صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

گسترش افراطیت در شمال افغانستان

-

گسترش افراطیت در شمال افغانستان

در انتخابات ریاست جمهوری میزان اشتراک مردم در انتخابات، به ویژه در ولایات شمال،پایین گزارش شده است.آمارهای رسمی سطح اشتراک مردم در ولایت شمال را به مراتب پایین تر از ولایات جنوبی نشان می دهند. برعلاوه سایر موارد و دلایل، یکی از مهم ترین عامل عدم اشتراک مردم در انتخابات، افراطیت است.
در دوره پسا طالبان، مناطق جنوبی از ناامنی در رنج بودند ولی ولایات شمال در یک امنیت نسبی به سر می بردند. در چند سال اخیر، تقریبا معادله برعکس شده است ولایات شمال هر روز با گزارش های جنگ و خشونت آغاز می کند و از جنوب کمتر صدای نا امنی شینده می شود.در ولایات بغلان، سمنگان ، اکثریت ولسوالی های ولایت بلخ، جوزجان، سرپل و فاریاب سایه حاکمیت طالبان بصورت آشکار احساس می شود. اشتراک در انتخابات در ولسوالی هایی که تحت سیطره طالبان قراردارند ناممکن است و انتخابات در برخی ولسوالی های همجوار و ولسوالی که مسیر رفت و آمد شان از مناطق طالب عبور می کنند نیز کم رنگ است. زیرا طالبان اعلان داشته است ناخن هایی که با رای دادن نشانی شده است می برند. تهدید طالبان مانع بزرگ اشتراک مردم در انتخابات است.
گروه های افراطی چون طالبان، با پدیده ها و ابزارهای مدرن چون انتخابات، دموکراسی ، تلویزیون، دانشگاه، مکتب و شفاخانه سازگاری ندارند و با دید تنفر آمیز به اینها نگاه می کنند. افراطیت به معنی در انحصار داشتن حق است و برای تحقق آن از هر وسیله به ویژه خشونت استفاده می کند. افراطیت یک استبدادی مفهومی است و تنها برداشت خویش را از متن حقیقی می داند و با سایر برداشتها به مقابله بر می خیزد. افراطیت برداشت تندورانه است که "غیر" را نمی پذیرد و راه گفتگو با "دیگری" در آن وجود ندارد. بنابرین چهار ویژگی بارز از نشانه های افراطیت است. نخست، افراطیت از لحاظ معرفت شناسی مطلق گرا است،باور دارند که حق در انحصار آنهاست و برداشت تکثرگرانه را نمی پذیرد. دوم، رفتار خشونت آمیز دارد. اهداف خویش را از طریق جنگ و خشونت دنبال میکند. سوم، با ارزش های مدرن سازش ندارد از دموکراسی تا حقوق بشر را دشمن می دانند. در ذیل به برخی از عوامل گسترش افراطیت در ولایات شمال افغانستان اشاره میکنیم.
نخست،رشد مدارس دینی و ترویج ادیبات تندروانه؛ در جامعه ما، همواره عامل اصلی گروههای تندروانه را پاکستان، آمریکا یا پدیده های کمتر تاثیر گذار یا بی ربط را نشان میدهند.اما این برداشت سطحی و برای شناخت گروههای تندرو گمراه کننده است.
فیض محمد عثمانی گفته است" پدیده افراطیت به درستی شناخته نشده است و به همین دلیل مبارزه با افراطیت در افغانستان ناکام است"(مبارزه ناکام با افراطیت، رحیم حمیدی،روزنامه افغانستان ) در حالیکه پدیده افراطیت در قدم نخست از ادبیات فرهنگی همان جامعه تغذیه میکند ولی ما همواره عامل اصلی آنرا در آسمان ها یا در آن طرف ابحار جستجو میکنیم. "گفتمان حاکم" یا روایت حاکم در یک جامعه به مرور زمان در رفتار و کنش افراد جامعه تجلی پیدا میکند. مثلآ شریعتی و مطهری قبل از انقلاب در ایران، نظام سیاسی اسلام را روایت و گفتمان حاکم جامعه ساخته بودند. از درون چنین گفتمان مذهبی بدون شک خمینی و نظام ولایت فقیه بیرون میشد.
