صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نظریات مهم در مورد خشونت

-

نظریات مهم در مورد خشونت

خشونت از دیر زمان به عنوان مساله اجتماعی توجه دانشمندان علوم اجتماعی را به خود مشغول داشته است. دانشمندان علوم اجتماعی با بررسی همه جانبه تلاش کردند خشونت را به عنوان یکی از مهمترین مسائل اجتماعی بررسی کنند.
رابرت بندورا از روانشناسان معروف است که نظریه "یادگیری خشونت" را ارائه داده است. وی معتقد است خشونت مانند سایر رفتارهای اجتماعی یادگرفته می شود. انسان فطرتا خشن نیست، بلکه خشونت در جامعه یادگرفته می شود. بنابراین ما از جامعه، خانواده، مکتب، رسانه و محیط اجتماعی همان گونه که سایر رفتارهای اجتماعی را یاد می گیریم خشونت را نیز یاد می گیریم.
نظریه یادگیری اجتماعی بندورا تاثیرگذارترین نظریه یادگیری بوده است. با وجودی که این نظریه ریشه در بسیاری از مفاهیم نظریه سنتی یادگیری دارد، امّا بندورا اعتقاد دارد که آموزش مستقیم، تنها وسیله برای یادگیری نیست بلکه انسان بسیاری از چیزها را بصورت غیر مستقیم از محیط پیرامون خود یاد می گیرد. از باب نمونه وقتی کودک در درون خانواده رفتار خشن کلامی و یا فیزیکی پدر را علیه مادر مشاهده می کند به احتمال زیاد همان رفتار را یادگرفته و به کارگیرد.
نظریه بندورا، مشاهده را به عنوان یک عنصر مهم یادگیری در نظر میگیرد و میگوید که مردم میتوانند اطلاعات و رفتارهای جدید را از طریق مشاهده مردمان دیگر یادبگیرند. این نوع یادگیری را که به یادگیری (یا مدلسازی) مشاهدهای معروف است میتوان برای توضیح انواع گستردهای از رفتارها به کار برد.
مردم میتوانند از طریق مشاهده بسیاری از چیزها از جمله خشونت را یاد بگیرند. بندورا در آزمایش معروف خود به نام «عروسک بوبو» نشان داد که کودکان رفتارهایی را که در دیگران مشاهده میکنند، یاد گرفته و تقلید میکنند. کودکانی که در آزمایش بندورا شرکت کرده بودند، آدم بالغی را مشاهده کردند که رفتار خشنی با عروسک بوبو داشت. هنگامی که بعداً به کودکان اجازه داده شد تا در یک اتاق دیگر به بازی با عروسک بوبو بپردازند، آنها شروع به تقلید و تکرار رفتارهای خشنی که قبلاً مشاهده کرده بودند نمودند.
کودک گاهی با مشاهده یک نمونه زنده از خشونت، خشونت را یاد می گیرد و آن را تمرین می کند و گاهی کودک با خواندن داستان ساختگی خشن از صحنه های خشونت آمیز، از آن متاثر می شود و گاهی هم مشاهده ی فیلمها و برنامههای تلویزیونی یا رسانههای خشن کودک را به رفتار خشونت آمیز سوق می دهد.
وضعیت ذهنی برای یادگیری اهمیت دارد. بندورا خاطر نشان ساخت که عوامل خارجی و محیطی، تنها عامل موثر بر یادگیری و رفتار نیست. او عامل درونی را نیز به شکل غرور، ارضاء شخصی یا حس موفقیت، موثر میدانست. چنین تاکیدی بر افکار و شناخت درونی به ارتباط بخشیدن بین نظریههای یادگیری و نظریههای رشدی-شناختی کمک میکند.با وجودی که در بسیاری از کتابهای درسی،نظریه یادگیری اجتماعی را همراه با نظریههای رفتاری قرار میدهند،خود بندورا رهیافتش را به عنوان «نظریه اجتماعی-شناختی» تشریح میکند. 
یادگیری لزوماً به تغییر رفتار منجر نمیشود. با وجودی که رفتارگراها معتقدند که یادگیری به تغییرات ثابتی در رفتار میانجامد اما یادگیری مشاهدهای نشان میدهد که مردم میتوانند اطلاعات جدیدی را یاد بگیرند بدون آن که رفتار جدیدی بروز دهند.
