صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

آرای شهروندان مهم‌ترین ابزار کنترل نخبگان سیاسی در نظام دموکراتیک

-

آرای شهروندان  مهم‌ترین ابزار کنترل نخبگان سیاسی در نظام دموکراتیک

انتخابات ریاست جمهوری در ششم میزان 1398 برگزار میشود و تا آن زمان فرصت اندک باقیمانده است. برگزاری این انتخابات برای حکومت افغانستان مخصوصاً کمیسیون مستقل انتخابات یک آزمون دشوار به شمار میرود و نحوه برگزاری این انتخابات میتواند کشور را بهسوی ثبات دموکراتیک یا اغتشاش و آشوب سوق دهد. افغانستان پس از سقوط طالبان در 2001 دارای نظام و قانون اساسی دموکراتیک بوده است اما در اجرای مفاد قانون اساسی کشور چالشهای بنیادین وجود داشته است. قانون اساسی افغانستان مانند قوانین اساسی بسیاری کشورهای جهان، حاکمیت را متعلق به مردم دانسته است و اعمال حاکمیت مردم از طریق شرکت در انتخابات و تعیین رئیسجمهور کشور و اعضای مجلس نمایندگان عملی میشود. در نظامهای دموکراتیک آرای شهروندان مهمترین ابزار برای کنترل نخبگان سیاسی پنداشته میشود. در کشور های دوحزبی و یا چندحزبی، مهمترین دغدغه سیاستمداران این است که چگونه میتوانند اعتماد شهروندان را جلب نمایند تا مردم به آنها رأی دهند. در نظامهای دموکراتیک علاوه بر اینکه وظایف و صلاحیتهای رئیسجمهوری، نخستوزیر و سایر مقامات دولتی بهطور مشخص بیانشده است، رأی شهروندان بهمثابه اصلیترین معیار در رفتارهای شغلی و سیاسی مقامات دولتی عمل مینماید. در نظامهای دموکراتیک سیاستمداران مخصوصاً کسانی که در رأس هرم قدرت قرار میگیرند، تلاش مینمایند که علاوه بر رعایت قوانین نافذِه کشور، بهترین عملکرد را داشته باشند تا مردم بار دیگر به آنها اعتمادِ نموده و دوباره سکان رهبری قدرت سیاسی و اقتصادی کشور را به آنها بسپارند. افغانستان پس از 2001 وارد مرحله جدید تاریخ سیاسی خود شد که در آن مردم مستقیماً میتوانند در تعیین رئیسجمهوری کشور و یا انتخاب اعضای نهاد قانونگذاری کشور شرکت نمایند. نفس مشارکت مردم در تعیین رئیسجمهور کشور، یک پیشرفت به شمار میرود. هرچند طی چند سال های گذشته در راستای اجرایی شدن مفاد قانون اساسی اماواگرهای زیاد وجود داشته است و اینکه آرای مردم در انتخابات تا چه حدی محترم شمردهشده است، بحث دیگری است اما این امر مسلم است که آرای شهروندان در تمامی انتخابات گذشته نقش برجسته داشته است. امروزه در جامعه افغانستان برخی افراد خواسته و یا نخواسته در تلاش هستند که مردم را تشویق نمایند که انتخابات را تحریم نمایند. پرسش اینجا است که تحریم انتخابات و عدم مشارکت مردم در آن، چه پیامدهایی دارد؟
در تمامی جوامع برای حفظ وضع موجود یا تغییر آن دو روش عمده وجود دارد. یکی روش مسالمتآمیز یا دموکراتیک و دیگری روش خشونتطلبانه و غیر دموکراتیک. نظامهای سیاسی توتالیتر و استبدادی بر آن هستند که از طریق بهکارگیری خشونت به وضع موجود تداوم ببخشند. این نوع نظامها تا زمانی استوار باقی میمانند که قوه قهریه، جرئت مخالفت مردم را از آنها سلب کند. بهمحض اینکه نظام سیاسی در امر سرکوب ناتوانی کند، دیگر بقا و دوام نظام سیاسی موجود امکانپذیر نیست. تاریخ سیاسی افغانستان گواه بر این موضوع است. ازآنجاییکه نظامهای سیاسی گذشته کشور، ماهیت غیر دموکراتیک داشتند و برای دوامشان از قوه قهریه استفاده میکردند و امکان ابراز نارضایتی مردم به گونه مسالمتآمیز وجود نداشت، درنتیجه نظام سیاسی کشور از طریق کودتا یا دخالت خارجی از بین میرفت