صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

گفتگوهای صلح؛ مرور گذشته، وضعیت اکنون و دورنمای آینده

-

گفتگوهای صلح؛ مرور گذشته، وضعیت اکنون و دورنمای آینده

بخش دوم و پایانی

. آنچه جریان دارد
2-1. ایجابات رویکرد ایالات متحده
رویکرد ایالات متحده نسبت به پروسه صلح، تغییر قابل توجهی نکرده است. برای ایالات متحده، اولویت منافع خود آن کشور است و نه سرنوشت شهروندان و نظام سیاسی افغانستان. چنانکه در سال گذشته نیز ترامپ تصریح نمود که نوع نظام سیاسی در افغانستان و دفاع از دموکراسی جزو وظایف ما در افغانستان به شمار نمیرود. بنابراین، در روند صلح، ممکن است منافع شهروندان افغانستان قربانی گردد. از سوی دیگر، منافع تیمی تیم ترامپ نیز ایجاب میکند که در روند صلح، برخی ریسکها را در حین توافق با طالبان بپذیرند. کاروزار پیش روی انتخاباتی ایالات متحده ایجاب میکند که تا فرارسیدن انتخابات، تیم ترامپ در افغانستان به یک دستاوردی نائل شود. به همین جهت، ممکن است مانند گذشته، در دام خطاهای استراتژیک بیفتد. علاوه براین، تمایل و تلاش خلیلزاد برای دریافت عنوان قهرمانی صلح، سبب میشود که دغدغههای شهروندان افغانستان برای وی چندان مطرح نباشد.
اما تلاشهای قطری خلیلزاد و رسیدن به اهداف شخصی و تیمی، بدون چالش هم نیست. از یکسو مقاومت حکومت افغانستان در برابر تحقق نیات اصلی خلیلزاد و از سوی دیگر، عدم همراهی پنتاگون، جامعه مدنی و کارگزاران سیاسی مخالف در کنگره ایالات متحده را نباید دست کم گرفت. این جبهه، هر نوع توافقی صلحی را نخواهند پذیرفت. بحث تنها دغدغه حکومت و شهروندان افغانستان یا نگرانیهای جامعه مدنی ایالات متحده در قبال دستاوردهای دو دهه گذشته در افغانستان نیست. بسیاری از جنرالان پنتاگون و منسوبین پرتجربه و کارکشتهی سازمان سیا نیز در قبال تهدیدهای احتمالی از ناحیهی قدرتیابی مجدد طالبان و فراهم شدن زمینه برای گروههای دهشتافکن در افغانستان که تهدید جدی علیه امنیت و منافع خود ایالات متحده خلق خواهد کرد، نگرانیهای جدی دارند.
2-2. رویکرد و موضع طالبان
الف) ایدئولوژی طالبان
چیزی که مسلم است، برخلاف خوشبینی یا تظاهر برخی افراد و جریانهاییکه منافع شخصی خود را در نزدیک شدن به طالبان میدانند، در ایدئولوژی طالبان هیچ تغییری رونما نگردیده است. نسبت به نوع نظام سیاسی، حقوق شهروندی، جایگاه و حقوق زنان و سایر موضوعات، طالبان با همان رویکرد بنیادگرایانه، سلفی، تنگنظرانه و دگماتیستی مینگرند. ملا عبدالغنی برادر، رئیس دفتر طالبان در قطر و رهبر هیات مذاکره کننده طالبان،  در آخرین مصاحبه خود در هفته گذشته با تلویزیون پی بی اس با صراحت تمام تأکید میکند که از سال 2001 به بعد، هیچ تغییری در اندیشه طالبان به وجود نیامده است و از جمله در عرصه حقوق زنان، تنها چیزی را میپذیرند که اسلام (البته بر اساس قرائت طالبانی) برای زنان به رسمیت شناخته است.
ب) استراتژی طالبان
بیتردید، استراتژی طالبان در روند جاری گفتگوهای صلح، به هیچ وجه آن نیست که به عنوان یک گروه سیاسی-نظامی به نظام سیاسی موجود بپیوندند. استراتژی طالبان احیای امارت اسلامی و بازگشت به گذشته است. طالبان به عنوان امارت اسلامی، در تلاش است تا با ایالات متحده به توافقی دست یابند که بر اساس آن، ایالات متحده حمایت خود از نیروهای امنیتی افغان را در قالب «حمایت قاطع» متوقف سازد و در درازمدت، با خروج نیروهای شامل در برنامه حمایت قاطع، طالبان با سرنگونی حکومت موجود، امارت اسلامی خود را مجددا مستقر سازند.
ج) تاکتیک طالبان
