صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نشست چهار جانبه (آمریکا، روسیه، چین و پاکستان) برای صلح افغانستان

-

نشست چهار جانبه  (آمریکا، روسیه، چین و پاکستان)  برای صلح افغانستان

زلمی خلیل زاد نماینده ویژه آمریکا در امور صلح افغانستان، روز جمعه 21 سرطان بیان داشت که آمریکا، روسیه، چین و پاکستان روی این موضوع توافق کردهاند که مذاکرات بین الافغانی فراگیر آغاز شود تا پروسه صلح بهصورت جامع بهپیش برده شود و این امر در ابتدا مستلزم کاهش سطح خشونتها در کشور و آتش بس دائمی میان جناحهای درگیر در منازعه افغانستان است. زلمی خلیل زاد، ضمیرکابلوف، دنگ شیجون و نماینده پاکستان روی سه موضوع محوری بحث و تبادلنظر نمودند و ظاهرا به توافق رسیدهاند و این موضوعات عبارتاند از درخواست قدرتهای جهانی از طالبان جهت مذاکره مستقیم با دولت افغانستان، کاهش خشونتها، برقراری آتشبس، تعیین نظام سیاسی فراگیر بر اساس خواست اکثریت مردم افغانستان. پرسشی که برای امکانسنجی چنین برنامهها مطرح میشود این است که آیا جامعه بینالمللی میتوانند چنین خواستهایی را به مرحله اجرایی برسانند؟ آیا زمینههای داخلی چنین تغییرات در جامعه افغانستان وجود دارد و اگر دارد چگونه؟
با توجه به روند جاری سیاست جهانی و نقش کشورهای آمریکا، روسیه و چین در اداره جهانی، متأسفانه امید چندانی وجود ندارد که نشست این کشورها بهعلاوه پاکستان بتواند کورسوی امید صلح را در افغانستان تقویت نماید و یا دستکم در ابتدا باعث ختم خشونتها و آتشبس در کشور شود. مهمترین دلایل که مانع از تحقق خواستههای مطروحه در نشست چهارجانبه پکن میشود قرار ذیل هستند:
الف- روابط متشنج آمریکا و چین: در سیاست جهانی کشورها هیچگاه نمیتوانند به همدیگر اعتماد نمایند و همیشه بر آنند که قدرت خود را بیشینه بسازند. واقعگرایی مهمترین و مسلطترین نظریه روابط بینالملل است که تاریخ و روند سیاست جهانی را بهوضوح بازگو مینماید. از منظر واقعگرایی، ایالاتمتحده در مقام قدرت جهانی بر آن است که وضع موجود را حفظ نماید و تمامی تهدیداتی که برای منافع و امنیت ملی آمریکا دردسرساز محسوب میشود، در نطفه خفه نماید. ازآنجاییکه چین در هزاره سوم، جدیترین رقیب آمریکا محسوب میشود و آمریکا برای بطی سازی روند توسعه اقتصادی و نوسازی ارتش چین، از هیچ کوشش دریغ نخواهد ورزید و میتوان گفت بحث دامن زدن به جنگ تجاری، تنش در دریای جنوبی چین و فروش اسلحه به تایوان و حمایت سیاسی معترضان هنک کنگی نشان از ترس عمیق امریکا نسبت به خیزش چین دارد. وجود روابط پرتنش میان این دو قدرت جهانی مانع از همکاریهای جدی آنها در سطح بینالمللی میشود. چین بهعنوان قدرت جهانی که نسبت به جایگاه جهانی خود اعتراض دارد و در تلاش برای بازتعریف نظم جهانی است، چین هماره بر آن بوده است که از درگیر بودن ایالاتمتحده در گوشه و کنار جهان، به نفع خود مخصوصاً در حوزه اقتصادی استفاده نماید. درگیر بودن آمریکا در جنگ افغانستان برای چین تعبیر دوگانه دارد. در قدم نخست نبرد آمریکا با القاعده و طالبان برای پکن یک مزیت محسوب میشود، زیرا گروههای تروریستی به همانسان که برای غرب تهدید هستند، برای چین نیز خطرساز هستند. نابودی گروههای بنیادگرا و تروریستی برای چین سودمند است زیرا پکن بدون اینکه خود با این گروهها درگیر شود، از شر آنها رهایی مییابد. بعد دوم مسأله برای چین نگرانکننده است زیرا حضور نظامی آمریکا در افغانستان حلقه محاصره چین توسط ایالاتمتحده را تکمیل مینماید. هرگاه چین از منظر دوم به مسأله جنگ و صلح افغانستان نگاه نماید، شکست آمریکا در این نبرد به نفع پکن خواهد بود زیرا ازیکطرف در سطح جهانی اعتبار آمریکا خدشهدار میشود و از طرف دیگر باعث تجدیدنظر در سیاست های تک روانه آمریکا در سطح بین الملل می شود.
