صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

برخورد ناآگاهانه‌ی ما با رمان

-

 برخورد ناآگاهانه‌ی ما با رمان

به صورت کلی، رمان را حماسهی عصر مدرن خوانده اند. کارلوس فوئنتس از این مرحله هم پیشتر رفته و رمان را «تبدیل تجربه به تاریخ » میداند. گابریل گارسیا مارکز، در کتاب«زندهام تا روایت کنم» مینویسد که: زندگی آنچه زیستهایم نیست، بلکه همان چیزی است که در خاطرمان مانده و آن گونه است که به یادش میآوریم، تا روایتش کنیم. این سخن مارکز، بیانگر اهمیت و جایگاه داستان(رمان) در زندگی بشراست. میلان کوندرا، رمان را عرصهی کندوکاوی در زوایای پنهان روح و زندگی بشر میداند. کندوکاوییی که در صدد روشن ساختن تاریکیهای زندگی بشراند. نویسندگان و اندیشمندان بزرگ دنیا همه اهمیت رمان را در زندگی امروز بشر، مهم و ارزشمند می پندارند.   
نوع مواجهه و رابطهی ما با رمان، هم قابل تأمل است و هم ناامید کننده. اگر در بین افراد باسواد جامعهی ما بگردیم، به ندرت پیدا میتوانیم افرادی را که رمان بخوانند. به صورت عموم، مطالعه و کتاب خواندن در جامعهی ما وضع ناجور و آشفته دارد؛ اما رمان و رمانخوانی در حال و روزی بدتری قرار دارد. درعوض فیسبوک، تلی گرام، ایمو و دیگر نسخههای سرگرم کنندهی اینترنتی تمام زمان ما را قاپیده اند. در یک شب و روز چندین بار به فیسبوک سر میزنیم، ساعتها وقت مان را صرف فیسبوک میکنیم؛ اما در شب و روز پنج دقیقه هم رمان نمیخوانیم. همیشه، وقتنداشتن و مصروفبودن را بهانه میکنیم؛ در حالیکه برای فیسبوک ساعتها وقت داریم؛ ولی برای رمانخواندن وقت نداریم.
برخیها  برداشت بسیار نادرست و به دور از حقیقت نسبت به رمان دارند. این دسته از افراد فکر میکنند که رمان و رمانخوانی مربوط به ادبیات و دانشجویانِ ادبیات است. این فکر واقعا بی اساس و گمراهکننده است. مخاطبِ رمان، دانشجویان ادبیات نیست؛ بلکه همهی مردم است. همه گروههای اجتماعی که سواد خواندن دارند، میتوانند به اندازهی توانایی ذهنی خودشان از خواندن یک رمان بهره برگیرند و توشه بردارند. مخاطب رمان میتواند دانشجو، معلم، کارمند، دانشآموز، استاد دانشگاه، ادیب، جامعه شناس، فیلسوف، انجینر، داکتر، قاضی، روانشناس و هرکسی دیگری باشد. به همین دلیل برداشت و باور که میگوید رمان برای دانشجویان ادبیات است، یک برداشت بسیار ناروا و گمراه کننده است. این برداشت، ما را از لذت مطالعهی رمان و فهم هستی بشر در قالب رمان باز میدارد. درست است که دانشجویان ادبیات با رمان، برخورد تکنیکی و فنی دارد و به تجزیه و تحلیل آن میپردازند؛ اما این معنایش محدود کردن رمان تنها برای دانشجویان ادبیات نیست. رمان برای همهی افراد اجتماع حرفی برای گفتن دارد؛ پس لازم نیست که ما با یک برداشت نادرست که گویا رمان برای دانشجویان ادبیات است، خودمان را از خواندنِ رمان محروم کنیم.
بعضیها بدون هرگونه معلومات ابتدایی و اندک، در بارهی رمان، بسیار دست و دل باز و ناآگاهانه قضاوت میکنند و میگویند که رمان، چیزی جز خیال پردازی نیست. آنان فکر میکنند که گویا رمان، قصهی بیش نیست. باید گفت که این گروه نیز ناآگاهانه و بدون درک و فهم از رمان، به قضاوت میپردازند. کاش می شد که این افراد حد اقل به خودشان زحمتِ خواندنِ یک مقاله، راجع به چیستی رمان به خودشان می دادند تا می فهمیدند که رمان چیست. این افراد اندکترین کار که میتواند انجام دهد این است که فقط نیمساعت یا یک ساعت وقت بگذارند و راجع به رمان مطالعه کنند تا بفهمند که قضاوت شان چقدر سطحی و سرسری است.
رمان تنها قصه نیست؛ بلکه همه چیز است. در رمان، ما همه چیز را پیدا می توانیم. در رمان فلسفه، جامعه شناسی، سیاست، حقوق بشر، انسان شناسی، هنر، علم و همه چیز وجود دارد. وقتی ما متوجهی این مفاهیم در درون رمان میشویم که حد اقل آشنایی اندکی با رمان داشته باشیم و خود ما عملا رمان بخوانیم. به همین دلیل باید گفت که برخی افراد فقط توهم ذهنی خود شان است که گویا رمان، قصهی خیالی محض است. این باور به هیچ وجه درست نیست.
خواندنِ رمان، نتایج بسیار خوب و فوق العادهی برای ما به ارمغان میآورد. رمان، ذهن و ضمیر ما را باز نموده و روانِ ما را پالایش می دهد. چشم انداز و نگاهی ما را به هستی و زندگی باز و بازتر میسازد. جهان بینی ما را متکامل تر و عمیق تر مینماید. رمان، قدرت تخیل، تفکر و پردازش ذهنی را بلند میبرد. کسانی که رمان زیاد می خوانند، این قدرت را به دست می آورند که پردازش ذهنی خیلی خوبی داشته باشند. مهارت  پیدا میکنند که وقتی یک سوژه به ذهن شان رسید، آن سوژه را به شکل بسیار خوب بپروراند و از زوایای مختلف به آن بپردازد. در حقیقت رمان، ذهن را باز می کند و روزنهی نگاه ما به پدیدههای هستی  را گسترده و گستردهتر میسازد. رمان، جهانِ ذهن ما را نرم و متعادل میسازد. احساس همدردی، همدلی، همدوستی، همیاری و همدیگر پذیری بیشتر در دنیای درون ما پیدا میشود. درد و رنج، سختی، مشکلات، چالشها و حالات روحی دیگران را خوبتر درک میکنیم. برای دستگیری و یاری کردن دیگران بیشتر آماده میشویم. حس انسان دوستی، گذشت و همکاری اجتماعی در وجود ما نهادینه میشود. موقعیت آدمها را در حالات مختلف می‌‌توانیم، بفهمیم و از چشم اندازهای مختلفی به زندگی و هستی بشر آشنا شنویم.

دیدگاه شما