طالبان در هفته گذشته، در برابر تأکید حکومت افغانستان مبنی بر «آتش بس» به عنوان پیششرط گفتگوهای صلح، مفهوم جدیدی را به نام «کاهش خشونتها» وارد ادبیات جنگ و صلح کردند. این مفهوم در ترمنولوژی جنگ و صلح تا کنون بیسابقه است. تردیدی وجود نداردکه طرح این پیشنهاد، تاکتیک طالبان برای تحقق استراتژی احیای امارت اسلامی است. مسلما قرارداد صلح با ایالات متحده، مستلزم آتشبس با ایالات متحده است. به این معنا که طالبان به نیروها و مراکز آمریکایی حمله نمیکند و متقابلا، نیروهای آمریکایی در برابر طالبان هیچ اقدامی نکنند. بدون این توافق، هیچ توافق صلحی میان آمریکا و طالبان امضا نخواهد شد. طالبان در این اندیشه هستند که پس از توافق صلح با ایالات متحده و آتشبس با آنان، چون با حکومت افغانستان آتشبسی امضا نشده است، بیشتر میتوانند جبهات خود را گسترش دهند و حتا در فقدان حمایت آمریکا و نیروهای حمایت قاطع از نیروهای دولتی (که رکن توافقنامهی صلح آمریکا و طالبان است)، خیال تصرف کابل را در سر دارند و مسیر خود را برای فتح و ظفر باز میبینند.
پس صلح مورد نظر خلیلزاد، صلح میان ایالات متحده و طالبان است، نه صلح میان طالبان و حکومت افغانستان و مردمی که با امارت اسلامی مخالف اند. اگر طالبان نیت صلح با مردم افغانستان را در سر دارند، چرا برای آتشبس با ایالات متحده آمادگی دارند، اما آتشبس با حکومت و مردم افغانستان را نمیپذیرند و هر روز یک طرح و بهانهی جدیدی را مطرح میسازند؟ کاهش خشنونت یعنی اینکه به جای 10 نفر افغان و سرباز اردوی ملی، 9 نفر را میکشیم! چرا؟ اساسا اگر برای صلح آمادگی دارید، چرا حاضر هستید کشتن آمریکاییها را متوقف سازید، اما از ویران ساختن وطن و کشتن هموطنان خود دست بر نمیدارید و تنها از کاهش خشونت صحبت میکنید؟
شگفتآور آنکه رئیس اجرائیه حکومت، توطئه و تاکتیک طالبان و پیشنهاد آنان مبنی بر کاهش خشونت را نیز یک گام به پیش تلقی نموده و بر پذیرش آن تأکید دارد! غافل از آنکه عملا در زمستان سطح خشونت کاهش مییابد و جنگ جبههای و نفوذ معمول طالبان در کلانشهرها، با موانعی مواجه است و نیاز به توافق حکومت ندارد. بر فرضی که سخن از کاهش خشونت باشد، آیا منطقی است که تأیید کنیم طالبان دست شان باز باشد تا به جای 10 نفر، 9 نفر از سربازان و شهروندان ما را بکشند و فقط به کشتار آمریکائیان خاتمه دهند و با آنان به آتش بس برسند تا آمریکائیان هم متقابلا به کشتار آنان خاتمه بخشند و طالبان قدرت مجدد یابند؟! آیا رقابت سیاسی و انتخاباتی این اجازه را هم به بازیگران سیاسی ما میدهد که هر پلان شومی را علیه شهروندان و نظام سیاسی خود تأیید و همراهی کنیم؟!
2-3. رویکرد قدرتهای منطقهای و بینالمللی
برای سه کشور ایران، چین و روسیه، اولویت خروج ایالات متحده از افغانستان و تخلیه منطقه از وجود نیروهای رقیب یا دشمن (ناتو به رهبری ایالات متحده) است. بنابراین، در روند جاری گفتگوهای صلح، این هدف اگر نه کامل، حداقل به صورت جزئی تضمین میشود و حضور رقیب یا دشمن اگر نه صفر، تضعیف خواهد شد. حال در این میان این معما که شهروندان افغانستان تا چه اندازه متضرر خواهند شد و بر سر نظام سیاسی کشور و قانون اساسی آن چه خواهد آمد، برای قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای اهمیتی ندارد.
پاکستان نیز امیدوار است که با توافق طالبان و ایالات متحده و تضعیف جایگاه حکومت افغانستان، بتواند از طریق حضور مجدد طالبان در قالب امارت اسلامی و حداقل حضور تعیینکننده و پررنگ طالبان در نظام سیاسی آینده، مجددا شکلگیری حکومت تحت نفوذ خود را در افغانستان شاهد باشد.
