صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

سیاست گران نو و ناموفقیت‌های ویرانگر - قسمت دوم

-

سیاست گران نو و ناموفقیت‌های ویرانگر - قسمت دوم

سیاست گران نو و کاستی های ویرانگر
در این مرحله که نسل پیشین از سیاست گران و مراجع اجتماعی مردم ما، در حال فراغت از سیاست  قرار دارد، نسل جدیدی از مرجعیت طلبها و سیاست گران تحصیل کرده مردم ما،  به نحوی در این فضا ورود نموده و فرصت های را برای اثبات و حضور خویش ایجاد مینماید. این نسل، نسل تحصیل کرده و با دانش است که به همین دلیل پیش روندگی شان را بهتر از سیاست گران قدیمی مردم ما، تحلیل و ارزیابی مینماید. در عمل اما؛ این نسل در امر رهبری و پیشی گزینی دچارکاستی های فروان و مدهش است که تاهنوز قدمی درجهت تثبیت موقعیتهای اجتماعی و سیاسی خویش نتوانسته است بردارد.
این نسل نتوانسته است خود را به عنوان مرجع قابل اتکای مردم چهره نماید و هنوز که هنوز است حضور و وجود اجتماعی و سیاسی خویش را در پسرفت آرام سیاست مداران استخواندار، جستجو نموده و خواهان انتصاب دستوری و فورمالیته ای خویش در مناصب و جایگاه های رهبری جامعه می باشند. آنان خواستار این اند که مردم، جامعه و سیاست گران نسل قدیم از عرصه کنار روند و آنان را به چنین جایگاه های منصوب نمایند. اما چنین انتظارات، انتظارات غیر دقیق، غیر علمی و در عین حال زیانبار است که جامعه را از مرجعیت های اصلی شان تهی نموده و ظرفیت های تاثیر گذاری شان را کاملا نابود می نماید. درمواردی هم که چنین انتصابهای صورت گرفته است به دلیل عدم توانایی، مدیریت اجتماعی درست را از خود به یادگار نگذاشته و بعد از مدتی عملا عرصه را رها کرده است. بنابراین چنین نسلی تاهنوز نتوانسته است در عرصههای اجتماعی، مدیریتی و سیاسی موقعیت خودرا تثبیت نماید.
این نسل نه ارتباطات قوی با بازیگران بین المللی کشور ایجاد توانسته است، نه ظرفیتهای ملی خودرا  بروز و ظهور داده است تا مردم، آنان را به عنوان مراجع قابل اتکای اجتماعی بشناسند، نه با مجموعههای تاثیر گذار ملی وارد یک گفتگوی اقناعی برای تثبیت گفتمانهای شان شده است، نه ویژگی رهبری جامعه مسلمان خویش را در خود پرورانده است تا مقبولیت قومی و مذهبی پیدا نمایند و نه وزنه مهم علمی و فکری برای خویش دست و پا کرده است تا تفکر، آرمان و گفتمان های شان موجب ایجا تحول فکری و اندیشه ای شود.
امتیاز که این نسل آن را یدک میکشند حضور در رسانه های است که از اثر توسعه تکنولوژی رسانه ای و اطلاع رسانی، فراهم شده است، می باشد. در این عرصه نیز نتوانسته است که به نفع تثبیت اقتدار سیاسی و اجتماعی خویش بهره برداری نمایند بلکه تنها در صدد تخریب و ویرانی مراجع پیشینی برآمده و فحش، دشنام، تهمت و افترا به خصیصه های ذاتی شان تبدیل شده است. به صورت واقعی چنین نسلی از چه دست آوردی در راستای تغییر مثبت الگوی رهبری در جامعه خویش دست یافته است که قابل توجه و قابل اتکاء باشد؟. نه تعهد و صداقت لازم را ارایه نموده است که هنوز در اول راه دچار هزاران فساد مالی و غیر مالی شده است، و نه پشتوانه های فکری لازم را در سطح ملی برای سیاست و مدیریت خویش تمهید نموده است تا موافقت مجموعههای ملی را با خود داشته باشد.