اکنون در ایران گفتمان حاکم، گفتمان حقوق بشر و دموکراسی است واز درون چنین گفتمان جنبش سبز ظهور میکند. در افغانستان گفتمان حاکم گفتمان قومی است و از درون گفتمان قومی رهبر قومی ظهور میکند.
متاسفانه در ده سال اخیر گفتمان تندورانه مذهبی نیز در جامعه رشد کرده است. مدارس مذهبی، مساجد ، ملا امامان مساجد ، اساتید ثقافت اسلامی در دانشگاهها گفتمان مذهبی را در شمال کشور حاکم ساخته است. نقش مرکزی درین گفتمان تنفر علیه ارزش های مدرن است و نمی توانند باب گفتگو را با ارزش ها جدید خلق کنند. دراین گفتمان دانشگاه، دموکراسی، انتخابات ، نیکتایی، ریش تراشیدن، تلویزیون ، شفاخانه ، آزادی زنان نمونه های از انحرافات و کجروی است و با شمشیر باید راست شود. متاسفانه، گفتمان خشونت آمیز درجامعه به شدت در حال گسترش و ترویج است. گروه های تندرو چون طالب و غیره از درون چنین گفتمان تندورانه ظهور نموده، سربازی گیری نموده و تغذیه میکنند. این گفتمان تندروانه و خشونت آمیز در لایه لایه زندگی شهروندان شمال کشور رشد نموده و بصورت مستقیم منجر به گسترش گروه طالبان شده است. روحانیون و دانشگاهها نتوانستند گفتمان اعتدال و عقلانیت را در مقابل ادبیات تندورانه ترویج کنند. گفتمان تندورانه و خشونت آمیز منجر به گسترش فعالیت گروه خشونت گرا شده است.
دوم، رقابت احزاب سیاسی؛ سالیانی درازی احزاب سیاسی چون جمعیت، حزب اسلامی، حزب جنبش ملی در شمال افغانستان رقابت های سیاسی و اداری دارند. در دوران مجاهدین این رقابت بصورت برهنه و آشکار انجام میشد. در زمان حامد کرزی این رقابت بصورت پنهان در چوکات ادارت رسمی دنبال می گردید. گزارش های فراوان نشان می دهد که احزاب سیاسی گاهی در پوشش گروه طالبان نیز رقابت ها خویش را انجام میدهند تا از مصونیت بیشتر برخوردار باشند. رشد طالبان در شمال کشور ناشی از رقابت احزاب سیاسی نیز است.
سوم، علت اقتصادی؛ بیکاری و فقر اقتصادی نیز گسترش گروه طالبان را تقویت میکند. زیرا طالبان از جوانانی که مشکلات اقتصادی دارند سرباز گیری میکنند و از طرف دیگر دزدان و چپاولگران نیز کوشش میکند فعالیت خویش را تحت پوشش طالبان انجام دهند. درکل، مشکلات اقتصادی، رشد و گسترش طالبان را در شمال کشور تقویت میکند.
چهارم، مسایل بین المللی؛ تروریسم و افراطیت نتیجه سیاست های پیچیده بین المللی و تقابل سازمانهای استخباراتی است ( نقش علما در مبارزه با افراطیت ، حفیظ الله زکی ، روزنامه افغانستان) منافع قدرت های بزرگ نیز در گسترش افراطیت در شمال نقش بارز دارد. نظریه ی مسلط این است که آمریکا و پاکستان برای تهدید مرزهای روسیه افراطیت را در شمال افغانستان ترویج میکنند. نظریه ی حداقل، این است که روسیه مرزها خویش را در مقابل متحدان آمریکا به وسیله رشد افراطیت در شمال افغانستان تقویت میکند.
فضای امن ولایات شمال افغانستان با سرعت زیاد به کام افراطیت می رود. بر علاوه هر عامل خارجی و بیرونی دیگر، شهروندان و فرهنگیان شمال افغانستان که تجربه تلخ حکومت طالبان را به خاطر دارند، باید علیه ادبیات تندروانه غفلت نمی کردند. اکنون، اکثریت شمال کشور در کام چنین بحران فرو رفته است.این غفلت و سهل انگاری قابل جبران نیست. تنها روزنه ای کوچک این است که تحولات بین الملل و منطقه به ضرر طالبان تمام شوند وگرنه سالیان درازی را باید در سایه تهدید گروه های افراطی به سر ببریم.

دیدگاه شما