صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

«مار کُبـرایِ» اقتصـاد سیـاسی افغانستـان

-

«مار کُبـرایِ» اقتصـاد سیـاسی افغانستـان

در مقاله قبل اشاره شد که فضای گفتمان پسا انتخاباتی افغانستان و کشمکش های موجود در آن باعث اخلال در کار دولت و به اصطلاح اقتصادی«شکست اقتصادی دولت» یا «شکست برنامه ریزی دولت» یا «عدم موفقیت پلان برنامه و بودجه» خواهد شد.
در چنین وضعیتی پدیدهای در علوم سیاسی و اقتصادی وجود دارد به نام «پدیده مار کبرا» که بیشتر به دلیل عدم افق تصمیمگیری مناسب در مدیران یک کشور اتفاق می افتد.
تاکنون نمونههای بسیاری از این گونه تصمیمها توسط دولتمردان کشور در عرصههای سیاسی و اقتصادی گرفته شده است که همگی بیانگر وجود عدم پیشبینی و مدیریت صحیح در فرآیند تصمیمگیری است. اگرچه انتخابات  افغانستان یک رویداد سیاسی به حساب میآید اما بدون شک بررسی عملکرد و نحوه مدیریت و برنامهریزی این فرآیند سیاسی میتواند درسهای بسیار خوبی را به سایر مدیران و تصمیمگیران ارشد دولتی مخصوصا برای مدیران و تصمیمگیران اقتصادی کشور بدهد.
در ادامه و پاسخ به سوال مقاله قبل که مطرح شد: چرا با درنظر گرفتن هزینهی زیادی در جهت اجرای این برنامه باز هم شاهد مشکلات فراوانی در اجرای این انتخابات بودیم؟ چرا این همه مشکلات کوچک و بزرگ، بارها و بارها تکرار می شوند؟ چرا برنامههای توسعهای کشور با شکست و مشکلات فراوانی همراه میشود؟ چرا برنامه ریزی در افغانستان شکست میخورد؟
قبل از پاسخ باید متذکر شد که از ویژگی برنامهریزی در کشورهای در حال توسعه این است که با وجود برنامه ریزی اقتصادی وضعیت زندگی مردم  ممکن است بدترشود و برنامههای توسعه ای در کشور مثمر ثمر نباشد. پاسخ ها و دلایل مختلفی را می توان بیان نمود که مهمترین آنها به شرح زیر است؛
دلیل اول:
اینکه طرحهای اقتصادی به رغم ظاهر خوبشان، با شرایط کار و زندگی مردم بومی سازگار و متناسب نشده است. برای پیشرفت اقتصادی یک راه وجود دارد و آن هم توسعه همزمان دو سیستم اقتصادی خرد و کلان. ک
پی برداری برنامههای توسعهای سایر کشورها بدون در نظر گرفتن شرایط جامعه نه تنها مفید نیست بلکه ممکن است وضعیت جامعه را بدتر از قبل کند. چرا که شرایط و امکانات و اهداف کشورها با هم متفاوت و دایما در حال تغییر است.
بنابراین یک کشور در حال توسعه، با توجه به  اهداف ، نیازها و شرایط خاص خود و با در نظر گرفتن مدلهای اقتصادی و برنامه ریزیهای اقتصادی گوناگونی که وجود دارد، می تواند از میان آنها یکی یا ترکیبی از آنھا را که مناسب تر است را انتخاب کند.
دلیل دوم:
عدهای معتقدند که ناکامی برنامه ریزی اقتصادی در کشور،  ناشی از عوامل فنی یا به عبارت دیگر، ناشی از اشتباهات فنی سیاستگذاران و برنامه ریزان در انتخاب اهداف و ابزار اجرای این برنامه ها می باشد.
به عبارت دیگر اولین دلیلی که باعث شکست سیاستها و برنامههای اقتصادی در کشور میشود این است که فرآیند برنامه ریزی در کشور به درستی انجام نمیشود.
فرآیند برنامه ریزی دارای 6 مرحله است که عبارتند از مرحله شناخت که در این مرحله ابتدا تحلیل اقتصادی توسط کارشناسان اقتصادی صورت میگیرد، مرحله تعریف و تعیین اهداف که در این مرحله اهداف اقتصادی تعیین میشود.
