صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

مبارزه فرهنگی با خشونت و بنیادگرایی (دینی- قومی) در افغانستان

-

 مبارزه فرهنگی با خشونت و بنیادگرایی (دینی- قومی) در افغانستان

افغانستان ازجمله کشورهای چند قومی و چند مذهبی در جهان است که در آن خرده فرهنگهای گوناگون در کنار هم روابط گاهی صلحآمیز و گاهی خصمانه داشته اند. جهانیشدن ابعاد متفاوتی دارد که مهمترین خصیصههای آن وابستگی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی میان کشورهای مختلف است. افغانستان در بعد فرهنگی بیشتر از سایر بخشها متأثر شده است. در حوزه فرهنگی افغانستان از ناحیه جهانیشدن خشونت دینی از اواخر 1980 قرن بیستم به اینطرف بهشدت متأثر شده است. در شرایط کنونی که انترنت و صفحات مجازی در اختیار بسیاری از جوانان کشور قرارگرفته است، خشونتهای دینی و مذهبی نهفته در متن جامعه یا بیرون از کشور بهراحتی میتواند در میان جوانان گسترش یابد. خشونت و نفرت قومی از زمان شکلگیری افغانستان معاصر برای نخبگان سیاسی کشور کاربرد اساسی داشته است. نخبگان سیاسی برای به دست آوردن قدرت و یا حفظ آن بارها تلاش کردهاند که به خشونت قومی دامن بزنند. دامن زدن به این مسأله میتواند شکافهای فعال در درون یک قوم یا قبیله را بهصورت کوتاهمدت خاموش کند و در مقابل، دشمن جدید که همانا قومیتهای دیگر است، ایجاد نماید؛ اما خشونت مذهبی و استفاده ابزاری از عقاید دینی در تاریخ افغانستان بارها اتفاق افتاده است که مهمترین نمونههای آن تکفیر و سپس قتلعام هزارهها در اواخر قرن نوزدهم توسط عبدالرحمن خان و استفاده ابزاری از مذهب توسط طالبان در اواخر قرن بیستم در کشور بوده است. مطالعات جامعهشناسانه نشان داده است که خشونتورزی و رفتار نفرتانگیز در برابر دیگران امر غریزی و ارثی پنداشته نمیشود بلکه در جامعه نهادهای مانند خانواده، نهاد آموزشی(مکاتب و دانشگاهها)، گروههای همبازی (همنسل) و محیط کاری هستند که باعث انتقال این رفتار از یک نسل به نسل دیگر میشود و در جامعهشناسی به این فرایند جامعهپذیری اطلاق میشود. در افغانستان خشونت و نفرت اعم از قومی و مذهبی یک واقعیت انکارناپذیر است که در لایههای مختلف جامعه افغانی وجود دارد.
مهمترین چالش و پرسش برای نخبگان و دولتمداران کشور این است که چگونه میتوان میزان خشونت دینی و قومی را به حداقل رساند؟
ازآنجایی که سنگ بنای دولت مدرن در افغانستان براساس نفرت از دیگری و خود بزرگبینی بنانهاده شده است، برای کاهش تمایلات بنیادگرایانه تلاشهای زیادی در کار است که باید انجام شود و یکی از این کارها میتواند رویکرد فرهنگی به این مسأله باشد. برای تحقق این هدف باید مؤثرترین ابزارهای کاری را شناخت. بیشتر جمعیت افغانستان بیسواد و روستایی هستند و تأثیرگذارترین ابزار در جهت سوق افکار اجتماعی، مسجدها و مدرسههای دینی استند که متأسفانه بیشتر آنها با نظام آموزشی نفرت، دشمنی و تکفیر گروههای غیرخودی به حیات خود ادامه میدهند. برای اینکه بنیادگرایی مذهبی و قومی را در سطوح مختلف جامعه کاهش داد، نیاز است بنیادیترین بخش جامعه (کودکان و نوجوانان) هدف قرار داده شوند. یکی از نهادهای که جامعهپذیری از طریق آن صورت میگیرد مکاتب و دانشگاههای کشور است. برای اینکه از مکاتب و دانشگاههای کشور در راستای زدودن بنیادگرایی اعم از قومی و دینی استفاده بهینه صورت بگیرد، لازم است ابتدا مواد آموزشی این نهادها مطابق شرایط جهانی آماده شود. شرایط جهانی ایجاب مینماید که در مواد درسی مکاتب کشور برابری زنان و مردان، برابری مذاهب مختلف، تساوی قومیتهای گوناگون، درج افتخارات تاریخی تمامی اقوام در کتابهای درسی درج شود، از انحصارگرایی قومی و مذهبی