صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۷ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

آداب دیپلماتیک با زبان تروریستی-طالبانی

-

آداب دیپلماتیک با زبان تروریستی-طالبانی

قرار بر این بود که ششمین دور گفتگوهای صلح میان هیئت افغانی، ایالاتمتحده و گروه طالبان با میزبانی دولت قطر در دوحه برگزار شود اما بنا بر دلایل نامعلوم این مذاکرات به تعویق افتاده است. حکومت و رهبران سیاسی افغانستان تلاش نمودند که هیئت 250 نفره را طوری ترکیب و تنظیم نمایند تا ازیکطرف حضور همه باشندگان کشور در آن دیده شود و از طرف دیگر این اشخاص بتوانند از چندصدایی جامعه افغانی نمایندگی نمایند. هرچند که در مورد تعداد و نحوه گزینش این افراد انتقادهایی مطرحشده است اما جالبتر از همه این است که طالبان برای مردم و حکومت افغانستان آداب دیپلماتیک را تذکره داده است که گویا مشارکت این تعداد نماینده در مذاکرات قطر خلاف معمول و ناسازگار با رویه دیپلماتیک و مذاکرات است. با توجه به این موضوع، پرسشی که مطرح میشود این است که آیا طالبان با تذکر این پدیده در حقیقت امر به پذیرش هنجارها و قواعد بینالمللی اعتراف نمودند یا اینکه چندصدایی درون حکومتی را بازتاب دادند که گویا نتوانستهاند نمایندگان باصلاحیت اما با تعداد کمتر را گزینش نمایند؟
طالبان را با توجه به سیاستهای جنگی که در پیشگرفتهاند میتوان تروریست خطاب نمود زیرا آنها از زمان ظهور در 1994 الی سال جاری در راستای تحقق اهدافشان از هیچگونه قتل و کشتار ابا نورزیدهاند. آنها از غیرنظامیان بهعنوان سپر انسانی استفاده مینمایند که بارها این موضوع سبب کشتار غیرنظامیان توسط نیروهای بینالمللی و نیروهای دولتی افغانستان شده است. طالبان بارها اماکن عمومی غیرنظامی را هدف قرار دادهاند که میتوان برای نمونه از تخریب و نابودی مکاتب، پلها، جادهها و داراییهای ملی یاد نمود. طالبان در دوران زمامداریشان بدترین کارنامه بشری را از خود برجا گذاشتند که نمونههای آن فراوان است از قتل عام در مزار شریف و یکاولنگ گرفته تا سلاخی و مثله نمودن مخالفان و نابودی فوقالعادهترین سازههای بشری (بتهای بامیان) که از قرن پنجم میلادی تا سال 2000 در قلب بامیان خودنمایی مینمود را نابود نمودند. وقتی به اعمال تروریستی طالبان نگریسته شود این موضوع بهوضوح دانسته میشود که طالبان هیچ معیار و ارزشی را در سطح بینالمللی به صورت عملی پذیرا نیستند و صرفاً بر اساس آموزهها و پندارههای تروریستی خود رفتار مینمایند. وقتی طالبان به دولت افغانستان این موضوع را تذکر میدهند که گویا ترکیب هیئت افغانی برای مذاکرات قطر به لحاظ تعداد و طیف فکری برخلاف رویه دیپلماتیک و مذاکراتی است، بیانگر چند موضوع اصلی بوده میتواند که ذیلاً به آنها پرداخته میشود؛
الف- واگرایی درون حکومتی بسیار آشکار است: سطح اختلافات میان نخبگان حاکم واضح و آشکار است طوری که اکثریت شهروندان افغانستان از این موضوع مطلع هستند که اهداف ریاست جمهوری و ریاست اجرایی حکومت وحدت ملی در اقیانوسهای کاملاً متفاوت شناور هستند. ریاست جمهوری روی مسأله برگزاری جرگه مشورتی صلح تأکید دارد درحالیکه ریاست اجراییه آن را تحریم نموده و ادعا نموده است که این جرگه در راستای برقراری صلح مؤثر نیست و صرفاً جنبه تبلیغاتی دارد که مقصدش انتخابات ریاست جمهوری پیش رو است.
ب- برخی چهرههای 250 نفری فاقد شایستگی لازم سیاسی هستند: در میان هیئت گزینششده از جانب حکومت افغانستان برای نشست قطر افرادی حضور دارند که در مذاکرات دوحه قادر به دفاع از ارزشهای قانون اساسی، حقوق بشر، دموکراسی و تکثرگرایی نیستند و حتی میتوان گفت برخی آنها در ضدیت آشکار با این ارزشها قرار دارند. در میان این هیئت کسانی حضور دارند که خود طی دهههای گذشته موجب ناامنی و بیثباتی در کشور بوده است. افرادی که خود عامل بیثباتی در یک کشور باشد چگونه میتوانند در راستای برقراری صلح کمک کند. صلحی را که افراد بدنام و با گذشته سیاه، به مردم هدیه کند نهتنها پایدار نخواهد بود بلکه موج جدید خشونت را دامن خواهد زد.
