صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مشکل زمین و عـدم توسعـه کشاورزی در مناطق مرکـزی

-

مشکل زمین و عـدم توسعـه کشاورزی در مناطق مرکـزی

مناطق مركزي افغانستان بيشتر كوهستاني و صعبالعبور است. با آن که منابع آبي كشور را كوهها و درههای آن تغذيه ميكند. اما خود گرسنه است. منابع آبي سطحي افغانستان در بستر عميق این مناطق كوهستانی جريان مييابد. نمونه آن رودخانه بزرگ هيرمند است که سرچشمه های آن از میان مردمان بهسود، باميان و دايكندي ميگذرد. زمينهاي كشاورزي این مناطق ماهیت خانوادگي دارد. یعنی به صورت قطعههاي كوچكی است كه غالباً با آب چشمهها آبياري ميشوند. آبهاي چشمه بستگي زيادي به بارندگي سالانه دارد به این معنا که اگر در فصول بارندگی باران بيشتری ببارد وضع آب خوب است و می تواند قطعههاي كوچك زمين را سيراب ميكند ولی اگر بارش و باران كم باشد در نتيجه آن چراگاههاي صحرايي و علفزارهای دشت از بین می روند و وضعيت زندگي براي اين دهنشینان دشوار ميشود. زمينهای موجود در مناطق مرکزی از شيب زيادی برخورداراند و این به این معنا است كه اکثر آن ها قابليت كشاورزي را ندارند. به این معنی که با به كارگيري ابزارهاي مدرن كشاورزي نظیر تراکتور و حتی ابزارهای سنتی یعنی گاوآهن کاشت بذر در دل خاک آن ها امکان پذیر نمی باشد. گرچه در این اواخر استفاده از دستگاههايی كه غله را از كاه جدا ميكنند و به جاي خرمنكوب سنتي به كار ميروند، رایج شده است ولی اين مردمان هزاره به طور سنتي و از تجربياتي كه در طي سالهاي كشاورزي به طور عملی و سینه به سینه آموخته اند از قطعه زمينهاي كوچكی كه از نیاکانشان برایشان به ارث مانده است با بهرهوري خوب استفاده می کنند. پس مشکل نه در روش کشاورزی، بلکه در کمیابی و عدم دسترسی دهاقین به زمین قابل کشت است. زیرا آن گونه که گفتیم طبیعت كوهستاني و صعبالعبور، شيب تند زمین ها و دسترس ناپذیری به آب در بلندای آن ها اراضی قابل کشت با رشد جمعیت روز به روز کمیاب تر می شود. این در حالی است که در سایر نقاط افغانستان یعنی غیر از مناطق غيرمركزي مثل شمال و جنوب علی رغم وجود زمين و آب فراوان، مردم و دولت توجه چنداني به این سرمایه های خدادادی ندارند و اين منبع عظيم كشاورزي به هدر ميرود. یک بخش کشاورزی فعال و پویا نقش مهمی در فقر زدایی می تواند ایفا کند. فراوانی غلاتی نظیر گندم، جو و برنج سبب می شود قیمت نان و صنایع غذایی که از آرد مشتق می شوند نظیر ماکارانی به شکل ارزان در دسترس خانواده های فقیر قرار بگیرد.
به دلیل  مشکلاتی که بر شمردیم توليد و عرضه محصولات كشاورزي در مناطق مرکزی ثابت مانده است و برای چندین سال است که رشدی را تجربه نکرده است. بدیهی است با وجود جمعيت روبه افزايش و اتكاي مردمان این سرزمین به كشاورزي و دامپروري فقر و تنگدستي تبدیل به یک سرنوشت عمومی شود. از پيامدها، آسيب های اجتماعي و نابرابري در حال گسترش در مناطق مرکزی به عنوان نمونه می توان به مهاجرت مستمر داخلی و خارجی ساکنان این مناطق اشاره کرد. خالی شدن روستاها و کاهش تولید غلات به شکل سنتی در صورتی که صنایع کشاورزی جای آن را پر نکند، تأثير منفي شديد بر روند توسعه دارد. طبق آمارهای غیر رسمی ولی نسبتا قابل اعتماد يك سوم از مردم مناطق مركزي به سمت شهرهایی چون کابل، مزار و هرات و کشورهای خارجی از جمله ایران و پاکستان مهاجرت كرده اند و اين روند همچنان ادامه دارد. گرچه مهاجرت روستا نشینان به شهرها با تحولات فرهنگی و اجتماعی مثبتی نیز همراه است ولی با توجه به ضعف ساختار شهري و عدم توانایی دولت در ارائه امكانات و خدمات اساسی چون بهداشت، آموزش و ترانسپورت برای جمعیت رو به رشد شهرنشین، منشاء نارسایی ها و آسیب های جبران ناپذیری نیز گردیده است. به عنوان نمونه بيكاري مفرط، زاغه نشینی، خودکشی، اعتیاد و بزه کاری بیشتر در بین جمعیت تازه شهر نشین گزارش می شود.
