صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۹ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نهادسازی دولت افغانستان و چشم‌انداز مبهم صلح

-

نهادسازی دولت افغانستان و چشم‌انداز مبهم صلح

افغانستان در سال جاری میلادی شاهد مذاکرات متعدد صلح بوده است، اما دولت افغانستان تقریباً در تمامی این مذاکرات نقش حاشیهای داشته است. از زمان ریاست جمهوری حامد کرزی، دولت افغانستان بارها تلاش نموده است تا نبض مذاکرات صلح را در دست بگیرد و برای اجرایی کردن این خواستهای خود، بارها به نهادسازی دستزده است که میتوان از شورای تحکیم صلح، شورای عالی صلح، شورای مصالحه و وزارت دولت در امور صلح نام برد. آنچه در دورههای قبلی مذاکرات صلح میان آمریکا و طالبان در قطر وجود داشته است، موارد درشت و کلیدی است که هیچکدام بهراحتی نمیتوانند از آن موارد عدول نمایند. طالبان بدون برقراری نظام سیاسی (امارت اسلامی) و خروج نیروهای بینالمللی از افغانستان نمیتوانند تداوم هویت دهند زیرا در نبود این دو خواسته مهم، طالبان دیگر نمیتوانند هویت مستقل از سایر گروههای قومی-مذهبی در افغانستان داشته باشند. آمریکا در سال 2001 سیاست اعلامی خود را مبارزه با تروریسم بیان داشته بود و در آن هنگام جورج بوش جهان را به دو بخش سیاه وسفید (تروریستی و ضد آن) تقسیم نموده بود. طالبان به خاطر تحویل ندادن بنلادن موردحمله قرار گرفتند. در دورههای قبلی مذاکرات صلح میان آمریکا و طالبان بحث مبارزه با تروریسم بسیار کلیدی خواندهشده است. با توجه به تعریفی که در اوایل نبرد ترور از تروریسم ارائهشده بود، حضور هجدهساله آمریکا را در افغانستان میتوان ناکام خواند زیرا نتوانسته است بهطور حتم خطر ظهور مجدد تروریسم را از افغانستان برچیند و به همین ترتیب در راستای نابودی طالبان ناموفق عمل نموده است. حکومت افغانستان از سال 2007 به بعد تلاش ورزیده است که منازعه افغانستان را از طریق صلح به فرجام برساند؛ اما با توجه به تاریخچه نهادسازی در راستای برقراری صلح، دولت افغانستان مانند ایالاتمتحده در این راستا ناموفق بوده است زیرا ایجاد چنین نهادهایی نهتنها نتوانستهاند منجر به صلح در کشور شود بلکه روند منازعه را شدت بخشیده است. پرسشی که مطرح میشود این است که علیرغم به میان آمدن نهادهای مختلف با اسامی و ساختارهای مختلف چرا نتوانستهاند به اهداف تعریفشده خود برسند؟ مهمترین چالشها در این مورد کدام ها هستند؟
با توجه به تعداد و سطوح مختلف بازیگران دخیل در قضیه صلح افغانستان  و تعریفی که از سوی رهبران سیاسی افغانستان در مورد جنگ و صلح افغانستان ارائهشده است میتوان عوامل داخلی ناکامی نهادهای مرتبط به صلح را چنین برشمرد؛
الف- نداشتن صلاحیت کافی: بارها دیدهشده است که مسئولین نهادهای مرتبط به صلح بابت نداشتن صلاحیت کافی شکایت نمایند. ندادن صلاحیت کافی به این نهادها از دو عامل دیگر ناشی میشود. گاهی اوقات نهادهای دولتی که برای تأمین صلح ایجادشدهاند، به صلح نگاه پروژهای دارند چنانکه در زمان ریاست جمهوری حامد کرزی بارها مخالفان مسلح در بدل پول هنگفتی که از دولت دریافت میداشتند، به پروسه صلح می پیوستند اما در باب وفاداری آن افراد به دولت و صلح در کشور ضمانت اجرایی وجود نداشت. بودجه هنگفت در آن هنگام حیفومیل شد اما صلح در کشور برقرار نگردید زیرا در آن زمان تصور رهبری حکومت افغانستان از برقراری صلح در کشور، راضی سازی مخالفان مسلح در بدل پول بود درحالیکه عوامل بیثبات ساز جامعه و چرخههای تولیدی نارضایتی شهروندان موردتوجه قرار نمیگرفت. بی اعتمادی حکومت در مورد واگذاری تمامی صلاحیت ها به نهاد های مرتبط به صلح و کارگزاران آن. علاوه بر این دلایل، عوامل دیگری همچون فساد اداری، عدم پاسخگویی مقامات حکومتی، ورشکستی دولت در ارائه خدمات و دخالتهای بیرونی در امور جنگ و صلح کشور از اصلیترین منابع نارضایتی شهروندان و دوامدار شدن مخالفت مسلحانه در کشور به شمار میرود.
