صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

چهارشنبه ۵ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان-هاروارد تروریست‌ها؛ رهیافت متناقض آمریکا در مبارزه با تروریسم

-

افغانستان-هاروارد تروریست‌ها؛ رهیافت متناقض آمریکا در مبارزه با تروریسم

بهجرئت میتوان گفت کلمه هاروارد با یکی از محدود مراکز علمی جهان گره خورده است که بسیاری از دانشجویان سراسر دنیا آرزوی تحصیل در آن مکان را دارد؛ اما وقایع سیاسی و امنیتی افغانستان در شرایط کنونی به گونه دیگری رقم خورده است که هاروارد برای برخیها مانند رئیسجمهوری ایالاتمتحده تعبیری دیگری داشته باشد. با توجه به  ادبیات جهانی، نام افغانستان در شرایط کنونی با تروریسم، قتل، کشتار، داعش، طالبان، فساد اداری و فقر همگام بوده است، رئیسجمهوری آمریکا پس از حمله خونین تروریستی دهم سرطان در کابل که طالبان مسئولیت آن را بر دوش گرفتند، در مصاحبه با خبرگزاری فاکس گفت هرگاه نیروهای آمریکایی از افغانستان خارج شود، این کشور به هاروارد (مرکز مهم آزمایشگاهی) تروریسم در منطقه و جهان تبدیل میشود. در مورد اینکه طالبان و سایر تروریستها مانند داعش و القاعده برای امنیت افغانستان، منطقه و جهان تهدیدات بسیار بزرگ به شمار میروند، جای شک و تردید نیست؛ اما پرسش اینجا است که وقتی آمریکا بارها با طالبان مذاکره نموده است و قرار است میان این دو معامله صلح صورت بگیرد و آمریکا میخواهد از طالبان تعهد بگیرد که در مبارزه با تروریسم با آمریکا همکاری نماید و درعینحال رئیسجمهوری آمریکا اذعان میدارد که در نبود آمریکایی ها افغانستان تبدیل به هاروارد برای گروه های تروریستی و یا به عبارتی تبدیل به آزمایشگاه تروریسم در جهان میشود. آیا این اظهارات نشانگر تناقض در مبارزه با تروریسم نیست؟ علیرغم ناموفق بودن مبارزه با تروریسم در افغانستان، مصالحه آمریکا با طالبان متأثر از کدام عوامل است؟
هرگاه به تاریخچه تروریسم بینالملل نظر بی اندازیم در مییابیم که جنگ و صلح افغانستان در ذات خود برای قدرتهای بزرگ مانند شوروی و آمریکا اهمیت خاص نداشته است؛ بلکه همجواری افغانستان با مناطق حساس جهان  این کشور را در سیاست خارجی قدرتهای بزرگ مهم جلوه داده است. با توجه به تعاریف عامی که از تروریسم در سطح بینالملل پذیرفتهشده است، اعمال طالبان و همپیمانان آنها تروریستی قلمداد میشود. در جریان جنگ سرد بسیار از شورشیان موردحمایت آمریکا و دولتهای غربی قرار داشتند و بر ضد دولت مرکزی میجنگیدند؛ اما در آن زمان آنها فرشتگان آزادی قلمداد شدند و عملر کرد آن ها مورد تآیید امریکا قرار داشت؛ اما روند سیاست جهانی پس از فروپاشی شوروی دچار دگرگونی شد و فرشتگان آزادی دیروز تبدیل به اسلامگرایان تندرو و سپس به تروریستهای بیرحم تعبیر شد که باید در سطح جهانی با آنها مبارزه شود. حادثه یازدهم سپتامبر و تحویل ندادن بنلادن به آمریکا،  افکار عمومی را نسبت به گروه طالبان بدبین ساخت و سرانجام با حمله امریکا به افغانستان منجربه سرنگونی طالبان گردید. آمریکا در زمان جورج بوش پسر، طالبان را تروریست خواند؛اما در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما و تغییر در معادلات قدرت جهانی باعث بازنگری در سیاست خارجی آمریکا گردید و آهستهآهسته قباحت زدایی از طالبان شروع گردید و این موضوع تا جایی پیش رفت نمود که هویت تروریستی طالبان در گفتمان غالب آمریکا تبدیل به یک هویت سیاسی و قدرتطلب شد.  رویکردهای متضاد آمریکا را در مبارزه با تروریسم میتوان محصول چند عامل عمده دانست که به هرکدام به گونه مختصر پرداخته میشود؛
