صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

گفت‌وگوی بین‌الافغانی؛ میز تعامل یا سنگر تقابل؟

-

گفت‌وگوی بین‌الافغانی؛ میز تعامل یا سنگر تقابل؟

گفتوگوی بینالافغانی به این معنا است که گروه تروریستی طالبان منحیث یک گروه شورشی افغانستانی شناخته شود، نه منحیث مامورین و تطبیق کنندهگان پروژههای مافیایی-تروریستی و ابزار تقابل سیاستهای جهانی قدرتهای هژمون و دولتهای همسایه که حامیان تروریزم اند. در این صورت طالبان مشروعیت مییابد تا در چهره و اندام شهروندان افغانستان که خواستها و ارزشهای متفاوت از نظام حاکم دارد باید از طریق گفتوگو با دولت باهمدیگر به توافق برسند؛ یعنی انعقاد یک پیمان صلح برای پایان جنگ در مقابل تطمیع طالبان در قدرت، سیاست و اقتصاد افغانستان.
زلمی خلیلزاد، نمایندهی ویژه وزارت امور خارجه ایالات متحده امریکا در امور صلح افغانستان طی هفت دوره نشست و گفتوگو با نمایندهگان و رهبران گروه طالبان در قطر توانست آنان را قانع کند تا برای تامین صلح در افغانستان به گفتوگوهای بینالافغانی حاضر شود. در آوان ماموریت آقای خلیلزاد برخی از کارشناسان و دولت افغانستان از او انتظارات زیادی داشتند؛ چون در عراق و افغانستان مآموریتهای پیشیناش را موفقانه به سر رسانده بود. اما آنچنان که او را در امور افغانستان عالِم تمام کمال میپنداشتند و آنهم فقط به خاطر اصالت نسب افغانستانی و پیشینهی موفق ماموریت سیاسیاش، پندار درستی نبوده است. زیرا ننگینترین و مضحکترین نتایج شش دوره توافق نشستهای خلیلزاد با طالبان این بود که «ما(امریکا) با طالبان برای مبارزه مشترک با تروریزم به توافق رسیدیم». هفتیمن دورهی این گفتوگوها بازهم در قطر برگزار شد و مهمترین نتیجهی این نشست که از طریق رسانهها همگانی شده این است که در هفتههای آینده گفتوگوهای بینالافغانی صلح میان دولت افغانستان و گروه تروریستی طالبان آغاز خواهد شد. اما پرسش اصلی این است که این میز گفتوگو فرصتی برای تعامل و سازش خواهد بود یا سنگر دیگری برای تقابل خواستها، ارزشها و خطوط سرخ دو طرف؟
طی سالهای متمادی که بحث صلح با طالبان مطرح بوده و به خصوص در طول پنج سال اخیر دورهی حکومت وحدت ملی و پس از خروج اکثریت مطلق نیروهای خارجی از کشور، استراتژی طالبان واضحتر شده است. استراتژی طالبان؛ «جنایت در جنگ برای امتیاز در صلح» است. از اولین دور گفتوگوهای نمایندهگان طالبان با هیآت افغانستانی در پاکستان تا نشستهای پیدا و پنهان در ترکیه و اروپا، نشستهای مسکو، نشست کشورهای اسلامی در اندونیزیا برای اجماع و صدور فتوایی دینی برای صلح افغانستان، نشستهای جده، دو دور نشست کابل، نشست تاشکند برای رسیدن به اجماع بینالمللی جهت تامین صلح در افغانستان، هفت دور نشست امریکا با طالبان در قطر و... همواره طالبان در هنگامههای این نشستها و گفتوگوها حملات تهاجمی و انتحاری شان را تشدید میبخشد. دلیل این کار طالبان واضح است. طالبان میخواهد نشان بدهد که توانایی این گروه در قتل و کشتار، نفوذ شان در درون شهرها و پایگاههای نظامی، حملات انتحاری و بمبافگنی، از میان بردن زیرساختها و نا امنسازی شاهراهها و ولایتهای امن هر روز بیشتر میشود.
هدف طالبان نیز واضح است. طالبان با خلق این رویدادها قدرتنمایی میکند. قدرت بیشتر در میدان نبرد متضمن تامین خواستها و توقعات بیشتر در میز گفتوگوهای صلح است. تاهنوز این استراتژی طالبان به صورت یکنواخت ادامه داشته و پاسخگو هم بوده است. اینکه ملا برادر، فرد شماره دوم طالبان یا ستانکزی نمایندهی سیاسی این گروه در دفتر قطر توانایی طرح این استراتژی را دارد یا فرمانبر سازمانهای حامی تروریزم بینالمللی هستند، بحث مفصلتری میطلبد، اما آن چه به وضوح مینماید این است که طالبان یک استراتژی آشکار دارد. طالبان وحشت و دهشت میآفریند، صدها انسان بیگناه را با یک موتربمب به دام مرگ میکشاند تا در صورت توافق صلح سهم بیشتری در قدرت برای شان در نظر گرفته شود.
پیش از این، گفتمان صلح افغانستان در سطح کلی و بیشتر میان دولت افغانستان با جامعه جهانی، کشورهای منطقه، دولتهای اسلامی و همسایهها بود. طالبان در آغوش مادرانهی همسایهها گرم میخفتند و حملات انتحاری را طرح و از طریق عوامل نفوذی شان تطبیق میکردند. اکنون که قرار است رهبران و نمایندهگان طالبان با نمایندهگان ملت و دولت افغانستان دور یک میز بنشینند و روی چگونهگی تامین صلح در کشور باهم بحث کنند، فرصت مجادله برای حفظ ارزشها، تامین خواستها و گذشتن از خطوط سرخ همدیگر نیز فرا رسیده است.
