صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مذاکره بین الافغـانی بر سر منازعه منطقه‌ای

-

مذاکره بین الافغـانی بر سر منازعه منطقه‌ای

در این اواخر اصطلاح مذاکرات بین الافغانی در رسانههای جمعی کشور باب شده است. این اصطلاح به لحاظ لغوی ساده مینماید اما بار سیاسی پیچیده دارد. افغانستان در نیمه دوم قرن بیستم وارد رقابتهای جهانی و منطقهای جنگ سرد شد که این مسأله با حمله شوروی به افغانستان حالت جدی به خود گرفت و از آن زمان به بعد جنگ و منازعه در افغانستان بیشتر ریشه منطقهای داشته است تا صرفاً داخلی. پرسش مهمی که در اینجا مطرح میگردد این است که مذاکره بین الافغانی بر سر منازعه طولانیمدت که ریشه منطقهای دارد، چه پیامدهایی را در قبال خواهد داشت؟ برای یافتن به پاسخ به این پرسش ابتدا مروری برخی مسائل که مبین منطقهای بودن منازعه در افغانستان است ضروری مینماید و سپس مذاکرات صلح بدون در نظر داشت عوامل منطقهای این منازعه موردبررسی قرار خواهد گرفت.
افغانستان با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکی که دارد از ناحیه جغرافیای امنیتی جنوب آسیا، جغرافیای انرژی آسیای مرکزی و اسلام سیاسی خاورمیانه متأثر است. مرزهای سیاسی کشور در اواخر قرن نوزدهم تثبیت گردید که در آن زمان بریتانیا و روسیه تزاری ازجمله قدرتهای جهانی بودند که بیشترین تأثیر را در تعیین مرزهای افغانستان داشتند. پر مناقشه ترین مرز کشور در جنوب و جنوب شرق با پاکستان قرار دارد که این مناقشه بر سر خط دیورند است. پاکستان از زمان تأسیس خود در 1947 به اینطرف سیاستی را در قبال افغانستان در پیشگرفته است که مبتنی بر تضعیف دولت مرکزی کابل و حمایت از گروههای شورشی بوده که هدف اصلی آن دستکم مصروف نگهداشتن دولت مرکزی افغانستان در ناآرامیها و بازداشتن آن از مطرح نمودن مسأله دیورند در مجامع بینالمللی بوده است. افغانستان و پاکستان ازجمله کشورهای چند قومی در جهان سوم است که بیشتر تاریخ این کشورها گواه خشونتورزی و زمام داری عدم دموکراتیک بوده است. با توجه به مناسبات سیاسی که میان دو کشور برقرار بوده است، میتوان گفت قاعده بازی میان این دو کشور همیشه مبتنی بر حاصل جمع صفر بوده است. پاکستان همواره تلاش نموده است دولت مرکزی در افغانستان تضعیف شود و یا حداقل گروه حاکم همسو باسیاستهای اسلامآباد باشد. بارزترین سیاستهای مداخلهجویانه پاکستان را در قبال افغانستان میتوان گفت عبارتاند از حمایت اسلامآباد از مخالفان سیاسی داود خان (بنیادگرایان اسلامی)، حمایت از مجاهدین در برابر رژیم کمونیستی افغانستان و حمایت از گروه تروریستی طالبان در دهه نود و سیاست دوگانه اسلامآباد بعد از 2001 در قبال افغانستان. پاکستان تنها به خاطر دیورند از ناحیه افغانستان نگرانی ندارد بلکه گسترش نفوذ منطقه ای هند مخصوصاً در افغانستان برای اسلامآباد غیرقابلتحمل است زیرا دهلینو و اسلامآباد رقبای سرسخت همدیگر محسوب میشوند که سه بار بهصورت رسمی وارد جنگ شدهاند.
دومین کشوری که از ناحیه تحکیم ثبات سیاسی در افغانستان نگرانی دارد، ایران است. افغانستان به لحاظ داشتن آب شیرین در منطقه از وضعیت نسبتاً مطلوبی برخوردار است و ایران یکی از کشورهایی است که منابع آبی شرق آن کشور از ناحیه افغانستان تأمین میگردد. هرگاه در افغانستان ثبات و امنیت حکمفرما شود، ایران حداقل نمیتواند بهصورت رایگان به پیمانه دلخواه به آب شیرین افغانستان دسترسی داشته باشد زیرا محاط به خشکه بودن افغانستان و وابستگی به مسیرهای اقتصادی کشورهای همسایه باعث میگردد سیاست مبتنی بر مبادله آب در برابر ترانزیت کالاهای تجاری در پیشگرفته شود. سیاست خارجی ایران در چهار دهه گذشته در قبال افغانستان طوری طراحی گردیده