الف- جهانبینی رؤسای جمهور آمریکا: بوش یکی از نومحافظه کاران بود که به لحاظ ایدئولوژیکی با راست مسیحیان همفکری نزدیک داشت و این موضوع در تمام رویکردهای وی مخصوصاً در سیاست خارجی آمریکا بهوضوح دیده میشد و سخنرانی معروف بوش پس از حادثه 11 سپتامبر 2001 گویای این واقعیت است. ازنظر بوش و همکاران وی جهان به دو بخش (خیر و شر یا تروریسم و جهان آزاد) تقسیمشده بود و این موضوع در مبارزه با تروریسم در افغانستان نیز سایه افگنده بود و طالبان از منظر آمریکای دوران بوش تروریست بودند و مستحق نابودی مطلق بودند. باراک اوباما چهل و چهارمین رئیسجمهوری ایالاتمتحده به لحاظ جهانبینی لیبرال و تا حدی زیاد غیرمذهبی بود، این نگاه اوباما و همکارانش، رهیافت آمریکا را در بسیاری بخشها مخصوصاً در مبارزه با تروریسم دچار تحول نمود. از نظر اوباما، تروریستها تا وقتی در همسویی با منافع آمریکا کار می کردند تروریست قلمداد نمیشدند و طالبان نیز در صورتی تروریست پنداشته میشدند که به خاک آمریکا و منافع آن در هرگوشه جهان تهدید باشند در غیر آن دیگر تروریست نیستند؛ بلکه شورشیان اسلامگرای هستند که برای کسب قدرت در افغانستان مبارزه مینمایند. با توجه به سابقه تجارت پیشگی ترامپ و نگاه مذهب آلود وی به جهان و مبارزه با تروریسم، هر امری که برای آمریکا هزینه اقتصادی به بار بیاورد نامطلوب پنداشته میشود و هر گروهی که اقتدار آمریکا را در سطح جهانی نادیده بگیرد و در برابر منافع آمریکا ایستادگی نماید نامطلوب و سرانجام تروریست قلمداد خواهد شد. چنانچه در نزد ترامپ امروزه طالبان مانند سایر بنیادگرایان اسلامی تروریست قلمداد میشوند، هرگاه به ضرر آمریکا فعالیت ننمایند اشکال ندارد.
ب- به هم خوردن معادله قدرت در سطح جهانی: امروزه آمریکا بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی جهان را در اختیار دارد اما در مقایسه با دو دهه قبل، چین، روسیه و قدرتهای منطقهای مانند هند، برازیل، آفریقای جنوبی و حتی ایران به لحاظ نظامی قدرتمندتر شدهاند و این به معنای کاهش قدرت جهانی آمریکا است. آمریکا مانند هر دولت دیگر بر آن است که جایگاه جهانی خود را حفظ نماید و برای این کار هر آنچه لازم باشد انجام خواهد داد. آمریکا برای دههها تلاش نمود که ارزشهای لیبرالی را در تمامی گوشه و کنار جهان صادر نماید اما امروزه دیگر اشتیاق خود را در این راستا از دستداده است چنانکه سرمایه داری چین نتوانست حزب کمونیست را بهزانو دربیاورد و دموکراسی غربی در چین استوار نشد و درعینحال برخی دیکتاتوران خاورمیانه بهتر از اسلامگرایان که به روش دموکراتیک به قدرت رسیدند، از آب درآمدند. آمریکا امروزه مهمترین دغدغهاش حفظ جایگاه جهانی آن است و دور از تصور نیست طالبان و حتی داعش از رده تروریسم به لحاظ اسمی خارج دانسته شوند و آمریکا با آنها وارد معامله دوستی شوند.
ج- سرخوردگی از کنشگران و نخبگان سیاسی افغانستان: آمریکا از سال 2001 میلیاردها دالر در افغانستان هزینه نموده است که دولت-ملتی بسازد که دستکم در تضاد با آمریکا نباشد اما نتیجه تقریباً برعکس است. حامد کرزی بارها بهطور آشکار با آمریکا مخالفت نمود. در سطوح میانه و پایینی حکومت، افکار ضدآمریکایی تقریباً در همهجا یافت میشود و در سطح تودهها، بسیاری از جوانان نهتنها به گفتمان سکولاریسم لبیک نه گفتهاند بلکه با شدت بیشتر به دامن بنیادگرایی پرتابشدهاند و این امر در درازمدت برای آمریکا و منافعش در منطقه دردسرساز است. بنابراین آمریکا بهخوبی میداند که افکار طالبانی در فرهنگ سیاسی افغانستان ریشه دارد اما برخی معادلات منطقهای و رقابتهای ایدئولوژیک برشدت این موضوع میافزاید. خلاصه موضوع این بوده میتواند که آمریکا در تلاش است که بهصورت آبرومندانه نبرد با طالبان را به پایان برساند تا پرستیژ جهانی آمریکا تا حدودی حفظ شود و از طرف دیگربار سنگین جنگ را از دوش مالیه دهندگان آمریکایی برطرف کند، اما در مورد اینکه پس از مصالحه با طالبان آیا در افغانستان صلح برقرار میشود و نظام سیاسی مطلوب و مؤثر روی کار بیاید نهتنها آگاهان سیاسی افغانستان بلکه خود آمریکاییها هم تردید دارند. نتیجه این سیاست متناقض در مبارزه با تروریسم پرداختن خونهای بیشتر توسط غیرنظامیان و نظامیان افغان خواهد بود زیرا آمریکا ازیکطرف در دوحه با طالبان مذاکره مینماید و از طرف دیگر خروج نیروهای آمریکایی را از افغانستان به معنای گشایش هاروارد تروریستی (آزمایشگاه گونههای مختلف تروریسم) در منطقه میداند که این امر به معنای تداوم وضعیت رقتبار فعلی است.

دیدگاه شما