بر این اساس، برای روسیه، ایران، چین و پاکستان، هر نوع توافق صلحی میان طالبان و ایالات متحده که به کاهش حضور آمریکا در منطقه منجر شود، مطلوب است و روند جاری گفتگوهای صلح، در مسیر خواستها و نیات این کشورها ارزیابی میشود. در این میان، تنها موضع دولت هند با موضع حکومت افغانستان تقارن دارد و دلیل آن نیز مشخص است.
2-4. موضع و رویکرد حکومت
تا کنون حکومت افغانستان با داشتن آجندای مشخص، طرح روشنِ تدریجی با مراحل تدوینشده، با محوریت حکومت و مردم افغانستان را ارایه کرده است. نقشه راه صلح را تدوین نموده است و در چندین بیانیه و نگاره، تأکید شده است که اختلاف حکومت و شهروندان افغانستان با طالبان، یک اختلاف سلیقهای نیست، بلکه اختلاف ما هنوز مبنایی است. حکومت در ارتباط با امر صلح به عنوان نمایندهی مردم، همواره بر اصولی مشخص مورد قبول مردم افغانستان تأکید داشته و تصریح کرده است که هرگاه گروههای هراسافکن و مخالفان مسلح دولت در ارتباط با این اصول و مبانی خود را سازگار نمایند، اختلاف مبنایی حل گردیده و زمینه برای گفتگو در امور فرعی ایجاد خواهد شد. اصول مورد تأکید حکومت موارد ذیل است:
1. مشروعیت دفاع در برابر گروههای هراسافکن و تروریستی؛
2. محوریت و مالکیت حکومت و مردم افغانستان بر روند صلح؛
3. اصل حفاظت از قانون اساسی و حقوق شهروندی؛
4. اصل حفاظت از جمهوریت و اسلامیت نظام؛
5. تبیین فلسفه حضور و چگونگی خروج نیروهای خارجی؛
6. عبور از آزمایشگاه دولت موقت؛
7. حفاظت از اردوی ملی به عنوان خط قرمز صلح.
در عین حال، پذیرش و همراهی با هر نوع توافق صلح میان طالبان و ایالات متحده را مشروط به یک شرط اعلام کرده است: پذیرش آتشبس از سوی طالبان با حکومت افغانستان و شروع گفتگوی مستقیم طالبان با حکومت منتخب مردم.
2-5. رویکرد و عملکرد اپوزیسیون
جای تردید و تعجب نیست که قدرتهای بینالمللی و منطقهای و نیز حکومت افغانستان، در پی منافع ملی و منافع شهروندان خود در پروسه صلح هستند. طالبان نیز منافع استراتژیک خود را دنبال میکنند. در این میان، تنها یک گروه بسیار با خیال خام و منافع خیالی آنی به پروسه صلح مینگرند. این دسته، برخی چهرههای سیاسی خارج از حکومت و یا حتا شریک قدرت است که خود را پوزیسیون میپندارند، اما فراتر از اپوزیسیون، در کنار دشمن ایستاده و از موضع طالب و امارت اسلامی آنان دفاع مینمایند و برای ورود آنان به کابل لحظهشماری میکنند.
صلح امری فراتر از رقابتهای سیاسی است. اما تعدادی از بازیگران سیاسی،  با یک مغالطه و با محور قرار دادن منافع زودگذر سیاسی شخصی، به جای تحکیم موضع دولت و پاسبانی از حقوق اساسی شهروندان، به سخنگویان گروه طالبان تبدیل شدند. این دسته افراد به این مغالطه روی آوردند که تأکید دولت بر مالکیت صلح توسط خود افغانها و نقش محوری دولت در این زمینه، مخالفت با صلح است. محور کرزی که حتا حاضر به پذیرفتن تمام لوازم امارت اسلامی طالبان است، با نتایج ابتدایی انتخابات بیشتر تقویت شد و عبدالله عبدالله و حکمتیار و چهرههای حامی این دو نامزد، نیز برای تضعیف تیم رقیب خود (دولتساز) به محور کرزی پیوستند و رقابت سیاسی خود را در انتخابات، با چنگ انداختن به ریسمان صلح در هم آمیختند. اگر بحث غلبه بر رقیب انتخاباتی از راه تبلیغات منفی و فشار سیاسی (به جای رأی) نباشد، چه کسی تصور میتواند که عبدالله عبدالله با حکمتیار یا کرزی که تنفر شدیدی نسبت به هم داشته اند و بیتردید قلبهای شان از هم دیگر بسیار دو است، در یک موضع واحد قرار گیرند!