ارزیابی راههای رسیدن به هدف یعنی سیاستهای اقتصادی جهت نیل به اهداف برنامه بررسی میشوند ، تعیین راهبردهای اجرای برنامه، اجرای برنامه و در نهایت ارزیابی برنامه که در این مرحله به دست آوردن بازخورد از برنامهها ضروری است. یک ارزشیابی دقیق و بررسی نتایج برنامههای پیشین منجر به کاراتر شدن و بهبود برنامهریزی میشود مسلما عدم اجرای دقیق هر یک از این مراحل ممکن است باعث ایجاد برنامهای شود که در نهایت منجربه شکست و بی فایده بودن آن شود.
علاوه بر این برنامهریزی نیازمند افرادی است که دارای تخصص در امور برنامه ریزی باشد که به شرایط اقتصادی کشور آشنا باشد و اطلاعات و آمارهای دقیقی از وضعیت اقتصادی کشور در اختیار داشته باشد.
این عوامل از طرفی باعث میشود برنامهها به طور دقیق اجرا نشود و از طرف دیگر بین طرح اجرا شده و برنامه فاصله میاندازد.
دلیل سوم:
عدم اعتماد سازی بین مردم و دولت سومین دلیل در این زمینه است. اگر بین مردم تمام یک جامعه و دولت ارتباط مناسبی وجود داشته باشد و مردم حامی مالی دولت و ناظر عملکرد دولت باشند قطعاً دولت بخوبی خواهد توانست به اهداف برنامه ریزی و پلانهای عملیاتی خود دست یابند که در این صورت نفع اجتماعی آن نیز به خود مردم بر می گردد. اما اگر به هر علتی این توافق جمعی و اعتماد عمومی سلب شود باعث می شود تا فضای کشور به سوی نااطمینانی اقتصادی پیش رود که در نهایت زیان های اجتماعی زیادی در پی دارد.
زیرا اینگونه طرحها بدون پشتوانه علمی و نظری مناسب و در نظر گرفتن اثرات جانبی احتمالی، تنها بر اساس یک تصمیم مصلحتگونه صورت گرفته است.
وقتی دولت در ادوار مختلف راهی برای پیشرفت علم و تکنولوژی در جامعه و ظهور ابداعات مختلف فراهم نکرده چگونه توقع دارد مردم بیکار با دریافت وام، ریسک حضور در بازار را بپذیرند؟ وقتی افراد نخبه و تحصیلکرده جایی در تصمیمسازی کشور ندارند چگونه میتوان انتظار داشت چیزی غیر از خرید و فروش این قبیل داراییها مقصد وامهای ارزانقیمت دولت باشند؟
در مثالهایی که گفته شد مردم اعتماد خود را به دولت از دست داده بودند و بهخاطر فاصلهای که بین آنها وجود داشت از کوچکترین بهانهای که برای ارتباط مالی بین آنها بهوجود آمده بود نهایت استفاده را بردند.
هنوز هم اظهارات برخی کاندیداها خطر نیش کبری را گوشزد میکند؛ بدون ایجاد زیرساختهای لازم، تقویت دانش و تکنولوژی در کشور، سرازیر شدن دانش روز دنیا به داخل مرزهای کشور، چگونه انگیزه تولید کالاهای مختلف در ذهن مردم میتواند شکل بگیرد که تولید کشور در عرض چهار سال دو برابر شود؟ پیمودن چنین مسیرهایی نیازمند بررسی و برنامهریزی دقیق در سطوح مختلف است.
باید اثرات جانبی هر طرح را پیشبینی کرد و بهدرستی تک تک قدمها را توصیف کرد. نباید ایدههای ناپخته و نادقیقی ارائه کرد که نهتنها مشکلی را حل نکند بلکه در مدت زمانی کوتاه، عاملی تشدیدکننده در جهت آن باشد.
در پایان لازم به ذکر است که برای از بین بردن اثر نیش مار کبری در اقتصاد افغانستان سه دلیل به صورت خلاصه در بالا اشاره شد.
دلایلی که دولت آینده و جدید می تواند با در نظر گرفتن آنها راه را برای فعال سازی اقتصادی بیش از گذشته آماده سازد تا از این طریق به مردم جامعه خدمت اقتصادی بیشتری نماید.
جامعه امروز افغانستان بیش از آنکه به اقتصادی باشد سیاسی شده است و این سیاست زدگی مردم را از اقتصاد که رکن اصلی هویت ملی است دور کرده است. راهکارهای سه گانه ذکر شده که عوامل موفقیت در برنامه ریزی دولتی بخصوص در بخش عمومی اقتصاد است می تواند در این زمینه راهنمای خوبی باشد. به امید شکوفایی بیشتر اقتصاد افغانستان.

دیدگاه شما