صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

سراب صلح در باتلاق درماندگی آمریکا و پراکندگی افغان‌ها

-

 سراب صلح در باتلاق درماندگی آمریکا و پراکندگی افغان‌ها

با توجه به روندهای جاری در عرصهی سیاست داخلی و روابط خارجی کشور و با عنایت به رویکرد شرکای بینالمللی افغانستان در سالهای پسین و به خصوص یکسال اخیر، بارها ناامیدی خود را در باب موفقیتآمیز بودن روند جاری معطوف به گفتگوهای صلح، نوشتهام. گاهی غفلت از عوامل بحرانزای داخلی و بیرونی، چنان ما را گرفتار خیالهای خام میسازد که پرندهی صلح را در چند قدمی بر فراز آسمان زندگی خویش احساس میکنیم. اما ناگاه متوجه میشویم که همه خیالی بیش نبود. چنانکه میدانیم، بحران فراگیر و مزمن افغانستان دو ریشه بنیادین داخلی و خارجی دارد: از یکسو عوامل جامعهشناختی و مسائل بحرانزای فرهنگی و سیاسی جامعه ما و از سوی دیگر، رقابت قدرتهای منطقهای و بینالمللی، افغانستان را به جهنم تیرهبختان و آتشکدهی همیشه روشن تبدیل نموده است.
ایالات متحده آمریکا یا با خیال خام پیروزی نظامی بر طالبان و خطای استراتژیک و یا با نیت تداوم جنگ برای دسترسی بهتر و بیشتر بر منابع زیرزمینی افغانستان، در همان سال اول حضور خویش در افغانستان، درخواست ملاعمر را مبنی بر گفتگو، تفاهم و ادغام در حکومت پسابن نپذیرفت و بر رویکرد نظامی و تداوم جنگ اصرار نمود. اینک پس از تحمل قربانیهای انسانی پرشمار (نزدیک به چهار هزار سرباز آمریکایی) و مصرف هفتصد ملیارد دالر بابت هزینهی جنگ در افغانستان، تصور میکند که گرفتار ویتنام دومی شده است. ترامپ که به عنوان یک تاجر، محاسبهی سود و زیان مالی برای او اولویت اول را دارد، یک سال بیشتر است که چون دکانداری چرتکهی خود را برداشته و با ضرب و جمع به این نتیجه رسیده است که باید کاری کرد و از شر این هزینهی سنگین رهایی یافت. برای او تفاهم با طالبان اولویت دارد. ترامپ باور دارد که دستاوردهای دو دهه گذشتهی افغانستان، مباحث حقوق بشری، نوع نظام سیاسی حاکم در افغانستان، خواستهای نسل جدید این جامعه یا دغدغهها و نگرانیهای جامعه زنان افغان، به ایالات متحده آمریکا ارتباطی ندارد و مسائل داخلی خود افغانهاست.
مخالفان ایدئولوژیک ترامپ از میان اعضای حزب دموکرات، فعالین مدنی و حقوق بشری آمریکا، به خصوص پس از اظهارات حمدالله محب مشاور امنیت ملی افغانستان در ارتباط با رویکرد و نیات خلیلزاد و انعکاس برخی نگرانیهای فعالین مدنی و جامعه زنان افغانستان، ترامپ و خلیلزاد را تا اندازهای تحت فشار قرار دادهاند و از آنها توضیح خواستهاند. اما مشخص نیست که این فشارها تا چه میزان در عزم جزمشدهی ترامپ و خلیلزاد مبنی بر تفاهم با طالبان و پایان بخشیدن به جنگ بیستسالهی آمریکا در افغانستان و یا تغییر رویکرد در روند صلح، تحول ایجاد نماید. بنابراین، احتمال سازش ایالات متحده با طالبان و پاکستان، بدون در نظر گرفتن نگرانیهای حکومت و مردم افغانستان، احتمال ضعیفی نیست. اما آیا چنین تفاهمی منافع آمریکا را نیز تأمین خواهد نمود؟ به نظر میرسد که ایالات متحده جدا از ترجیحات و نگرانیهای مردم افغانستان، با چنین تفاهم یا صلحی، خود را از یک باتلاق به باتلاق خطرناکتری خواهد انداخت و برای جامعهی افغانی نیز باتلاق جدیدی ایجاد خواهد نمود.