ب- عدم اراده سیاسی برای برقراری صلح: هرچند در ظاهر امر رهبران سیاسی افغانستان تمایل شان را به برقراری صلح پایدار در کشور ابراز میدارند؛ اما در عمل میخواهند صلحی در کشور برقرار شود که به منابع اقتصادی و قدرت سیاسیشان آسیب وارد نکند. این ایراد، ویژه حکومت افغانستان نیست بلکه رهبران سیاسی غیر حکومتی نیز در این چرخه شامل هستند زیرا تا زمانی که آنها مناصب حکومتی را در اختیار داشتند خود را از مخالفان تروریسم و طالبان میپنداشتند اما بهمحض از دست دادن جایگاه حکومتی شان، با طالبان به همنوایی  شروع نمودند و برای تعقیب منافع خود از مسکو تا تهران و ریاض سفر کردند. تجربه تاریخی کشورهای دیگر که درگیر منازعه داخلی بودهاند و سپس به صلح دستیافتهاند، نشان میدهد که صلح زمانی در یک جامعه برقرار میشود که اعضا و رهبران آن جامعه به نتیجه واحد در باب صلح دست یابند؛ اما در افغانستان تعریف از جنگ و صلح میان نخبگان سیاسی کشور یکسان نیست. ازنظر حکومت افغانستان چه در زمان گذشته و چه در عصر حاضر، صلح عبارت است از ختم جنگ و خشونت و برقرار بودن تاجوتخت طبقه حاکمِ فعلی در کشور. تعریف که از سوی رهبران سیاسی غیر حکومتی ارائه میشود شبیه تعریف حکومتی از صلح است با این تفاوت که بهجای حکام فعلی، خود رهبران سیاسی غیر حکومتی فعلی به قدرت برسند.
ج-عدم تشخیص ریشههای منازعه در کشور: بازیگران دخیل در جنگ افغانستان تا حدودی مشخصشده است که در سطوح بینالمللی، منطقه و ملی قابل باز توضیح است اما در باب ریشههای اختلافات و میزان تأثیرگذاری عوامل بینالمللی و داخلی اتفاقنظر وجود ندارد. عدهای از بازیگران بر این هستند که با توجه به اختلافات مرزی افغانستان و پاکستان، برقراری صلح در کشور مستلزم حلوفصل اختلافات با پاکستان در مرحله اول و سپس رسیدگی به اختلافات داخلی و شکلگیری صلح در کشور در مرحله دوم است. درعینحال عدهای از کنشگران سیاسی بر این باورند که توزیع نامناسب قدرت زمینه مخالفت مسلحانه طالبان را فراهم نموده است که بر ضد مردم و حکومت افغانستان به خشونت دست بزنند و برای برقراری نظام سیاسی متعصب مذهبی با محوریت تک قومی تلاش نمایند. در همین حال عده از آگاهان که نگاه هنجاری و برساختی به منازعه افغانستان دارند بر این هستند که فعالیتهای مدارس مذهبی کشورهای قدرتمند جهان اسلام در کشور زمینه خشونتورزی را در افغانستان فراهم نموده است و تا وقتی منابع درسی این مدارس مذهبی بازتعریف نشوند و اداره این نهادها تحت کنترل حکومت افغانستان قرار نگیرند، چرخه تولید نفرت، جنگ و خشونت در کشور پایدار خواهد بود.
د- دور زدن رقبای داخلی و استفاده جناحی از صلح: تئوری توطئه در افغانستان گفتمان غالب سیاسی کشور را تشکیل میدهد. ازاینرو هر اقدام داخلی که در راستای برقراری صلح از سوی حکومت و یا بازیگران غیر حکومتی روی دست گرفته شود، آنگاه اولین پرسشی که در ذهن سایر بازیگران به وجود میآید است که هدف واقعی این کار چیست و این امر درروند انتخاباتی چگونه کاربرد خواهد داشت؟ به همین ترتیب دهها اماواگر وجود دارد. مخالفان حکومت بر این هستند که ایجاد نهادهای مرتبط به صلح دو هدف عمده دارد که ازیکطرف میخواهد با این اقدام خود تبلیغات انتخاباتی داشته باشد که گویا مردمباور کنند که تنها حکومت فعلی میتواند در کشور صلح بیاورد و از طرف دیگر حکومت افغانستان با این اقدام میخواهد خود را از حاشیهنشینی رها نماید و در متن مذاکرات قرار بگیرد.

دیدگاه شما