و چرخه خشونتهای جدید دامنگیر کشور میشد. در این نوع نظامها همانطوری که دستگاه حاکم برای بقای خود به قوه قهریه نیاز دارد، مخالفان آن نیز استفاده از خشونت و قوه قهریه را یگانه راه برای تغییر در کشور میدانند. حفظ وضع موجود یا تغییر آن در نظامهای دموکراتیک مبتنی بر بهکارگیری خشونت علیه شهروندان یا دستگاه حاکم نیست زیرا انتخابات که در دورههای معین برگزار میشود ابزاری اساسی برای حفظ وضع موجود یا تغییر آن به کار میرود. در این نوع نظامها، هرگاه حکومت از قوانین تخطی نموده باشد در انتخابات بعدی توسط شهروندان مجازات میشود و در این نظامها، هرگاه مخالفان خواهان تغییر وضع موجود باشد، تلاش میکنند که مردم را با خود همسو نمایند و طی انتخابات بعدی نظام حاکم را به زیر بکشند و خودشان به قدرت سیاسی دست یابند. هرچند هستند گروههایی که دموکراسی و مردمسالاری را از بنیاد قبول ندارند و صرفاً به خشونت ایماندارند. طالبان و سایر گروههای تروریستی مهمترین نمونه این طرز تفکر هستند که برای تغییر وضع موجود از طریق بهکارگیری خشونت تلاش مینمایند. با توجه به دلایل که توضیح داده شد، تحریم انتخابات دارای دو پیامد اساسی و مهم است؛
الف- مشروعیت بخشی به گفتمان طالبانی و تروریستی: ازآنجاییکه همه انسانها ذاتاً قدرتطلب هستند و حکام بیش از سایر اعضای جامعه مزه قدرت را چشیدهاند و بیچونوچرا از آن دست بر نخواهند داشت. برای برکناری حکام موجود یا تعیین حکام جدید دو روش بیشتر وجود ندارد. یکی از آن روشها مشارکت در انتخابات است که میشود طی آن دستگاه حاکم را ابقا یا برکنار نمود. روش دوم بهکارگیری خشونت است که گاهی برای حفظ نظم موجود استفاده میشود و گاهی برای تغییر وضع موجود. هرگاه حکومت برای بقای خود به خشونت متوسل شود، همان منطق عبدالرحمان خانی است که برای مطالبات مردم چیزی جز ارائه خشونت ندارد. هرگاه مردم برای تغییر وضع موجود به خشونت متوسل شود، منطق موضوع طالبانی میشود. طالبان سالها است که برای تغییر وضع موجود میکوشند و در این راستا همه روزها دهها و یا صدها نفر را به قتل میرسانند. وقتی انتخابات را تحریم نماییم، معنایش این است که برای تغییر باید به خشونت متوسل شد که این امر به خشونتورزی طالبان مشروعیت میبخشد. هرگاه مردم به تحریم انتخابات دست بزنند در حقیقت به خواسته طالبان لبیک گفتهاند و تمامی جنایات طالبان را که طی سالهای گذشته تحت عنوان تلاش برای تغییر انجامشده است، مشروعیت میدهد.
ب- خود محرومسازی از ابزاردست داشته: اکثریت مردم افغانستان مهمترین و قویترین سلاحی که در دست دارند همانا حق شهروندیشان در راستای اعمال حاکمیت است که از طریق مشارکت در انتخابات عملی میشود. وقتی مردم از حق خود در راستای مشارکت در انتخابات استفاده نکنند، خودشان متضرر میشوند و راه دیگر برای تغییر باقی نمیماند جز خشونتورزی برای تغییر. هرگاه همه مردم به خشونت متوسل شوند فرقشان با طالبان و داعش در چه خواهند بود؟ بنابراین تشویق مردم به تحریم انتخابات خواسته و یا نخواسته حمایت از افکار طالبانی است که در درازمدت پیامدهای ویرانگر خواهد داشت. در کشورهای دموکراتیک هرگاه کاندیدای موردنظر به قدرت هم نرسند، به هراندازه که در انتخابات آرای مردم را کسب کرده باشد به همان میزان طی سالهای بعدی میتواند در انتقاد از حکومت موثریت داشته باشد. مشارکت همگانی در انتخابات دو پیامد مهم دارد که همانا شکلگیری یک حکومت مشروع و یک اپوزیسیون بسیار قوی برای یک دوره معین است.

دیدگاه شما