صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

اقتصاد جنگی یا جنگ اقتصادی؟ -قسمت دوم

-

اقتصاد جنگی یا جنگ اقتصادی؟  -قسمت دوم

در این نوشتار که به تحلیلی از اقتصاد-سیاسی در موضوع «اقتصاد جنگ» پرداخته می شود. در نوشتار قبلی به تعریف و ماهیت «اقتصاد جنگ» به حیث یک مسئله اقتصادی پرداخته شد. در نوشتار حاضر به صورت اختصاصی به آثار تخریبی جنگ سیاسی بر اقتصاد جامعه بررسی می شود و به چند مورد از آن اشاره می گردد. موارد یاد شده برگرفته از گزارش صندوق بینالمللی پول با عنوان «آثار جنگ بر اقتصاد خاورمیانه» می باشد. هرچند این گزارش در مورد جنگ افغانستان نیست؛ اما حکایت واقعیتهایی از اقتصاد کشورهای جنگ زده است که مصداق آن اقتصاد جنگ زده افغانستان می باشد. در این گزارش خواندنی صندوق بینالمللی پول 7 اثر منفی و تخریبی مورد مطالعه واقع شده است که در ذیل بطور خلاصه بیان میگردد.
1-کاهش شدید تولید ناخالص داخلی
شروع گزارش صندوق بینالمللی پول با بررسی وضعیت تولید ناخالص داخلی کشورهای درگیر جنگ است. سوریه و یمن دو کشوری هستند که محور اصلی گزارش را تشکیل میدهند. تولید ناخالص داخلی در سوریه در سال 2015 پس از چهار سال جنگ به کمتر از نیمی از سطح دوره پیش از جنگ در سال 2010 رسیده است. یمن در سال 2015 بین 25 تا 35درصد از تولید ناخالص داخلی خود را از دست داده است.
2- تخریب سرمایه فیزیکی و زیرساختارها
جنگ سرمایه فیزیکی و زیرساختاری را تخریب میکند و به تولید و تجارت آسیب میزند. صندوق بینالمللی پول در ادامه این گزارش به موضوع تخریب میپردازد. بنا بر این گزارش، تخریب کارخانجات تولید، زیرساختارهای عمومی و ساختمانها عینیترین مواردی است که از طریق آن میشود اثرات تخریبی جنگ را دید. در هجی کردن شدت جنگ، زیانهای اقتصادی میتواند متناوب باشد.
برای مثال برآورد مرکز تحقیقات سوریه از هزینه سرمایه نابود شده فیزیکی در سوریه بالغ بر 137.8 میلیارد دلار است (230درصد تولید ناخالص داخلی پیش از جنگ)، این برآورد یا ناشی از تخریب کامل یا بخشی از سرمایه موجود، سرمایه خوابیده و سرمایهگذاریهای از دست رفته است. بطور مشابه براساس گزارشهای صندوق بینالمللی پول، زیانهای از دست رفته زیر ساختاری در یمن از زمان شدت گرفتن جنگ در اوایل سال 2015 بالغبر 20 میلیارد دلار است (یا 50 فیصد تولید ناخالص داخلی پیش از جنگ).
تخریبی به این شدت اثر قابل توجهی بر ظرفیت تولید و تجارت دارد. یک مورد در این خصوص لیبی است که تولید نفت در آن کشور به خاطر بسته شدن خطوط لوله و تجهیزات نفتی و بسته شدن بنادر نفتی به یکچهارم ظرفیت خود رسیده است؛ در نتیجه حساب جاری آن کشور در سال 2015 منفی شد و به منفی 44 فیصد تولید ناخالص داخلی رسیده است. در حالی که در سال2013  این حساب مازاد داشته و مثبت13.5 فیصد تولید ناخالص داخلی بود.
کشورهای همسایه از چنین تخریب اقتصادی در امان نیستند. تخریب سرمایههای فیزیکی و زیرساختارها در کشورهای جنگی میتواند تولید و تجارت در کشورهای همسایه را به تحلیل برد. برای مثال در اردن از زمان شروع بحران سوریه و بدتر شدن جنگ در عراق (اصلیترین بازار صادراتی اش) تجارت نه تنها تحت تاثیر خراب شدن کریدور حمل و نقل قرار گرفته؛ بلکه صادرات اردن به ترکیه و اروپا را هم تحت تاثیر قرار داده است.
لبنان هم با یک چنین چالشی روبرو شده است؛ اما تجارت کالایی آن تحت تاثیر قرار نگرفته است. علاوه بر این جریان سریع و حجیم پناهجویان از سوریه تقریبا به زیر ساختارهای ضعیف لبنان آسیب زده زیرا اکثر پناهجویان در مکانهای عمومی زندگی میکنند. افزایش جمعیت پناهجویان تقریبا معادل افزایش جمعیت آن کشور طی 20 سال است.