است که افغانستان با توجه به مناسبات آن با آمریکا و عربستان سعودی برای ایران موضوعیت یافته است. موجودیت افغانستان در ذات خود برای ایران دردسرساز نیست اما این مسأله زمانی که بحث نفوذ عربستان سعودی و گسترش قدرت و تهدیدات ایالاتمتحده را در همجواری ایران مطرح نماید، برای تهران ضروری مینماید تا از قاعده حاصل جمع صفر پیروی کند. ایران علاوه بر مسأله آب شیرین و نفوذ ریاض و واشنگتن در افغانستان از ناحیه صادرات انرژی به کشورهای در حاصل توسعه مخصوصاً شرق آسیا نگرانی دارد. در صورت برقراری امنیت تام در افغانستان، منابع انرژی که در آسیای مرکزی وجود دارد میتواند از طریق افغانستان به جنوب آسیا و ازآنجا راهی بازارهای جهانی شود و این مسأله برای اقتصاد نفتی و گازی ایران مایه نگرانی محسوب میشود.
کشورهای آسیای مرکزی با توجه به موقعیت ژئوپلیتیکیشان درصدد برقراری امنیت در افغانستان و صادرات نفت و گاز این منطقه از طریق افغانستان به بازارهای جهانی هستند و از جانب دیگر بیثباتی سیاسی در افغانستان میتواند برای آن کشورها مخصوصاً در حوزه بنیادگرایی و قاچاق مواد مخدر دردسرساز باشد. آمریکا، چین و روسیه ازجمله بازیگران جهانی هستند که در افغانستان منافع حیاتی دارند. آمریکا از زمان ریگان به بعد خود را قدرت هژمونیک جهانی میدانند و برای تأمین منافع ملی خود در هر گوشه از جهان که احساس خطر نماید، وارد اقدام میشود که پاسخ به حادثه یازدهم سپتامبر یکی از این نمونهها پنداشته میشود. روسیه آسیای مرکزی را به حیث حیات خلوت خود میپندارد و ثبات سیاسی در افغانستان برای مسکو حیاتی پنداشته میشود. بیثباتی سیاسی در افغانستان باعث گسترش نفوذ بنیادگرایان در آسیای مرکزی میشود و حتی میتواند تا قفقاز گسترش یابد و این امر برای امنیت ملی روسیه خطرساز است. چین ازجمله قدرتهای صنعتی نوظهور است که به انرژی آسیای مرکزی شدیداً نیازمند است و این موضوع خود به ثبات و امنیت در آن منطقه وابسته است؛ بنابراین منازعه که از چهار دهه پیش در افغانستان شروع گردیده است، ابتدا ریشه در مناسبات جهانی و سپس منطقهای داشته است. با توجه به منافعی که برای کشورهای همچون پاکستان، ایران، هند، آمریکا، روسیه و چین در افغانستان متصور است، منازعه جاری در این کشور صرفاً بعد داخلی ندارد. زمانی که این مسأله مورد تائید قرار میگیرد که منازعه فعلی در کشور خاستگاه منطقهای دارد، پس راهحل آن نیز منطقهای خواهد بود. کشورهای منطقه و قدرتهای جهانی در ابتدا بخش از مشکل و سپس بخش از راهحل پنداشته میشود. وقتی مصارف دولت افغانستان از ناحیه کمکهای ایالاتمتحده تامین می شود و طالبان و سایر بنیادگرایان اسلامی در پاکستان پایگاه و پناهگاه دارند، چگونه میتوان از مذاکرات بین الافغانی بر سر حل منازعاتی نام برد که ریشه منطقهای دارند؟ وقتی آمریکا میلیاردها دالر در افغانستان به مصرف میرساند، حتماً در مناسبات و آینده افغانستان برای خود جایگاه خاص تعریف میکند. وقتی تروریستها در خاک پاکستان پناهگاه دارند، پس آن کشور نقش تعیین کننده در رفتارهای این گروه دارد. وقتی اسلام سیاسی در افغانستان از تهران و ریاض سیراب میشود پس این قدرتهای منطقهای در منازعه و صلح افغانستان نقش تعیینکننده دارد. وقتی هند، چین و روسیه وزنههای جهانی هستند، پس در افغانستان که در همجواری این قدرتها قرار دارد، نقش تعیینکننده دارند؛ بنابراین مذاکرات بین الافغانی بدون در نظر داشت کشورهای منطقه و ایالاتمتحده به نتیجه مطلوب  منجر نخواهد شد زیرا بازیگران دخیل در منازعه افغانستان هرکدام به یکی از این کشور وابسته هستند و این مسأله باعث میشود بدون در نظر داشت اهداف و سیاستهای این کشورها منازعه افغانستان پایان نیابد.

دیدگاه شما