صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان در چه نقطه‌ای از فرایند دولت‌سازی قرار دارد؟

-

 افغانستان در چه نقطه‌ای از فرایند دولت‌سازی قرار دارد؟

دولت در ادبیات سیاسی سیر تحول تاریخی را پشت سر گذاشته است و قبض و بسط گستردهای مفهومی پیدا کرده است، دولتهای نخستین که تمثیلکننده اراده و نقش مردم در سیاست و قدرت بودند در قالب دولت-شهرها در یونان باستان تجلی یافتند و دولت-شهرها، بسیار کوچک و از لحاظ قلمرو و دایره نفوذ محدود بودند؛ زیرا ماهیت خانوادگی، قبایلی و شهری داشتند و در سطح یک شهر کاربرد داشتند.
پس از معاهده وستفالی ۱۶۴٨ زمینهها برای شکلگیری دولتهای ملی فراهم گردید و کم کم نقش مردم در فرایند دولتسازی و حضور در بدنه قدرت و تعیین سرنوشت برجسته گردید و فرایند دولتسازی روند رو به رشدی پیدا کرد.
با اوجگیری تفکرات ناسیونالیستی در قرن ۱۹، زمینههای بیشتری برای رشد دولتهای ملی پدید آمد و در قرن ۲۰ دولتهای ملی به تکامل و شکوفایی بیشتری نایل آمدند و مردم بیش از پیش، پا در قلمرو قدرت نهادند و در قبال سرنوشت شان به ایفای نقش پرداختند؛ به گونهای که اصطلاح دولت-ملت به جای دوگانهانگاری یگانهانگاری که بیانگر ارتباط تنگاتنگ دولت و ملت بود را به نمایش گذاشت.
دولت در افغانستان در گذشتهها بیشتر متکی به فرد بوده و ساخت قبیلهگرایانه داشته است و اندک تلاشهای ناموفقی در این راستاد صورت گرفته است؛ اما راه به جایی نبرده است مثلا شاه امان الله تلاش داشت بنیان دولت مدرن را در افغانستان بنا نهد ولی سرانجام تلاشهایش به شکست مواجه شد و مردم افغانستان در فرایند دولتسازی و در تعیین سرنوشت سیاسی شان نقش چندانی نداشتهاند و به جز اندک تلاشهای مقطعی و ناموفق دموکراتیکگونه؛ بیشتر مردم این سرزمین در سایه استبداد و در قلمرو حکومتهای غیر دموکراتیک نفس کشیدهاند و رابطه دولت و ملت رابطه متزلزل و غیر صمیمانه و گاهی حتا خصمانه بوده است؛ اما پس از توافقنامه تاریخی بن در دسامبر سال ۲۰۰۱ گامهای آغازین برای شکلگیری دولت ملی و تحقق دموکراسی در افغانستان برداشته شد و با وجود چالشهای فرارو، دولت نیمبند ملی شکلگرفت و مردم استبدادزده افغانستان به استقبال دموکراسی رفتند؛ دموکراسی که پایههای آن لرزان بوده و میتواند آسیبپذیر باشد.
اگر فرایند دولتسازی در افغانستان به سرانجام نرسد بدون تردید شاهد بازگشت استبداد و انحصار قدرت در افغانستان خواهیم بود و مرگ تلخ دموکراسی نوپا در این سرزمین را  تجربه خواهیم کرد؛ زیرا دموکراسی نوپا با موانع زیادی دست به گریبان است و باید اذعان کرد که دولتسازی در افغانستان یک فرایند ناتمام است و کوچک ترین اشتباه میتواند آینده سیاسی افغانستان را تاریک سازد و ساختار غیر دموکراتیک جایگزین دموکراسی گردد.
دولتسازی در افغانستان زمانی به سرانجام میرسد که  پیوند گسستناپذیری میان چهار عنصر دخیل در ساخت دولت برقرار گردد چهار عنصر اساسی که در شکل گیری دولت (state ) به مفهوم مدرن آن دخالت دارند عبارتند از «سرزمین»، «جمعیت»، «حکومت» و «حاکمیت» و این ارکان چهارگانه اگر هر کدامی از آنها مخدوش گردد دولت نیز مفهوم اصلی خود را از دست میدهد.
"حکومت" که یکی از عناصر دولت است بر اساس نظریه تفکیک قوا، خود مشتمل بر سه عنصر اساسی است که عبارتند از قوه مقننه، قوه قضائیه و قوه مجریه؛ یعنی نظام سیاسی که به منظور جلوگیری از استبداد و انحصار قدرت در آن تفکیک قوا پذیرفته شده است و این سه عنصر هر کدام اختیارات و وظایف خاص خود را دارند امری که در افغانستان نیز مورد توجه بوده است و باید نهادینه گردد.
یکی از عنصرهای چهارگانه، عنصر "حاکمیت" است و هیچ دولتی بدون حاکمیت اعتباری ندارد. حاکمیت قدرت فائقه دولت در قلمرو داخلی و استقلال آن نسبت به محیط بیرونی است؛ یعنی اینکه دولت در قلمرو داخلی قدرت برتر بوده و مجاز به اعمال آن است و در محیط خارجی نیز از استقلال برخوردار می باشد.
طبق این تحلیل آشکار می گردد که حاکمیت دولت در افغانستان حداقل از کودتای سیاه 7 ثور 1357 تا به امروز هم در اعمال قدرت در محیط داخلی و هم در استقلال نسبت به محیط بیرونی با چالشهای جدی مواجه بوده است تلاشهای زیادی میطلبد تا این عنصر جایگاه واقعی خود را در دولتداری در افغانستان پیدا کند و افغانستان از وضعیت نامطلوب به وضعیت مطلوب رسد.
عنصر "جمعیت" در دولتهای مدرن مهمترین عنصر است و در ساختارهای دموکراتیک، مردم نقش محوری دارند امری که در افغانستان در گذشتهها نسبت به آن بیتوجهی شده است و در دموکراسی نوپا مورد توجه قرار گرفته است و باید نهادینه گردد و مردم همیشه خود را در تعیین سرنوشت و در بدنه قدرت شریک بداند و دولت در برابر ملت همیشه پاسخگو باشد.
عنصر "سرزمین" محدوده و قلمرو فرمانروایی دولت را تشکیل میدهد و دولت موظف است از قلمرو فرمانروایی و از مرزهای جغرافیایی خود پاسداری به عمل آورد و قلمرو خود را اعم از زمین و فضا تحت کنترل داشته باشد و آن را حفظ کند. دولت زمانی در افغانستان به مفهوم واقعی خود دست مییابد که عناصر چهارگانه مخدوش شده دخیل در شکلگیری دولت را از این وضعیت خارج سازد و آن را بازسازی کند و با ایجاد پیوند عمیق میان آنها، ویژگیهای یک دولت مدرن را پیدا کند.

دیدگاه شما