صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

آن‌سوی صلح: سوغات جدید سلطان سیار افغانستان چه خواهد بود؟

-

آن‌سوی صلح: سوغات جدید سلطان سیار افغانستان چه خواهد بود؟

پایان دور اخیر گفتگوهای آمریکا و طالبان برای دستیابی به موافقت در مورد صلح با مأموریت و مدیریت سلطان سیار و شاه شبگرد افغانستان، زلمی خلیلزاد، در سطح بینالمللی گویا امیدها و خوشبینیهایی را نسبت به پروسه صلح و پایان بخشیدن به بیثباتی، ناامنی و بحران مزمن افغانستان خلق کرده است. کشورهای منطقه و از جمله روسیه، ایران و چین، نیز در تکاپو افتادهاند تا از منافعشان در فضای آنسوی صلح احتمالی در افغانستان حفاظت نمایند. پاکستان که خود طرف اصلی گفتگو با ایالات متحده است. اما در سطح داخلی جامعه افغانی، به رغم امیدواریها و خوشبینیهای نسبی در میان بخشی از جامعه، این روند بیم‌‌ها و نگرانیهایی را نیز خلق کرده است. بیمها و نگرانیها در داخل، هم در سطح حکومتی مشهود است و هم در سطح اجتماعی و تودهی مردم. دلیل این نگرانیها نیز آن است که با توجه به آنچه در طول چند ماه گذشته میان طالبان و زلمی خلیلزاد گذشته است، این نکته را ثابت میسازد که این صلح بیشتر «صلح آمریکا با پاکستان و طالبان» است تا «صلح طالبان با مردم و حکومت افغانستان». کنار گذاشته شدن حکومت افغانستان از گفتگوها تا کنون و بیاعتنایی دو طرف گفتگو نسبت به نقش، جایگاه و دیدگاه حکومت و مردم افغانستان و حتا فراتر از بیاعتنایی، مخالفت طالبان با حضور و ایفای نقش حکومت افغانستان در فرایند صلح، همه نشان میدهد که این صلح نه صلح افغانها با هم، بلکه صلح طالبان و پاکستان با ایالات متحده آمریکا است. به همین جهت، حکومت افغانستان نیز که خود نقشه راه پنج مرحلهای را برای رسیدن به صلح پایدار تنظیم کرده است، تا کنون از روند طی شده و توافقات احتمالی طالبان و آمریکا، خرسند به نظر نمیرسد و نسبت به نتایج آن نیز مشکوک و بدبین است.
بیتردید، هنوز میان نوع نگاه آمریکایی و منظر حکومت افغانستان نسبت به پروسهی صلح، شکاف عمیقی وجود دارد. اما از آنجا که اجماعی در میان بازیگران سیاسی افغان وجود ندارد، صدای واحدی در واکنش به فعالیتهای زلمی خلیلزاد و آنچه دو طرف گفتگو (ایالات متحده و پاکستان + طالبان) در این گفتگوها میخواهند رقم زنند، هنوز شکل نگرفته است. این تنها حکومت افغانستان و بیشتر شخص رئیس جمهور و معاون دوم وی، سرور دانش بوده است که به صورت صریح یا ضمنی، به مخاطرات روند کنونی گفتگوها و نتایج آن اشارههایی داشته اند. در این واکنشها، از جمله بر ضرورت مالکیت صلح توسط خود افغانها، نقش محوری حکومت افغانستان، حفظ دستاوردهای هجده سال اخیر و تمامیت ارضی افغانستان تأکید شده است. اما بخشی از نیروها و بازیگران خارج از حکومت به شمول منتقدان و مخالفان سنتی و سیاسی رئیس جمهور، مانند حامد کرزی، برخی نمایندگان مجلس و نیز تعدادی از رقیبان دور بعدی انتخابات ریاست جمهوری، مانند حنیف اتمر و رحمتالله نبیل، از گفتگوهای ایالت متحده با طالبان و فعالیتهای خلیلزاد استقبال کردهاند. این استقبال نه از سر سنجش و اطمینان به تأمین شدن خواستها و دغدغههای حکومت و مردم افغانستان، بلکه بیشتر نشأت گرفته از دو انگیزه است:
الف) در مورد موضع حامد کرزی، با توجه تیپشناسی شخصیتی وی و مواضع او در طول دوره ریاست جمهوریاش، باید گفت که وی از یک سو مسلما از جنگ، خونریزی و کشتار افغانها توسط افغانها و نیز نیروهای خارجی خسته است؛ از سوی دیگر، برای او حفظ دستاوردهای هجده ساله اهمیت چندانی ندارد و حتا امارت اسلامی و تغییر قانون اساسی مطابق خواست طالبان، قابل تحمل و مطلوب است.
ب) نامزدهای رقیب انتخاباتی غنی در انتخابات ریاست جمهوری سال 1398 نیز برای نشان دادن همسویی خود با ایالات متحده آمریکا به منظور کسب اعتبار و حمایت در رقابتهای انتخاباتی، از فعالیتهای خلیلزاد حمایت کردهاند.
واقعیت آن است که ایالات متحده آمریکا در برابر پاکستان و طالبان کم آورده است. اکنون برای ایالات متحده آمریکا، نه نوع نظام حاکم بر افغانستان اهمیت دارد، نه سلطهی پاکستان بر افغانستان، نه تحقق شعارهای هجده سال گذشته مانند حقوق بشر، حقوق زن، دموکراسیسازی و... آنچه بعد از هجده سال حضور در افغانستان برای ایالات متحده آمریکا اولویت دارد، موارد ذیل است:
1. پایان بخشیدن به یک «همآغوشی مرگبار» (به گفته بروس رایدل) با پاکستان و شروع فصل جدید روابط با این کشور، به گونهای که هم بار هزینههای مالی آمریکا را کاهش دهد و هم به از دست دادن پاکستان به عنوان یک متحدی که اعتماد چندانی هم به ایالات متحده ندارد، منجر نگردد.
2. خروج نسبتا آبرومندانهی نیروهایش از افغانستان که تا حدودی بهتر از نوع خروج از ویتنام باشد.
3. اطمینان از عدم تحدید امنیت ایالات متحده از سوی گروههای افراطی و تروریستی به شمول طالبان از طریق خاک افغانستان در آینده.
این اولویتها زمانی محقق خواهد شد که ایالات متحده آمریکا با پاکستان و طالبان به نوعی سازشی دست یابد که طالبان منافع آمریکا را در منطقه و افغانستان تهدید نکند و ایالات متحده آمریکا نیز با دست بالای پاکستان و طالبان در افغانستان و نظام سیاسی آیندهی آن مخالفت نورزد.
در نتیجه، خلیلزاد به عنوان سلطان سیار افغانستان، چنانکه مهندس حکومت پساطالبانی و نیز معمار حکومت وحدت ملی تلقی میشود، بار دیگر گویا در نقش حکومتساز ظاهر شده است. اما اینکه شاکله و ماهیت حکومت جدید مورد نظر وی در افغانستان چه خواهد بود، احتمالا ترکیبی از جمهوریت و امارت، تقسیم قدرت با طالبان و قربانی کردن برخی ارزشهای جدید باشد. بنابراین، حکومت و مردم افغانستان با یک وضعیت پیچیده، دلهرهآور و پرابهامی مواجه هستند که مواجهه با این وضعیت و تصمیمگیری به هر شکلی، با دشواری جدی روبرو بوده و هرنوع خطایی نیز جبرانناپذیر خواهد بود. رئیس جمهور غنی وضعیت کنونی خویش را با وضعیت نجیب الله در حین خروج نیروهای ارتش سرخ مقایسه کرده است. این تشبیه اگرچه بیوجه نیست، در عین حال، وضعیت وی به پایان دور اول ریاست جمهوری حامد کرزی نیز شباهت دارد. از سال پایانی دور اول ریاست جمهوری کرزی، روابط کرزی با ایالات متحده و اختلاف نظرهای او با مقامات این کشور وبه خصوص شخص هالبروک، در نهایت به عناد، لجاجت و شبه خصومت منتهی شد و سایه این وضعیت بر کل دوران ریاست جمهوری کرزی در دور دوم سایه افکنده بود.
اکنون که به پایان دور اول ریاست جمهوری غنی نزدیک میشویم، اختلاف نظر میان حکومت افغانستان و شخص رئیس جمهور غنی با ایالات متحده و رویکرد ترامپ و نماینده او، زلمی خلیلزاد، آشکار است. پیچیدگی وضعیت نیز از همینجا ناشی میشود. اگر غنی بر سر سفرهای بنشیند که در این روزها پاکستان و ایالات متحده میخواهند برای افغانستان پهن کنند، باید هم به تشکیل دولت موقت تن دهد و از انتخابات و ریاست جمهوری برای یک دور دیگر صرف نظر کند، هم دست باز، سلطه و برتری پاکستان را در سیاست و حکومت فردای افغانستان بپذیرد و هم از دستاوردهای هجده سال گذشته عبور کند و تن به اصلاحات طالبانی دهد. اگر بخواهد در برابر خواست آمریکا و پاکستان مقاومت نماید، نیز با دشواری جدی مواجه است. آمریکا به هر ترتیبی، میخواهد به جنگ بیسرانجام در افغانستان خاتمه بخشد. به خصوص، ترامپ که با رویکرد اقتصادی و محاسبهی سود و زیان مالی در سیاست خارجی خود گام مینهد، نمیخواهد به هزینههای جنگی در افغانستان و مصارف گزاف در پاکستان و افغانستان ادامه دهد. آنچه برای ایالات متحده اهمیت دارد، آن است که امنیت این کشور توسط گروههای هراس افکن در آینده مورد تهدید قرار نگیرد. اگر ایالات متحده در توافقات خود با پاکستان و طالبان به این اطمینان دست یابد که افغانستان لانهی تروریستان مخالف آمریکا نخواهد شد و حادثهای مانند حادثهی یازدهم سپتامبر 2001، تکرار نمیشود، به هر شکلی با پاکستان و طالبان کنار خواهد آمد. اگر ایالات متحده در اولین روزهای شکست طالبان و در همان سال 2001، پیشنهاد ملاعمر و طالبان را برای پیوستن به حکومت و سازش رد نمیکرد و اگر مقامات نظامی آمریکا بر رویکرد نظامی و جنگ با طالبان پافشاری نمیکردند، اکنون نه در افغانستان هجده سال جوی خون جاری بود و نه ایالات متحده آمریکا هزینههای ملیاردی و کشتههای فراوان را متحمل شده بود. به هر حال، اکنون این حکومت افغانستان است و دشواری انتخاب مسیر آینده در برابر سازشهای دو متحد دیرینه که چندین دهه، از سر ناگزیری، همآغوشی مرگباری را تجربه کرده اند. مدیریت این وضعیت دشوار و پیچیده و تصمیم مناسب در چنین وضعیتی، آسان نخواهد بود.

دیدگاه شما