تمام رفتارهای مشاهده شده به طور موثری یادگرفته نمیشوند. عواملی هم در مدل و هم در یادگیرنده میتوانند در موفقیت یا عدم موفقیت یادگیری اجتماعی نقش داشته باشند. همچنین باید مراحل و نیازهای خاصی بر آورده شوند. مراحل زیر در یادگیری مشاهدهای و فرایند مدلسازی دخالت دارند:
توجه لازمه یادگیری است. هر چیزی که توجه شما را بر هم زند، اثری منفی بر یادگیری مشاهدهای خواهد داشت.
قابلیت ذخیره سازی و نگهداری اطلاعات نیز بخش مهمی در فرایند یادگیری است. عوامل متعددی میتوانند بر یادگیری انسان تاثیر گذار باشند، امّا قابلیت بازیابی بعدی اطلاعات و عمل کردن براساس آن در یادگیری مشاهدهای ضرورت حیاتی دارد.
به محض آن که به مدل توجه کردید و اطلاعات را به حافظه خود سپردید، زمان انجام واقعی رفتاری که مشاهده کردهاید فرا میرسد. تمرین بیشترِ رفتار یاد گرفته شده به یافتن مهارت بیشتر منجر خواهد شد.
سرانجام، برای موفقیت یادگیری مشاهدهای باید انگیزه کافی برای تقلید از رفتاری که مدلسازی شده است داشت. تشویق و تنبیه، نقش مهمی در انگیزش ایفاء میکنند. همانطور که روبروشدن با این محرکها میتواند بسیار موثر باشد، مشاهده تشویق یا تنبیه دیگران نیز موثر است. مثلاً اگر شما ببینید که شخصی با ارتکاب رفتار خشونت آمیز مورد تنبیه قرار گرفته است شما تلاش می کنید که آن را انجام ندهید.
نظریه جامعه پذیری جنسیتی ویلیام گود نظریه دیگری است که به تحلیل رفتارهای خشن انسان را کمک می کند. ویلیام گود معتقد است که فرایند جامعه پذیری گرایش ها و هویت جنسیتی را در خانواده درونی می کند و آن را به فرزندان انتقال می دهد و باعث دائمی شدن سلطه ی مرد و مطیع بودن زن می شود. این امر باعث می شود که مردان همیشه اعمال قدرت و خشونت علیه زنان داشته باشد.
نظریه ناسازگاری پایگاهی ابراین سومین دسته از نظریات در باب خشونت است. ابراین و گلس معتقدند که اگر شوهر مهارت ها و منابع کمتری نسبت به همسر شان داشته باشد به طوری که همسر شان پایگاه انتسابی وی را تهدید کند در این صورت شوهر از خشونت همچون ابزاری برای حفظ پایگاه انتسابی خود استفاده می کنند. در افغانستان اغلب شوهران از تحصیلات، مهارت و ثروت بیشتر نسبت به زنان برخوردار است و مطابق این نظریه مردان خشونت بیشتری نسبت به زنان اعمال می کند.
نظریه فمینستی دسته دیگری از نظریات است که با بقیه متفاوت است. این نظریه معتقد است که روابط دو جنس اساسا رابطه ی قدرت است و مرد با به کارگیری خشونت قدرت و سلطه ی خود را تداوم می بخشد. برای حل آن لازم است ساختار قدرت در خانه و جامعه عوض گردد.
نظریه ولفنه و گلز بیشتر به زمینه های اجتماعی صحنه های خشونت آمیز تاکید دارد. ولفنه و گلز در سال 1993 تحقیقی را انجام دادند که کاربردی تر از سایر نظریات است. آنها معتقدند بر اساس تحقیقات کمی و پیمایشی خود دریافتند که عوامل چون فقر، بیکاری، ضعف فرهنگی، رسانه ها، کسانی که خشونت را در خانواده و جامعه تجربه کرده اند  و رفتار تبعیض آمیز والدین علیه فرزندان باعث به وجود آمدن خشونت در جامعه می شود. لذا برای درمان خشونت باید عوامل خشونت را دقیقا شناسائی نموده و اقدام به درمان و ایجاد تغییرات در آن نمایند.

دیدگاه شما