صفحه نخست » مقالات » ضرورت وحدت سیاسی در افغانستان
ضرورت وحدت سیاسی در افغانستان
- خلیل الله نبوی
انسجام یا وحدت سیاسی، یکی از ضرورت های بنیادین در راستای تدوام حیات سیاسی فصل جدید افغانستان محسوب می شود در شرایط کنونی کشور، رسالت ملی و تاریخی گروه ها، احزاب و نخبگان سیاسی افغانستان فراتر از خواست ها و مطلبات سیاسی حزبی، قومی و گروهی شان مطرح است. وحدت سیاسی جامعه به معنای یک پارچگی گروه ها، احزاب و نخبگان سیاسی در محوریت اصول و ارزشهای بنیادین و حیاتی است که ریشه در منافع، استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، حفاظت و حراست از کلیت نظام سیاسی کشور دارد، وحدت سیاسی به معنای یکسان سازی سیاسی نیست، وحدت سیاسی زمانی در یک جامعه شکل می گیرد که گروه ها، احزاب و نخبگان سیاسی جامعه با وجود دیدگاه ها و نگرش ها ی متکثر و متفاوت سیاسی در محوریت مصلحت های کلان و مسائل استراتژیک ملی، همگرایی و اجماع سیاسی داشته باشند، منافع ملی را بر منافع شخصی، حزبی و تیمی شان مقدم بدارند، در هر جامعه ی یک سلسله ارزشهای بنیادین یا غیر قابل عبور وجود دارد که هیچ گروه یا حزب سیاسی و کار گذاران حکومتی حق ندارند که از ارزشهای مذکور عبور نماید.
بنا براین، هر شهروند سیاسی و غیر سیاسی این کشور در برابر استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی و حفظ نظام سیاسی یا به تعبیر دیگر ارزشهای بنیادین این سر زمین مکلفیت دارند، مکلفیت و مسئولیت شهروندی آنها نقطه اشتراک و همگرایی تمام کنشگران سیاسی کشور را شکل می دهد. بر این اساس، مبانی وحدت سیاسی جامعه عبارت از ارزشهای حیاتی و غیر قابل عبور است که در این شرایط حساس کشور، باید گروه ها و نخبگان افغانستان عطف توجه نموده و این کشتی سرنوشت مشترک را به سمت ساحل نجات رهنمود سازنند.
اما با کمال تأسف، کشتی سرنوشت سیاسی افغانستان هنوز هم طوفان زده است و یک عدهی هم به فکر سکانداری این کشتی هستند. گاهی از سر ناگزیری، یک روز به ساز سیاسی مسکو می رقصند و روز دیگر به آهنگ دلنیشن کشور امارات و پاکستان و حکومت موقت دل خوش می نمایند و با موضع گیری های عقده مندانه سیاسی خواسته و یا نا خواسته به فاصله های ملی دامن می زنند و برایند آن برجسته شدن خطوط سیاست های قوم محورانه فردی و تقابل ملت با دولت را فراهم می سازد، خود محوری های سیاسی برخی از نخبگان سیاسی جامعه، از جمله چالشهای هستند که وحدت سیاسی جامعه را نشانه گرفته و موجب پراکندگی و تشتت بازیگران عرصه ی سیاست در این کشور گردیده است. در این میان، نقش نظام بین المللی در تضعیف وحدت سیاسی جامعه ی ما نیز قابل انکار نیست، برخی از گروه ها، نهاد های سیاسی، فرهنگی و رسانه های جمعی در کشور فعالیت دارند که در سایه و پشت سر شان دست های ناپیدا و پنهان برخی ازکشورهای منطقه ای وجود دارد که به هر دلیلی نمی خواهند و نمی گذارند یک محوریت سیاسی مقتدر و واحد در افغانستان شکل بگیرد، کشورهای مزبور بخوبی می دانند که افغانستان متحد و یک پارچه برای دیگران باج سیاسی نخواهد داد، برای کشورهای خارجی جاسوسی نخواهد کرد و برای منافع بیگانگان تلاش نخواهد نمود و ابزار سیاسی و فرهنگی دیگران نخواهد شد، از همین جهت است که وحدت سیاسی و ملی افغانستان برای برخی از کشورهای منطقه ای هزینه ای سیاسی و اقتصادی دارد و برای شکستن افغانستان واحد تلاش می نمایند و زمینه منازعات سیاسی نیابتی را دامن می زنند که یکی از نشانه های آن طرح تشتت وحدت سیاسی افغانستان و سرازیر شدن پول های کلانی است که در انتخابات های این کشور به صورت آشکار، بدون داشتن منبع واقعی به شکل فدیه ی زمینی یا آسمانی نازل می شود، به نحوی به مصرف می رسد که نتایج و پیامد های آن جزء نفاق و تشتت سیاسی و حمایت از مافیایی سیاسی و اقتصادی هیچ ثمره ی دیگری برای ملت افغانستان ندارد، بنابراین؛ رسیدن به وحدت سیاسی در افغانستان نیازمند خود گذری و خردمندی سیاسی بجای خود محوری و عوام فریبی سیاسی است. تا زمانی که گروه ها، احزاب و نخبگان سیاسی جامعه از منیت های قومی و نژادی، سمتی و منطقه ای، زبانی و خانوادگی عبور نکنند، رسیدن به وحدت سیاسی در افغانستان، دشوار به نظر می رسد.
دیدگاه شما