ج- مذاکرهکنندگان افغانی فاقد برنامه مدون و واحد هستند: کسانی که برای گفتگوهای صلح انتصاب شدهاند، با برنامه واحد و مدون راهی دوحه نیستند بلکه عدهشان از خود طرح و برنامه دارند درحالیکه عدهای دیگر نهتنها طرح و برنامه ندارند بلکه مخرب برای مذاکرات پنداشته میشوند زیرا آنها از این بینظمی سیاسی در کشور سود میبرند و برقراری صلح عادلانه در کشور برای آنها نفع شخصی در پی ندارد. هرگاه بهصورت منازعه افغانستان توجه شود این موضوع استنتاج میشود که سه طیف فکری وجود دارد که در سطح داخلی در این منازعه دخیل هستند. طیف اول کسانی هستند که خواهان برقراری نظام سیاسی با الگوی اسلام افراطی است. از دید این گروه نمیتوان با مظاهر زندگی مدرن کنار آمد و باید همه ارزشهای که در صدر اسلام وجود نداشته اند از بین برده شوند. این طیف فکری برای زنان، اقلیتهای قومی، زبانی، مذهبی و فرهنگی هیچگونه حقوق قائل نیستند بلکه خواهان رفتار اربابرعیتی با آنها هستند. طیف دوم فنسالارهای غربگرا هستند که تلاش مینمایند تا هرچه مظاهر دینی و سنتی است از حیات سیاسی و اجتماعی کشور رخت بربندد. این طیف فکری اینگونه قرائت دارند که گویا تمامی مصیبتهای فعلی جامعه افغانی ریشه در فرهنگ دینی این جامعه دارد و با ترک یا دستکم به حاشیه راندن این فرهنگ میتوان کشور را به ساحل ثبات و مسیر توسعه قرارداد. طیف سوم کسانی هستند که میخواهند نظام سیاسی مستقر حالت تلفیقی از آموزههای اسلام میانهرو و ارزشهای مدرن جامعه بشری باشند. این طیف فکری درعینحالی که مظاهر اسلامی را برای حیات سیاسی و فرهنگی جامعه افغانی مهم میپندارند، به اهمیت ارزشهای مدرن همچون دموکراسی، حقوق بشر و آزادیهای اساسی واقف هستند. این گروه به لحاظ تعداد در اکثریت مطلق قرار دارند و بخت و اقبال بیشتر با این گروه همسو است زیرا هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی از مقبولیت بیشتر برخوردار است.
 د- طالبان در عرصه بینالمللی آشنایی بیشتر پیدا نمودهاند: در عصر که همهچیز به شمول ارتباطات جهانی شده است نمیتوان بدون وابستگی متقابل با محیط بینالمللی به حیات خود ادامه داد. طالبان بهعنوان یک گروه خشونتطلب در عرصه داخلی هیچگونه انعطاف در برابر مخالفان خود نشان نمیدهند درحالیکه در عرصه بینالمللی در برخی حالات هنجارهای حاکم را در نوع صوری در نظر میگیرند. اشاره سخنگوی طالبان مبنی بر اینکه نشست دوحه از قبل برنامهریزیشده است و نباید برای آن 250 نفر از جانب دولت افغانستان در نظر گرفته میشد زیرا این تعداد نفر برای اشتراک در مراسم عروسی مناسب است اما برای مذاکرات صلح مناسب نیست. اینکه طالبان از آداب دیپلماتیک سخن میگویند در ذات خود یک امر نیک است اما چنین نگرش صرفاً بعداً خارجی دارد و طالبان در بعد داخلی همان تروریستهای هستند که با قساوت تمام مخالفان خود را مثله مینمایند و برای ارعاب مردم و کسب قدرت از انفجار کنار جادهای گرفته تا عملیات انتحاری استفاده مینمایند که برای بسیاری از شهروندان افغانستان این امر واضح است. میتوان اینگونه نتیجهگیری نمود که طالبان درعینحالی که در عرصه بینالمللی از آداب دیپلماتیک سخن میگویند، در عرصه داخلی خشونت و تروریسم منطق اصلی شان به شمار میرود و هیچگونه تغییر نگرش در افکار آنها رونما نگردیده است و ازاینرو نباید خوشبین بود گه گویا طالبان تغییریافتهاند و هرگاه بر سرنوشت جامعه ما حاکم شوند رفتار آنها انسانی خواهد بود.

دیدگاه شما