بنابراین به عنوان یک ضرورت باید مباحث رسانه ای به سمت نقد همه جانبه سیاسی و اجتماعی کشیده شود تا هم موقعیت بدست آمده به درستی حفظ شود و هم جامعه ما از مرجعیت سالم و متعهد سیاسی و اجتماعی برای فردای شان برخوردار شود. این نسل چرا نتوانسته است در حکومت های بعد از بن و به عبارت دقیق تر با مجموعههای ملی سیاست ومدیریت کشور گفتگوی معقول و منطقی را ایجاد کند که در توافق با آنان ایده های شان را از طریق حکومت و نظام سیاسی قابلیت تطبیق پیدا نماید. چرا نتوانسته است تاثیر گذاری شان را در روند سیاست و مدیریت کشور تثبیت نموده و موقعیت سیاسی و اجتماعی شان را در واقعیتهای عینی جامعه افعانستان جستجو نماید. آیا با طرح ایده های که در جوامع پیشرفته قابلیت تطبیق را نمییابد، در جامعه افغانستان قابلب تطبیق خواهد یافت؟ آیا با تخریب، دشنام و چند پارگی جامعه ما، آرمان های شان قابلیت عمل را پیدا خواهد کرد؟ آیا با تخریب آدرسهای پیشینی به موقعیتهای رهبری و پیشبرندگی سیاسی و اجتماعی دست خواهد یافت؟. آیا روش غیر از بداخلاقی و کج عنقی را برای خود و جامعه خویش ارایه داده است؟ که متاسفانه پاسخ همه این سوال ها منفی است.
با سنجش وضعیت ها و موانع تاریخی، ساختاری و ذهنی طرفهای سیاست و قدرت در افغانستان، ظرفیتهای مدیران فعلی سیاست و جامعه ما هویدا و روشن است که با تلاشهای مسئولانه و متعهدانه در جهت تامین حقوق یک سان شهروندی برای آحاد جامعه افغانستان ادامه میدهند اما اینکه در عمل به پیشرفت قابل توجهی منتهی نمیشود، نشان از مسئولیت ناپذیری و یا اهمال و غفلت گزینی مدیران ما نیست بلکه وضعیت و شرایط ساختاری اسبتداد زده و ذهنیت های متحجرانه ای چند قرنه است که به این سادگی تن به اجرای اصلاحات و تامین و ایجاد موقعیتهای برابر نمیدهند، اما مبارزه شان را به صورت جدی و بی امان ادامه می دهند.
ولی مدیران رسانه ای و سیاست گران نو برآمد، با یک جانبه گرایی متعمدانه و باسوء نیت به سمت تخریب و ویرانگری موقعیت ها وآدرسهای ایجاد شده حرکتهای مشکوک و ضد مردمی را سامان داده اند. این مجموعه ها به صورت غیرمسئولانه از مسئولیتهای شان شانه خالی نموده و به جای نقد فراگیر اجتماعی از کلیت نهادهای رهبری کننده جامعه،  به سمت تخریب و ضربه زنی به موقعیت های بوجود آمده لغزیده اند. درست است که مسئولان امر و مدیران فعلی آدرسهای مردم، در برابر اعمال شان پاسخگو باید باشند ولی سوال این است که آیا منتقدان رسانه ای به رسالت و اخلاق رسانه ای شان عمل کرده اند؟ آیا مدیران رسانه ای توانای و ظرفیت الترناتیوهای رهبری اجتماعی و سیاسی را مورد سنجش واقعی قرار داده اند؟ آیا این مجموعه از خود پرسیده اند که چه مسئولیتی در قبال مردم شان داشته و دارند؟ آیا این مجموعه از خود پرسیده اند که مسئولیت شان تنها صدور دستور و فرمان های مجازی از آن سر دنیا نبوده و لازم است در جهت تمهید فرصت های سیاسی و اجتماعی برای مردم شان سهم بگیرند؟ آیا لازم نیست که این مجموعه از شهروندان کشور با مسئولیت بیشتر، ساختارها، ذهنیتها و موانع ملی را مورد بررسی قرار داده و راههای برون رفت را نه در تخریب دیگران که در ارایه راه حلهای قابل عمل و علمی جستجو نمایند؟
به نظر می رسد که وضعیت نسل جدید کنشگران سیاسی و اجتماعی، آن قدر ویران و نا امید کننده است که تا هنوز هیچ معیار و پارامترهای لازم را برای رهبری سیاسی مردم خویش کسب نتوانسته است. این مجموعه با این ویژگیها، در حاشیه سیاست قرار داشته و به تخریب و دشنام، افترا و تهمت بسنده کرده اند. خودرا مبرا از نقد و بیکارگی دانسته و بیانیه های خویش را کارا ترین ابزار سیاست و رهبری اجتماعی دانسته و تصور می کنند که رسالت اصلی آنان چنین است و مسئولیت دیگری ندارند! اما ضرورت این است که مجموعههای نوین مدعی رهبری سیاسی«نقد اجتماعی فراگیر» را به صورت درست کلمه در فضاهای جمعی و رسانه ای شکل دهند تا با نقد درست و بررسی واقع بینانه ی کاستیها و مشکلات سیاست نسل قدیمی، میانه و نو به راه حل های درست و عملیاتی رسیده و در نتیجهیآن از حاشیه به متن ورود یافته و از «رو در رویی همه علیه همه» عبور و در عینیتهای ملی به تاثیر گذاری و موفقیت دست بیابیم.

دیدگاه شما