صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

سفرِ پردست‌آورد؛ از آوارگی تا دانش‌پژوه «بنیاد رودز»

-

سفرِ پردست‌آورد؛ از آوارگی تا دانش‌پژوه «بنیاد رودز» ترجمه : سخی خالد

سمیه، از کلبهاش (یک اتاق خواب در خانهای که توسط چهار خانواده استفاده میشد)، میتوانست صدای بمبهایی را بشنود که محل برخوردشان از پیشاور در شمال-غرب پاکستان زیاد دور نبود، شهری که خانوادهاش در سال 1990 با ظهور رژیم طالبان در افغانستان به آن جا پناه آورده بود.
سمیه میگوید که بعضاً در هفته یکی-دوبار بمباردمان میشد: «من در چنان بلوایی زندگی میکردم، این چیزی بود که نصیب من شده بود و بنابراین، نمیتوانستم کاری از پیش ببرم. آن زمان مردم دوست داشتند در مورد این مصیبت حرفی نگویند. زیرا سبب میشد که مردم دست به کوچهای دستهجمعی بزنند.»
او به بی بی سی میگوید که زندگی در آن شهر نسبت به افغانستان امتیازات خاص خودش را داشت. حداقل او میتوانست مکتب برود.
در سال 2002، کمی بعد از مداخلهی نظامی امریکا در افغانستان، وقتی سمیهی خوردسال از کابل بازدید میکند، میبیند که فقط یک راه وجود دارد تا با آرامش خاطر به مکتب برود و آن پوشیدن لباس مبدل پسرانه است. سمیه، آن زمان شش ساله بود، اما همه چه را به خاطر سپرده است. او آن زمان قسم خورد که درسهایش را جدی بگیرد.
ثابت کردن این که آیا او به سوگندی که یاد کرده بود وفادار مانده است یا خیر موضوع بحثبرانگیزی است. سمیهی 22 ساله، نخستین افغانی است که موفق میشود در ماه اکتبر اسکالرشیپ رودز را از آن خود کند، یکی از 102 دانشجویی که کرسی دانشجویی سال 2020 یکی از قدیمیترین برنامههای بورسیه برای دورهی فوق لیسانس را به دست خواهند آورد.
اکنون با اتمام سمستر آخر در کالج آرلام، دانشگاهی هنرهای لیبرال در ایالت ایندیانای امریکا، او چشمانداز روشن دارد و از ته دل میخندد. لهجهی روان سمیه در ادای کلمات، خستگی و زخمهای سفری که از آوارگی تا اسکالرشیپ رودز همراه او است را قابل تحمل میکند.
«هر لحظهای ممکن است، هر چیزی اتفاق بیافتد.»
باسواد شدن یک زن افغان خودش یک اتفاق نادر است. به اساس دادههای یونیسکو، فقط 17 درصد زنان افغان باسواد هستند.
آمار بیسوادی در پاکستان، کشور همسایه نیز بالا است؛ تقریباً 45 درصد زنان به مکتب دسترسی دارند و از سواد خواندن و نوشتن برخوردارند. سمیه میگوید که بر عکس افغانستان که «حتا اگر کسی میخواست مکتب برود هم این کار برایش مقدر نبود... زیرا مکتبی وجود نداشت.»
او با اشاره به طعنهی که به محرومیت و ناامنی کشورش زده میشود، میگوید: «شاید از اقبال باورنکردنیِ من بود که در پاکستان بزرگ شدم.» پس از سال 2004، در جریان جنگی که به عنوان «جنگ با تروریسم» معروف است، هزاران بمب امریکایی بر قسمتهای شمال-غربیِ پاکستان فرود آمده است. خیبرپختونخواه، از مربوطات ایالت پشاور، به مدت دههها مرکز جنگ پاکستانیها با شورشیان بوده است.
در 2014، سالی که سمیه پشاور را ترک کرد، یک بمبگذاری سبب کشته شدن 139 دانشآموز شد و این یکی از خونبارترین کشتارها در جهان است که دانشآموزان را هدف قرار میدهد. 
سمیه میگوید: جنگها، این گونه دمار از روزگار آدمها در میآورد، فشارها این طوری بر آدمها سنگینی میکند. همیشه احساس ناامنی میکنی، زیرا هر لحظهای ممکن است هر اتفاقی بیافتد.»
