زمان] ضابط جاوید، سرباز ارتش افغانستان با اسم تکواژهای که به قاتل آنان [دو ضابط امریکایی] مبدل میشود، یک کودک نوپا بود. دو دهه بعد، با گذشت زمان، این سه نفر که در جنگ کهنهکار شدهاند، در یک قریهی پرگرد و خاک در شرق افغانستان به همدیگر میرسند.
دو بریدمل، از اعضای گروه هفتم نیروهای ویژهی امریکا فقط چند هفته پیش به افغانستان آمده بودند. ضابط گوتییرز از سن انتانیوی تگزاس و ضابط رودریگز از لاس کروزس نیو مکزیک در سال 2009 به ارتش پیوسته بودند. ضابط گوتییرز، پدر چهار فرزند، پیش از این که به عنوان یک «کلاه سبز» به افغانستان فرستاده شود، به عنوان سرباز پیاده به عراق وظیفه انجام داده بود. ضابط رودریگز ده بار در افغانستان ماموریت انجام داده بود، ابتدا به عنوان یک رنجر ارتش و سپس به همراه نیروهای ویژه.
تیم نیروی ویژهی این دو بریدمل همزمان با نهایی شدن گفتوگوهای صلح، به هدف حفظ خطوط اول جنگ با طالبان و وادار کردن آنان به نشستن پای میز مذاکره، دوباره به افغانستان گسیل شده بود.
ارتش افغانستان، در ولسوالیِ شیرزادِ ولایت شرقیِ ننگرهار طالبان را عقب رانده بود؛ ولی عملیات جریان داشت. به اساس گفتههای دهها مقام امریکایی و افغان که با آنان مصاحبه شده، در اول صبحِ روز هشتم ماه فبروری، گروهی از کماندوهای افغان به همراه «کلاه سبزها» در هلیکوپتری از راه میرسند تا اگر نیاز شود [به ارتش افغانستان] کمک کنند.
کندک ارتش افغانستان، یک ساختمان دو طبقه را که بیشتر به دفتر کاری شباهت دارد تا اتراقگاه نظامی، به عنوان پایگاه استفاده میکردند. این ساختمان در اثر دو انفجار در سال گذشته تخریب شده بود، بنابراین، کمربندهای امنیتی بیشتر را در اطراف ساختمان تشکیل داده بود. سربازان امریکایی بر فراز برجهای دیدبانی پایگاه میروند و در تمام مدتی که در آن پایگاه به سر میبردند نگهبانی میدادند. ضابط جاوید، کهنهسربازی که شش سال در ارتش افغانستان خدمت کرده و پسر بزرگ یک خشتکار است، جزو پرسونل همین کندک بود. در صنف دهم مکتب را ترک کرد، سنش را در تذکره دوسال بزرگتر از سن واقعیاش جعل کرد و همانند بسیاری از افراد قبیلهاش به صفوف نیروهای امنیتی افغانستان درآمد. ارتش افغانستان در بدل 200 دالر در ماه او را به جبهه فرستاد تا با طالبان بجنگد.
او ازدواج کرد و زنش اولین پسر او را سه ماه پیش به دنیا آورد. ضابط جاوید به مقصد رفتن به خانهاش که فقط یکساعت با او فاصله داشت رخصتی گرفته بود، اما به دلیل این که در ولسوالی شیرزاد مصروف جنگ بود برایش میسر نبود که پسرش را ببیند. 
با غروب خورشید آن روز، کار کماندوهای افغان و نیروهای ویژهی امریکایی در آن پایگاه پایان یافته بود. با فرماندهان دیدار کردند و برنامههای عملیاتی را طرح ریزی کردند. آنان از ساختمان بیرون شدند، قدمزنان وارد محوطه شدند و منتظر هلیکوپتری بودند که قرار بود آنان را سوار کند. خورشید، غروب کرده بود.
پس از ساعت 6 شام، ضابط جاوید در حالی که تفنگش را در دست دارد از گوشهای سر برآورد و چند قدم به سمت موتر ارتش افغانستان برداشت که چندین سرباز ارتش افغانستان نیز [آن جا] ایستاده بودند. او با مسلسل سبکش، امریکاییها را هدف گرفت و کماندوهای افغان نیز در سوی دیگر راهرو سنگریزهای موضع گرفتند و دست به تیراندازی زدند. رد و بدل آتش از چند ثانیه بیشتر طول نکشید. اما یک مسلسل ام-249 میتواند در کمتر از یک ثلث دقیقه بیش از 200 گلوله فیر کند. در دیوار پشت سر امریکایی، حداقل جای 43 گلوله دیده میشود که اکثراً به اندازهی سینهی یک نفر از زمین بالاتر است و جای هشت مرمی دیگر در تانکر تیل خالی بلندتر از دیوار مشاهده میشود.
یک نگهبان در برج دیدبانی میگوید که معلوم نیست ضابط جاوید توسط امریکاییها کشته شد یا افغانها که دیوار پشت سر او را نیز سوراخ سوراخ شده است. اما سردرگمیها و سؤظنها [در پایگاه] به مدت ده ساعت ادامه یافت، تا این که نیروهای ویژهی ایالات متحده –با دو کشته و شش زخمی- از ساحه خارج ساخته شدند. حداقل یک سرباز دیگر افغان در اثر این تیراندازی کشته و سه تن دیگر زخمی شدند.