پرهیز شود و ترویج رواداری قومی و مذهبی مدنظر گرفته شود. وقتی به کتابهای درسی مخصوصاً تاریخ و ادبیات (زبان) در مکاتب نگاه کنیم موجی از انحصارگرایی و دیگر زدایی دیده میشود و این مسأله برای کودکان کشور دو پیامد بسیار زیانبار در پی دارد. عدهای را با این باور کاذب به بار میآورد که فقط آن گروه قومی که وی متعلق به آن است همهکاره تاریخ، سیاست، فرهنگ، هنر و قهرمانی در این کشور بوده است. درعینحال این متون آموزشی برخی کودکان را اینگونه عقدهای باور میآورد که همه داشتههای فرهنگی، تاریخی، سیاسی و اجتماعی آن گروه قومی که وی به آن تعلق دارد، توسط گروه قومی یا مذهبی دیگر ربودهشده است. این احساس حقارت برای برخی و غرور کاذب برای برخی دیگر با ادبیات نفرت و خشونت که در بسیاری مدارس مذهبی وجود دارد، همراه میشود آنگاه تبدیل به چالش بسیار بزرگ میشود که بهراحتی در مابقی عمر میتواند با هر شهروند این کشور همراه باشد. علاوه بر این متون درسی کتابهای مکاتب که نیازمند بازنگری است، مدارس مذهبی تقریباً در تمامی بخشهای کشور در وابستگی تام به مراکز آموزشی خارج از کشور قرار دارند. کشورهای بیرونی که با یکدیگر رقابت منطقهای و ایدئولوژیک دارند، مواد آموزشی که حاوی نفرت و تکفیر دیگری است به این مدارس آورده میشود و از طریق بنیادگرایانی که در رأس این مدارس قرار دارند به کودکان کشور ادبیات نفرت و خشونت تزریق میکنند و آنگاه این کودکان به هیچ وجه از آن موضع عقیدتی خود عقب نمینشینند. بنابراین اصلاح متون درسی مکاتب به تنهایی کافی نیست تا وقتی نظارت جدی بر مواد درسی مدارس دینی، محتوای تبلیغاتی مبلغان این مدارس و ارتباط این نهادها با مراکز آموزشی بیرون از کشور وجود نداشته باشد، کودکان با ادبیات خشونت و بنیادگرایی تقدیم اجتماع خواهد شد.
علاوه بر مکاتب و مدارس (دینی) نهاد دیگری که نیازمند اصلاح و بازنگری هستند، دانشگاههای کشوراند. تقریباً میتوان گفت بسیاری از دانشگاههای کشور بازتولید مدارس یا مکاتب روستایی هستند که با امکانات بیشتر و تفاوت در اشکال ظاهری، به کارکرد خود ادامه میدهند. وقتی جذب استادان در نهادهای آموزشی بر اساس سهمیه قومی، جغرافیایی و در کل معیار سلیقهای باشد نمیتوان انتظار داشت که این مکانها بتوانند در راستای زدودن بنیادگرایی مذهبی و قومی مؤثر واقع شود. متون درسی دانشگاههای کشور در حوزه علوم طبیعی بسیار کهنه و قدیمیاند و در حوزه اعتقادی از آموزههای افراطیترین ادبیات (سلفیت) استفاده میکنند و این مسأله نه تنها در امر کاهش خشونتورزی و نفرت قومی کمک نمیکند بلکه دانشگاههای کشور را تبدیل به صحنه خشونتورزی قومی و مذهبی میکند.
وزارت تحصیلات عالی کشور باید دانشگاههای کشور را از سیاسی سازی نجات دهد و صرفاً بهعنوان نهادهای آموزشی عمل نمایند. همان چالشهای متنی که در دوره مکتب وجود دارد، در متون درسی دانشگاهها هم دیده میشود. در بسیار موارد این متون بسیار کهنه و غیرمعیاری است. از استادان دانشگاههای کشور بازرسی علمی صورت نمیگیرد یا اینکه در این روند شفافیت کافی وجود ندارد. علاوه بر این مسائل، در بسیار از موارد دیده شده است آن عده استادانی که رفتار تبعیضآمیز جنسیتی، قومی، مذهبی و یا سمتی دارند از طرف مراجع بالایی نه تنها مجازات و مواخذه نشدهاند بلکه در بسیاری موارد مورد تفقد و پاداش از طرف جناحهای سیاسی و قومی قرارگرفتهاند. درنتیجه میتوان گفت برای ریشهکن کردن بنیادگرایی دینی و قومی در نهادهای آموزشی کشور، مبارزه فرهنگی یکی از مهمترین ابزارهایی است که میتواند مؤثر واقع شود. این مهم با اصلاح متون آموزشی آغاز و با تطبیق نصاب درسی که در جهان مدرن معیار قرارگرفته است تداوم خواهد یافت.

دیدگاه شما