ب- رؤیای تزاری و استالینیستی پوتین: در اوایل هزاره سوم روسیه در موقف ضعیفتر از جایگاه فعلی آن بود و ورود ولادیمیر پوتین درصحنه سیاست کرملین، باعث چرخش در تمامی سطوح سیاسی، نظامی و اقتصادی پسا شوروی در روسیه گردید. همکاری نزدیک مسکو با واشنگتن در مبارزه با تروریسم در افغانستان صرفاً از سال 2001-2003 دوام نمود و انقلابهای رنگی در کشورهای همجوار روسیه، باعث بدبینی عمومی روسها نسبت به نیات آمریکا و تغییر در سیاست خارجی کرملین گردید. روسیه در اوایل 2000 یک قدرت عمده شرق اروپا بود، اما امروزه در سطح جهانی در برابر سیاستهای یکجانبه آمریکا ایستادگی مینماید و برای نمونه میتوان از حمایت پوتین در قبال حکومت بشار اسد و برقراری روابط دوستانه میان طالبان و مسکو یاد نمود که نزد افکار نخبگان سیاسی آمریکا نامطلوب تلقی میشود.
روسیه امروزی بر آن است که آسیای مرکزی بهطور ویژه بهعنوان حیاطخلوت تاریخی مسکو پذیرفته شود و واشنگتن اقدامات خود را در آن کشورها کاهش دهد و از جانب دیگر گسترش ناتو در شرق اروپا برای روسیه قابلقبول نیست و باید این روند متوقف شود. ورود کشورهای اروپای شرقی به ناتو و اتحادیه اروپا، تکانه شدید به روسیه وارد نمود و پسازآن اقدامات دفاعی مسکو در سیاست خارجی حالت تهاجمی به خود گرفت. روسیه از سالهای دور به اینطرف با بنیادگرایی اسلامی روبرو است و آن را یک تهدید جدی برای امنیت ملی خود محسوب مینماید. روابط دوستانه مسکو با طالبان از روی ناگزیری است زیرا تهدید مشترک (داعش و آمریکا) باعث شده است این دو باهم در قالب دوست ظاهر شوند درحالیکه هردو میدانند به لحاظ ایدئولوژیکی دشمن هم هستند و حتی این روابط شان ناپایدار و سطحی است. روسیه امروزی در تلاش برای احیای موقف جهانی خود است چیزی که در قرن نوزدهم و بیستم برای خود تعریف نموده بود. سیاست تجدید نظرطلبانه روسیه مانع از همکاری جدی مسکو و واشنگتن میشود. پیچیدهتر شدن جنگ آمریکا در افغانستان در کوتاهمدت به نفع روسیه است و این موضوع میتواند روسیه را در مسیری سوق دهد که بر پیچیدگی اوضاع بی افزاید؛ بنابراین توافق ابتدایی روسیه و آمریکا در مورد ختم خشونتها در افغانستان، برقراری صلح و ایجاد نظام سیاسی فراگیر بسیار مبهم و نامشخص است و امید آنچنانی برای اجرایی شدن آن وجود ندارد.
ج- جایگاه نامشخص اسلامآباد در مذاکرات صلح و آینده نظام سیاسی افغانستان: پاکستان با توجه به منافعی که برای خود در افغانستان تعریف مینماید، از روند جاری راضی نیست و تلاش مینماید که برای خود نقش مؤثرتر تعریف نماید. اسلامآباد از ناحیه ادعای ارضی افغانستان و نفوذ گسترده هند در افغانستان احساس نگرانی میکند و تا زمانی که این دو تهدید اساسی را برطرف ننموده باشد، سادهلوحانه خواهد بود که باور کنیم اسلامآباد برای ختم جنگ و برقراری صلح پایدار در افغانستان صادقانه کار مینماید.

دیدگاه شما