اولین اقدامی که [برای کنترل اوضاع] صورت گرفت، دانستن تعداد حمله کننده بود. یکی از نخستین اقداماتی که نیروهای ویژهی ایالات متحده انجام دادند این بود که تمام کسانی که در پایگاه به سر میبردند را خلع سلاح کردند، به استثنای کماندوهای که آنان را همراهی میکردند و یکی-یکی از همه بازجویی صورت گرفت. اول دستور فریادزنان اعلام شد. سپس به وسیلهی بلندگو اعلان شد. چندین مقام گفتهاند که یکی از سربازان ارتش افغانستان که از خلع سلاح شدن خودداری کرده بود، به شدت لت و کوب شده است و جای زخمهای چاقو در بدنش دیده میشود. یکی از اعضای ارتش افغانستان که در داخل پایگاه گیر مانده بود، به شرط محفوظ ماندن هویت به این دلیل که صلاحیت اظهار نظر علنی را ندارد در این مورد میگوید: «به یکی از کسانی که نزدیکم بود گفتم این ترمپ مردک خیلی خیلی جدی است، برایش فرق نمیکند که دستور بدهد ما را بمباران کند. ما سلاحهای مان را به زمین گذاشتیم و بیرون شدیم. اما در تمام این مدت هلی کوپترها از بالای سر ما پرواز میکرد و ما نگران بودیم که هر لحظه ممکن است ما را بمباران کند.»
گروه طالبان، به گونهی بیرحمانه بر سربازان و پولیس افغانستان فشار میآورد که امریکاییها به خاک ما تجاوز کرده و باید با آنان بجنگیم. آنان همچنان بر خانوادههای سربازان فشار وارد میکند تا سربازان را وادار کند که دست از جنگ بردارند یا جانب طالبان را بگیرند.
همزمان با کاهش حضور و دخالت نیروهای امریکایی در افغانستان، میزان حملات هوایی بیشتر شده است، حتا بر مناطقی که سربازان افغان از آن جاها میآیند و غیرنظامیان کشته میشوند. در عصر رسانههای اجتماعی و پروپاگندای طالبان، خبر چنین حملاتی به سرعت منتشر میشود و مخالفتها علیه نیروهای امریکایی در افغانستان افزایش مییابد.
در روزهای گذشته مقامات افغان و امریکایی تلاش کردند بفهمند که آیا ضابط جاوید به طالبان پیوسته بود یا خیر. در حملات گذشته، همه چه خیلی زود فهمیده میشد: طالبان احتمالاً مسوولیت حمله را به عهده میگرفت و محتویات تلفن سرباز حمله کننده در کشف ماجرا کمک میکرد.
این حمله را اما هیچ گروهی به عهده نگرفته است. یک مقام امنیتی آگاه از اوضاع میگوید که گذشتهی ضابط جاوید چیزی را نشان نمیدهد که ثابت کند او با تروریستها همدست بوده. مقامات افغان گفتهاند که ضابط جاوید نفوذی طالبان نبوده است؛ همچنان که این فرض را بسیاریها زیر سوال بردهاند.
گله جانِ 70 ساله، پدرکلان ضابط جاوید دست داشتن هر یک اعضای خانوادهاش را با طالبان انکار میکند، و به دلیل این که چندین تن از اعضای خانوادهی او با حکومت همکاری میکند، طالبان قبلاً به خانهاش یورش برده بود. طالبان حتا پس از این که گله جان نتوانست پولی که طالبان به خاطر حضور افراد خانوادهاش در حکومت از او خواسته بود را بپردازد، زندانیاش کرد. 
آقای جان میگوید: «اگر پسرانم با طالبان همکاری میکردند، چرا طالبان به دروازهی خانهام تیراندازی کرد، چرا به مدت سه ماه در زندان طالبان به سر بردم؟»
مقامات محلی میگویند که سکوت طالبان در مورد ضابط جاوید پاسخ خاموشانهی امریکاییها به واسطهی یک حملهی هوایی است که یک هفته بعدش یک موتر را تخریب کرد و هشت غیرنظامی که به تفریح میرفتند را کشت. ارتش امریکا در این مورد اعلامیهای صادر نکرده است که به باور مقامات افغان عامل این حمله است.
تیراندازی و حملهی هوایی در زمان مناسبی اتفاق نیافتاده است؛ [اکنون] توافقنامهی صلح با طالبان روی میز ترمپ قرار گرفته است.
در ماه سپتامبر، هر دو طرف به امضای توافقنامه نزدیک شده بودند. اما پس از کشته شدن یک سرباز امریکایی و یک سرباز ناتو در یک حملهی انتحاری، آقای ترمپ پروسهی صلح را خاتمه یافته اعلام کرد.
این بار، با نزدیک شدن به امضای توافقنامهی صلح –یکی از سخنگویان طالبان به روز دو شنبه تأیید کرد که این گروه با شرایط پیشنهادشدهی طرف مقابل موافق است و توافقنامه تا آخر همین ماه به امضا میرسد- کسی در مورد خشونتی که تا هنوز جریان دارد سخن نمیگوید، شاید نمیخواهند که توافقنامهی را که تنها امید برای پایان این جنگ شمرده میشود را به خطر بیاندازد.
در شب بارانیِ دوشنبه، جنازههای بریدمل گوتییرز و رودریگز به حضور رییس جمهور غمگین و خانوادههای اندوهگین آورده شد.
ستانور راند پاول، نمایندهی جمهوریخواه از ایالت کینتوکی که شاهد مراسم تشییع جنازه در داور بوده میگوید: «خیلی متأثرکننده بود. چطور میتوان آن صحنههای تأسفآور را تماشا کرد و طرفدار جنگ بود یا نسبت به آن بیتفاوت بود.»

دیدگاه شما