دولت و ملت افغانستان به ویژه زنان و نسل نوین کشور در طول چندین سال اخیر که بحث صلح مطرح بوده، همواره تاکید کردهاند که حفظ ارزشها و دستآوردهای عصر نوین(دورهی دموکراسی پس از حکومت سیاه طالبان) خط سرخ غیر قابل معامله در گفتوگوهای صلح است. قانون اساسی، قوانین مدنی، آزادی بیان، آزادی زنان و برابری جنسیتی، نظام انتخاباتی، حقوق بشر و آزادی رسانهها و... که هم دستآوردهای نظام دموکراتیک است و هم ارزشهایی که در واقع نباید در میز گفتوگوهای صلح به گفتمان گذاشته شود. چون این ارزشها با اصالت اندیشهی طالبانی و چیزی که طالبان میخواهد دقیقاً به دو خط موازی و دو امر متضاد میماند. طالبان خواستار امارت اسلامی و نظام دیکتاتوری است. طالبان حتا کارکرد رسانهها را بدعت تکفیری میپندارند و چند روزی پیش عملاً و علناً از طریق سایت امارت اسلامی شان علیه رسانههای افغانستان تهدیدنامه منتشر کرد که پس از این پایگاههای رسانهای و خبرنگاران هدف حملات تروریستی قرار خواهند گرفت. پس نشستن با یک چنین گروهی دور میز گفتوگو کار راحتی نیست؛ درایت و قدرت میخواهد.
دولت هم میتواند در مقابل طالبان از عین استراتژی استفاده کند. اما هرگز این کار را نکرده است. سایت امارت اسلامی و آدرسهای سران و سخنگویان طالبان در شبکههای اجتماعی فعالیت دارد. دولت در بخش نظامی برای پایین آوردن «شمشیر دایم از غلافکشیده و آمیخته به خون» طالبان، باید حملات تهاجمی را تشدید کند. در روزهای اخیر کشته شدن جمعی از فرماندهان طالبان در شمال پاسخ خوبی برای آغاز حملات تروریستی آنان در بلخ بود. اما تهاجم این گروه در ولایت دایکندی که یکی از امنترین ولایتهای کشور در طی هجده سال اخیر است، نمایانگر قدرتنمایی این گروه در ناامنسازی مناطق امن کشور است. شدت حملات تهاجمی ارتش بر مواضع طالبان تنها راه و بهترین استراتژی مبارزه با این گروه است. این استراتژی هم میتواند پای رهبران این گروه را به میز مذاکره بکشاند و هم خطوط قرمز آنان برای صلح را بشکند. اما برای موفقیت این استراتژی دولت و ارتش به حمایت همهجانبهی حامیان بینالمللی و درایت حکومت افغانستان در پالیسی سیاسی-نظامی نیاز دارد.
آغاز گفتوگوهای رو در رو میان دولت افغانستان و گروه طالبان بدون شک سرآغاز یک فصل جدید در پروسه صلح در کشور است. اما اینکه فصل جدید این سریال(جنگ و صلح افغانستان) حاوی صحنههایی از تعامل و سازش طرفین خواهد بود یا نه؟ شاید چندان وابسته به کارگردانی ایالات متحدهی امریکا و روسیه-پاکستان هم نباشد. ظاهراً این میز گفتوگو به سنگرهای مبارزهی ارتش با جنگجویان طالب در دشتهای داغ هلمند و قندهار یا کوهستانهای بدخشان و غور و روستاهای فراه و جوزجان شباهت دارد. اما دولت افغانستان و گروه طالبان میتوانند از این فرصت برای تعامل و سازش استفاده کنند. پایان جنگ نفسگیر بیش از بیست سال با پای برهنه و سلاح گدایی شده و تامین اعاشه از غوزهی تریاک و سفرهی دهقانان برای طالبان صحنههای خوبی نیست که این گروه بخواهد فصل جدید سریال جنگ و صلح افغانستان را نیز عین گذشته تکرار کنند. اما هزینهی این جنگ برای دولت و ملت نیز چنان گران تمام شده است که هزینهی انسانی و مادی و زمان از دسترفتهی آن قابل جبران نیست. طالبان در افغانستان فرصت نفوذ داعش را فراهم کرد. طالبان طی دونیم دهه افغانستان را از رشد و توسعه بازداشت. طالبان بیشتر از یک سوم نسل جدید کشور را از درس و تحصیل بازداشت و مکاتب را به آتش کشید. بنابراین امروز بستر سربازگیری طالبان رو به کاهش است و قدرت دوام این گروه برای یک بازی جدید یا تداوم صحنههای گذشته در وضعیت کنونی برای هردو جانب بهای سنگینی در پی دارد. بهتر و سنجیده همین است که دولت افغانستان از طریق قدرت نظامی و لابیگری سیاسی فرصت گفتوگوهای بینالافغانی را غنیمت شمرده هرچه زودتر با حفظ ارزشهای دموکراتیک به یک توافق و پیمان «صلح سیاسی» با گروه طالبان دست یابند. انعقاد پیمان صلح سیاسی این فرصت را فراهم میکند تا دولت برای تامین صلح اجتماعی گام بردارد و روی توسعهی پایدار سرمایهگذاری کند. میز گفتوگوهای صلح در عین حالی که یک فرصت تعامل هست، یک سنگر تقابل هم هست که چه کسی برندهی دو دهه جنگ و یک دهه بازی صلح خواهد شد.

دیدگاه شما