آموختن، شبیه یک راه فرار بود. خانوادهاش، اما به عنوان مهاجرین محدودیتهای زیاد داشت. پدرش نمیتوانست لیسانس رانندگی بگیرد و قیدگیریها در مکتب نیز بر سمیه شدید بود، پس باید راه چارهای میجست.
«زندگیاش را در خطر انداخت.»
یک جستجوی اتفاقیِ آنلاین او را با مرکز عالیِ «کالج یونایتد ورلد (UWC )» آشنا کرد. این مرکز، دانشآموزان بین المللی را از سراسر جهان جذب میکند.
با وجود این که سمیه موفق شد در این مکتب که در نیو مکزیک موقعیت دارد ثبت نام کند، باز هم خشونت گریباناش را رها نکرد. در ماه مارچ سال 2014، یک روز پس از داخله گرفتن در کابل، هتلی را که کارهای سمیه در آن پیش میرفت توسط طالبان بسته شد.
حملهی سال جدید بر هتل سرینا نه کشته بر جا گذاشت، به شمول روشان توماس، رییس کمیتهی گزینش کالج یونایتد ورلد. یک داکتر کانادایی در شهر به سمیه کمک کرد که امتحانش را سپری کند.
سمیه به یاد میآورد که دکتر توماس چگونه از دانشآموزان با امیدواری خواست که از این فرصت استفاده کنید و روزی «دوباره به افغانستان باز گردید و کاری کنید که این وضع تغییر کند، زیرا هدف اصلی ما این است.»
«آن زن، دلیل اصلی من برای اپلای کردن بود. زیرا او جانش را به خاطر انداخت. زیرا او باور داشت که دانشآموزانی مثل من از کشوری مثل افغانستان یا آوارههای از پاکستان باید فرصتی داشته باشند تا بیاموزند.»
مسوولیت در قبال یک طرز فکر پرخاشگر
فعالیتهای امروز بنیاد رودز، مغایر دیدگاه سیسیل رودز است، بنیادی که اکنون یکی از معروفترین و رقابتیترین اسکالرشیپهای جهان را عرضه میکند.
این برنامه در سال 1902 به همت سیسیل رودز، به هدف برقراری روابط نزدیک میان ایالات متحده و بریتانیا به وسیلهی حمایت از مطالعات فوق لیسانس در دانشگاه آکسفورد بنیانگذاری شد. به مدت سالها این برنامه مختص مردان از کشورهای فدرال، امریکا و جرمنی بود.
رودز برنامهای را حمایت کرد که قرار بود «تمام جهان با قانون بریتانیا اداره شود.»
سمیه میگوید: «رودز، یک امپریالیست بود که به برتری سفیدپوستها باور داشت و نمیخواست که زنان و رنگینپوستان از اسکالرشیپ رودز مستفید شوند.» ابتدا سمیه نمیخواست که به این برنامه اپلای کند.
سپس نظرش تغییر کرد وقتی دانست که «نه» گفتن آسانترین راه ممکن است. «اما قبول کردن، سختتر است، از میراثی که باقی مانده مستفید شو و کاری کن که تغییرش بدهی؛ مسوولیت واقعی این است.»
او اضافه میکند: «فکر کردم که نمیتوانم از تاریخ سراسر افتخار بریتانیای کبیر فرار کنم. این، مردمی شبیه ماست که باید تغییرش بدهد [میراث رودز را].»

افغانستانِ خیلی مدرن
سمیه میخواهد برای مهاجران و آوارهها، دورههای فوق لیسانس تدریس کند و پس از آن او میگوید که دوست دارد به کشوری باز گردد که روزگاری خانوادهاش از آن جا فرار کرد.
سمیه، فقط یک تصویر از افغانستان دارد و آن خیابانهای متروک است با ساختمانهای فروریخته، اما در ته ذهنش به افغانستان دیگری میاندیشد: افغانستانی را پدرش تعریف میکرد، آن یکی را که جنگی در آن رخ نداده بود تا خیابانهایش را ویران کند.
او میگوید: «همیشه در ذهنم تصور میکنم که افغانستان حقاش است که مثل یک درهی سرسبز باشد با کوههای بلند، دریاهای روان و کلبههای خوشهیگلِ قشنگ؛ خانههای بزرگ مجلل با مهندسی زیرکانه و ظریف. میوههای خشک و بادام. میوههای تازه که در جادهها فروخته میشود... یک افغانستانِ خیلی مدرن.»
افغانستان منتظر آدمهایی چون سمیه است.

منبع : بی بی سی

دیدگاه شما