اما مسأله تنها درماندگی و رویکرد شتابزدهی ایالات متحده آمریکا در روند جاری صلح نیست؛ عوامل جامعهشناختی سیاسی، ویژگیهای فرهنگ سیاسی افغانی و منطق رقابت سیاسی در این جامعه، چنانکه همواره افغانها را زمینگیر ساخته است، اکنون نیز عامل اصلی درماندگی این جامعه باید شمرده شود. پراکندگی و لجاجت میان بازیگران طیف غیرطالب (حکومت، رهبران سیاسی داخل یا خارج حکومت و جریانها و احزاب سیاسی) هیچ دورنمای روشن و امیدوارکنندهای را که ناظر به یک صلح پایدار و تأمینکنندهی آرمانهای دیرینهی مردم باشد، نشان نمیدهد. روند جاری معطوف به صلح، از یکسو اسیر رقابت سیاسی بین تکتهای انتخاباتی شده است، و از سوی دیگر، جاهطلبان سیاسی و فرصتطلبان در هردو سوی منازعه (جریانها و اشخاص غیرطالبانی و جبههی طالبان)، به دنبال افزایش منافع و تحکیم جایگاه خویش اند. نه تنها در جبههی غیر طالب (حکومت، مردم و فعالین سیاسی خارج از بدنه حکومت) رویکرد واحدی حاکم نیست، بلکه حتی در درون حکومت و اپوزیسیون، پراکندگی ناامیدکنندهای مشهود است. تا کنون نه در میان اعضای حکومت وحدت ملی وحدت نظر، صدای واحد و رویکرد واحدی شکل گرفته است، و نه در میان بازیگران سیاسی خارج از بدنهی حکومت وحدت نظر و رویکرد واحدی به وجود آمده است.
به دنبال بیانیهی طالبان مبنی بر نامشروع خواندن جرگهی مشورتی صلح، عبدالله عبدالله رییس اجرایی کشور از درون حکومت به مخالفت با این جرگه برخاست. وی به جهت انتصاب امرخیل به عنوان رییس جرگه مشورتی صلح، این جرگه را تا اکنون تحریم نموده است. تکت انتخاباتی «صلح و اعتدال» به رهبری حنیف اتمر و تکت «امنیت و عدالت» به رهبری رحمت الله نبیل نیز پس از عبدالله عبدالله، لویهجرگه مشورتی صلح را سفارشی خواندند و تحریم کردند. حامد کرزی نیز به گوشه انزوا خزیده و پس از اجلاس مسکو، به محکومیت آمریکا و مواضع حکومت وحدت ملی میپردازد و به امید حمایت روس از خود و جبهه پیرو خود در برابر جبههی آمریکایی نشسته است. 
در این میان، تنها جبههی متحد، جبهه طالبان و پاکستان است. با تداوم روند جاری، مطمئنا طالبان و پاکستان برندهی این میدان و ایالات متحده، حکومت، مردم و رهبران سیاسی غیر طالب افغانستان، بازنده خواهند بود. ایالات متحده هرچند ممکن است اکنون خود را به یک تفاهم یا مصالحه با طالبان راضی سازد، اما با توجه به رویکرد و ایدئولوژی ارتش پاکستان و آی اس آی، تنور تروریسم در پاکستان با این مصالحه هرگز خاموش نخواهد شد و یازدهم سپتامبر دیگری نیز در انتظار ایالات متحده و بسا جوامع دیگری غربی خواهد بود. تنها راه رهایی از این باتلاق، شکلگیری جبهه واحد در داخل افغانستان و اتخاذ رویکرد منطقیتر از سوی ایالات متحده نسبت به روند صلح خواهد بود. در مجموع، با توجه به روند جاری و خصوصیت فرهنگ سیاسی، منازعات هویتی، منطق سیاسی حاکم بر رفتار حکومتیان و اپوزیسیون و رویکرد شرکای بینالمللی و رقابتهای عوامل بیرونی، صلح در افغانستان هنوز یک سرابی بیش نخواهد بود و با توجه به روند جاری، بحران این جامعه تداوم خواهد یافت و باتلاق جنگ در آن پا برجا خواهد بود.  

دیدگاه شما