3- از بین رفتن سرمایه انسانی
گسترش جنگ و ناامنی باعث کاهش جمعیت عمومی و  جمعیت فعال اقتصادی می شود. همچنین درچنین شرایطی است که جمعیت نخبه فرار می کند و تغییرات جمعیتی در اجتماع به سرعت شکل می گیرد که منجر به از بین رفتن سرمایه انسانی در این کشورها میشود.
 4- کاهش نقدینگی مالی و گسترش فقر
فقر در جمعیت کشورهای درگیر جنگ، حتی آن کشورهایی که در خارج از محیط نبرد هستند اما بطور مستقیم تحت تاثیر آن قرار دارند، باعث میشود که سرمایه گذاری نرخ نزولی داشته و فرصتهای شغلی رو به کاهش باشد. سوریه یک نمونه غمانگیز است. بیکاری در این کشور از 8.4 فیصد در سال 2010 به بیش از 50 فیصد در سال 2013 رسید. عدم ثبت نام در مدرسه به بیش از 52 فیصد رسید همچنین کیفیت خدمات بهداشتی از 76 فیصد سال پیش از شروع جنگ به 56 سال در سال 2014 رسید. با آنکه آمارهای رسمی وجود ندارد؛ اما وضعیت از آن زمان به بعد هم بدتر شده است.
5- اثر جنگ بر همسایگان
صندوق بینالمللی پول در ادامه گزارش خود به وضعیت کشورهای همسایه کشورهای درگیر جنگ میپردازد.
در این گزارش اثبات می کند که شاخص های اقتصادی مانند تورم و رشد اقتصادی کشورهایی که با کشور جنگ زده (در این مثال اردن که در همسایگی سوریه و عراق قرار دارد) تاثیر منفی گذاشته است. بعد روانی و تبلیغاتی جنگ تاثیرش را روی کشورها بخصوص شهرهای مرزی همسایگانش گذاشته است.
6- جنگ و بحرانهای پناهجو از طرق مختلف بر اقتصاد اثر میگذارند
بحران مهاجرتهای پناهجویان جنگ زده و بی خانمان هم در خود کشور جنگ زده و هم در کشورهای همسایه باعث می شود تا در سطح امنیت و اعتماد عمومی مردم تاثیر گذاشته و بهره وری را نیز کاهش دهد. بیکاری پناهجویان و امنیت روی اقتصاد تاثیر می گذارد.
 7- تضعیف همبستگی اجتماعی و کیفیت نهادی
همبستگی اجتماعی در سراسر منطقه تضعیف شده است. جنگ شکاف اجتماعی و اقتصادی را که تمایل به آن دارند حول تفاوت درآمدی، قومیت، سیاست مداری یا زبان تجسم پیدا کنند، عمیقتر میکند. این اثرات به وضوح در کشورهایی مانند عراق، سوریه و یمن که به نواحی تحت کنترل اپوزیسیون قرار گرفتهاند به وضوح عیان است. نظامهای سیاسی در کشورهای تحت تاثیر جنگ هم این موضوع را به وضوح احساس میکنند. برای مثال اردن با آنکه نرخ تایید حکومت در آن کشور بسیار بالاست؛ اما نظرسنجیها نشان میدهد که در نواحی که جمعیت بالای پناهجویان دارد و نرخ بیکاری هم بالا است نارضایتی سیاسی قابل توجهی وجود دارد. همین مورد در کشورهای مصر، لبنان و تونس هم محسوس است. علاوه بر این، در نظر سنجیهایی که نهادهایی مانند بررسی ارزشهای جهانی انجام دادهاند، نشان میدهد که اعتماد، معیار کلیدی همبستگی اجتماعی در برخی از کشورهای منطقه سقوط کرده است که این امر مانع کنشهای اقتصادی میشود فرایند سیاسی را بسیار سخت میکند.
برای مثال سهم پاسخگویان به این گزاره که «به اکثر مردم میتوان اعتماد کرد» در عراق از 46 فیصد طی سالهای 1999-2004 به 30 فیصد و در اردن طی همین دوره از 27 فیصد به 13 فیصد رسیده است. این موضوع میتواند نشان دهد که چرا حکومتهای در حال گذار کشورهای عربی (مصر، تونس، اردن، مراکش، لیبی و یمن) و دیگر حکومتهای منطقه با آنکه در اجرای برنامههای اقتصادی کند هستند؛ اما در برنامههای اصلاحات سیاسی با مشکل  مواجه شدهاند.

دیدگاه شما