اثرات منفی نظام خرده مالكي
نظام مالكيت اراضي در افغانستان به صورت كشاورزي خانوادگي ميباشد. یعنی اكثر مردم افغانستان صاحب قطعه ای از زمين كشاورزي در مقياسهاي بزرگ و كوچك اند. ساختار غالب اين است كه هر خانواده قطعه مزرعه ای دارد و براي امرار معاش خود بر روی آن كار ميكند. بدیهی است كوچك بودن و پراكندگي قطعات  اراضی زراعتي امكان استفاده بهينه و مناسب از تكنيكهاي پيشرفته و به کارگیری ماشينآلات مدرن را محدود ميكند. بر علاوه در چنین وضعیتی تجهيز زيرساختها و استفاده صحيح از منابع آبی و خاكی مشكل و حتي غيرممكن است. از سویی به دلیل كوچك بودن مزارع شخصي، خانواده ها انگيزه چندانی برای سرمایه گذاری زیربنایی و خريد ابزارهاي كشاورزي مدرن ندارند؛ زیرا این عمل از نظر آن ها دارای صرفه اقتصادی نیست. ناگفته نماند تلاش های حکومت های پیشین افغانستان در زمینه اصلاحات ارضی با هدف یکپارچه سازی زمین ها به دلایل مخالفت های برخاسته از اعتقادات مذهبی همواره ناکام مانده است.
فرهنگ سنتي و بهرهورزي پايين
بیش از نيمي از جمعيت افغانستان بيسواد است. فرهنگ و رسوم كهن در میان مردم به ویژه کشاورزان افغانستان همچنان ستونهاي محكمي دارد. نگرش عام به نظامهاي كشاورزي سنتي آن است كه اين نظامها از دهقاناني تشكيل ميشوند كه سدههاي متمادي به همان روش سنتي زراعت كردهاند و آن روش و عادات را به عنوان يك سنت پذيرفته اند. این بدين معنا است كه آن ها وابسته به سنتی است كه ترك آن دشوار می نماید. به بیانی دیگر هر گونه نوآوری به خاطر ترس از ورشكستگي و زيان احتمالي پس زده می شود و از مواضع فرهنگ قبیله یا هم دین با آن مخالفت صورت می گیرد. شاید این رویه منطقی به نظر برسد چون هيچ بيمه و تضمينكننده ای در مقابل ايجاد تغييرات كه در كاشت و نوع بذر كه ميپاشند وجود ندارد. این در حالی است که زندگي یک كشاورز بستگي تام به محصول زراعي زمینش دارد. در حقیقت ریسک در متد کاشت و برداشت و حتی ریسک در کاشت محصول جایگزین ریسکی است که هزینه آن معیشت کشاورز است. به همين جهت تغيير و تحول در عرصه كشاورزي سنتي افغانستان به كندي رخ ميدهد و سرانجام از بهرهوري بيشتر بازمانده است. برخی این پدیده را به بی سوادی و سطح پایین آگاهی بین کشاورزان افغانستان نسبت می دهند و برخی دوست دارند آن را به عدم وجود ساختارهای حمایتی از سوی دولت بدانند. ولی این یک واقعیت است که دهاقین افغانستان از تغييراتي كه در عرصه صنعت كشاورزي و در طريق كاشت و برداشت رخ ميدهد آگاه نمی شوند، براي محصول خود بازاري جستجو نميكنند و به كشاورزي تجاري اصولا نميانديشند. در نتيجه چون انگيزه لازم برای تکاپو و پیشرفت وجود ندارد و نرخ حاصلدهی نیز پايين است و کشاورزی افغانستان در سطح معیشتی باقی مانده است. مديران دولتي ميتوانند با اقداماتي چون حمايت از توليدكنندگان داخلي، تضمين خريد محصولات كشاورزي و ايجاد بازارهاي فروش داخلي و خارجي، ارائه برنامه ارشادي در جهت آموزش و تنظيم امور كشت و توليدات كشاورزي، توسعه صنايع كشاورزي كوچك روستايي به جامعه كشاورز افغانستان انگیزه لازم را بدهند و موجبات رشد بهره وری را فراهم آورند.

دیدگاه شما