نتیجه
جنگ و صلح افغانستان پدیدهی پیچیدهای است و نویسنده در نگارههای مختلف، یادآوری کرده است که این مسیر طولانی و پر پیچ و خم خواهد بود و به آسانی و سرعت پیموده نخواهد شد. طالبان هنوز هیچ تغییری ایدئولوژیک را نپذیرفتهاند، استراتژیشان احیای امارت اسلامی است و رد آتشبس با حکومت افغانستان به عنوان یک پیششرط برای صلح و طرح مفهوم کاهش خشونتها به جای آتشبس، تاکتیکی برای تحقق استراتژیشان است. نگاه تیم ترامپ نیز به پدیده صلح در افغانستان راهبردی نیست و تنها به عنوان یک موضوعی که بتواند در انتخابات ریاست جمهوری پیش روی ایالات متحده به نفع جمهوریخواهان و مشخصا تیم ترامپ دستاوردی محسوب شود، مینگرند. خلیلزاد نیز جدا از منافع تیمی خود، به دنبال کیش شخصیت و قهرمانسازی خویش است، هرچند قیمت آن برای حکومت و مردم افغانستان گزاف و سنگین باشد. قدرتهای منطقهای نیز هرکدام با اهداف خاص خود دست به سفره صلح افغانستان دراز نمودهاند و لزوما منافع آنان با منافع مردم و حکومت افغانستان در چنین صلحی، همسو نخواهد بود.
در این میان، اپوزیسیون نیز با خیالات خویش و با مواضع خام اگر گرهی بر کار نیفزایند، هیچ گرهی را نخواهند گشود. نه تنها گروههای رقیب سیاسی، بلکه حتا حکومت افغانستان، تا در قبال دو مسأله اساسی با پاکستان به تفاهم منطقی و معقول نرسد، رسیدن به صلح سرابی بیش نخواهد بود. تا کنون هیچ راه حل معقولی برای سر عقل آوردن پاکستان توسط حکومت ایالات متحده و حکومت افغانستان طرح نشده است. امیدواریم، جامعه و بازیگران سیاسی ما یکصدا و با رویکرد واقعبینانه و مبتنی بر عقلانیت، حول یک محور که همان نظام سیاسی و حکومت افغانستان است، به یک راه حل معقولی در باب صلح و جنگ دست یابند و با ایجاد آدرسهای گوناگون، پاکستان و طالبان را در موقعیت برتر قرار ندهند.
برای حفاظت از دستاوردهای گذشته (قانون اساسی، جمهوریت نظام، حقوق شهروندی، حقوق زنان، آزادی بیان، آزادیهای دینی و مذهبی) نیازمند اجماع ملی و حرکت با یک محوریت مشخص هستیم. مسلما در تمامی کشورها، این محور واحد و مشخص، حکومت است. در صورتیکه حکومت خلاف منافع ملی و ارزشهای مطرح برای شهروندان کشور مسیری را در پیش بگیرد، مردم و چهرههای سیاسی، حق دارند در برابر آن بایستند و مسیر دیگری را در پیش بگیرند. اما حکومت افغانستان تا کنون با قاطعیت صحبت از ضرورت حفظ دستاوردهای گذشته را مطرح کرده است و برای دفاع از آن قاطع ایستاده است. اما چهرههای سیاسی برای رقابت سیاسی هیچ حد و مرزی و هیچ نوع خطوط سرخی نمیشناسند و حاضراند تمام این ارزشها را وجه المعامله سیاسی خود بگردانند.
نکتهی آخر آنکه، بر خلاف تصور برخی خیالپردازان، پروسه صلح جاری بدون آنکه در مسیر درست خود قرار بگیرد (آتشبس با حکومت و مردم افغانستان اعلان شود، نظام سیاسی موجود به رسمیت شناخته شود و گفتگوی مستقیم با حکومت افغانستان آغاز شود) ره به جایی نخواهد برد. خلیلزاد بدون موافقت حکومت افغانستان و قناعت آنانیکه در ایالات متحده لزوما با خلیلزاد یکسان نمیاندیشند، توافق صلحی با طالبان امضا نخواهند توانست، چنانکه تا کنون امضا نتوانسته است. الزامات صلح ناپایدار برای امنیت و منافع ایالات متحده نیز مخاطرات جدی در پی خواهد داشت و جنرالان پنتاگون هر نوع ریسکی را که خلیلزاد بر آنان تحمیل کند، نخواهند پذیرفت. اما در نهایت، صلح پایدار در افغانستان منوط به توافق سه حکومت (حکومت آمریکا، افغانستان و پاکستان) و صلح واقعی میان کابل و اسلام آباد است، نه صلح آمریکا با شورای کویته یا ملا برادر در قطر.

دیدگاه شما