صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

شنبه ۱ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

رقابت کشورهای منطقه بر سر میزبانی مذاکرات صلح افغانستان

-

رقابت کشورهای منطقه بر سر میزبانی مذاکرات صلح افغانستان

بعد از سال 2001 بسیاری از کشورهای منطقه، طالبان را  یک گروهی تروریست میپنداشتند زیرا این گروه اعمال تروریستی زیادی را در مورد غیرنظامیان مرتکب شدند و در برابر قوانین بینالمللی بیاعتنایی نمودند. در زمان که  حکومت را طالبان در افغانستان به دست گرفت سه کشور در منطقه (عربستان سعودی، پاکستان و امارات) حکومت طالبان را به رسمیت شناختند. بعد حادثه ۱۱ سپتامبر و تصمیم آمریکا مبنی بر براندازی رژیم طالبان، این کشورها مجبور گردیدند که حمایت خود را از طالبان پس بگیرند و در جبهه آمریکا قرار گیرد تا بر ضد تروریسم مبارزه نمایند.
در ماههای اخیر که مذاکرات صلح افغانستان شتاب بیشتر گرفته است، کشورهای مهم منطقه یکی پس از دیگری میزبانی مذاکرات صلح را به عهده میگیرند. پرسش اساسی اینجاست که این کشورها به شمول روسیه، امارات، ایران، عربستان سعودی و ترکیه به دنبال کسب چه چیزی هستند؟ برای پاسخ به این پرسش نیاز است که ابتدا مروری کوتاه به سیاست خارجی عربستان و ایران در قبال منطقه افگنده شود. بر اساس منطق رئالیستی در روابط بینالملل تمامی دولتها در تلاش برای بهینهسازی منافع و امنیت ملی خود هستند و این امر بر اساس تلاش برای حفظ وضع موجود یا سیاست توسعهطلبانه دنبال میشود. دو کشوری که در منطقه و سراسر جهان اسلام رقابت بسیار شدید ایدئولوژیکی و منطقهای دارند عبارتاند از ایران و عربستان سعودی. بعدازاین که سیاست مهار عراق بر اساس سیاست دو ستون نیکسون (ایران و عربستان) در سال 1979 دچار تغییر گردید، سیاست خارجی این دو کشور نهتنها دچار تحول گردید بلکه در قبال همدیگر رویکرد خصمانه در پیش گرفتند. سیاست خارجی این دو کشور بر اساس استفاده از مذهب بهعنوان ابزار برای گسترش نفوذ و تضعیف جایگاه رقیب شکل گرفت. عربستان و ایران بعد از حمله شوروی به افغانستان در 1979 بهترین فرصت برای گسترش نفوذ خود در افغانستان یافتند زیرا ازیکطرف دولت مرکزی افغانستان در تزلزل قرارگرفته بود و از طرف دیگر بحران که در افغانستان به وجود آمده بود باعث تسهیل در تبلیغات مذهبی این دو کشور در قالب کمک به افغانها و جهاد در برابر کمونیسم و شوروی گردید.
عربستان سعودی در این دوران هزاران مدرسه دینی در پاکستان و مناطق خارج از کنترل دولت افغانستان بنا نهاد و هزاران کودک افغان که تعداد زیادی از آنها خانوادههای خود را در جنگ با شوروی ازدستداده بودند به این مدارس روی آوردند تا ازیکطرف آموزش ببینند و به احکام مذهبی آشنا شوند و از طرف دیگر این مدارس مایه تأمین مایحتاج خانوادههای این کودکان نیز بود. افرادی که از این مدارس فارغالتحصیل شدند با باور سنتی جامعه افغانی یعنی اسلام حنفی با گرایش صوفیانه در تضاد قرار گرفتند و بیشتر با سلفیت مخصوصاً وهابیت همسویی یافتند که قرائت سختگیرانه از اسلام دارد. دانش آموزان این مدارس مذهبی سراسر با ایمان به جهاد آموزش یافتند تا در جنگ جاری درافغانستان (جنگ افغان- شوروی) شرکت کنند. بعد از سال 1989 که شوروی از افغانستان خارج شد و سه سال دیگر نبرد مجاهدین با دولت تحت حمایت شوروی سابق ادامه یافت، عربستان سعودی در تلاش برای حمایت از جناحهای تندرو مجاهدین بود تا در رقابت با ایران که حامی ائتلاف شمال بود عقب نیافتد. اکثر دانشآموختگان مدارس مذهبی عربستان سعودی به گروه تروریستی طالبان پیوستند. طالبان با قرائت سختگیرانه از اسلام جنایات بسیاری را مرتکب شدند که برای نمونه میتوان از نابودی میراث بشری (بودای بامیان) یاد نمود یا قتلعامی که در مزار شریف یا سایر مناطق کشور توسط این گروه به وقوع پیوست.
ایران بعد از سال 1979 در تلاش برای گسترش تفکر مذهبی خویش در منطقه بود و آغاز جهاد افغانستان فرصتی شد برای این کشور تا نفوذ خود را در میان گروههای جهادی میانهرو افغانستان گسترش دهد. وقتی طالبان روی قدرت آمدند، ایران از گروههای مخالف طالبان در افغانستان حمایت مینمود و از منظر ایران طالبان تروریست پنداشته میشدند و رابطه افغانستان و ایران در زمان طالبان مخصوصاً بعد از کشته شدن دیپلماتهای ایرانی در مزار شریف تا آستانه جنگ به تیرگی کشیده شد.
ایران بعد از حادثه یازدهم سپتامبر در تلاش برای نابودی طالبان در افغانستان شد و حتی نشانهای این موضوع دیده میشد که آمریکا و ایران به خاطری دشمنی که با طالبان و القاعده دارند، به عادیسازی روابط روی بیاورند اما سخنرانی معروف بوش پسر در 2002 که ایران را یکی از محورهای شرارت در جهان خواند، تیرگی روابط ایران و آمریکا از سر گرفته شد. در دوران حکومت حامد کرزی، ایران با دولت افغانستان رابطه نزدیک داشت چنانکه افشاگریهای صورت گرفت مبنی بر اینکه دفتر رییس جمهور کرزی از دولت ایران پول نقد دریافت کرده است. در اواخر ریاستجمهوری حامد کرزی و حاد شدن بحران هستهای ایران با جهان غرب، این موضوع به میان آمد که گویا طالبان از حمایت ایران برخوردار است. از منظر سیاست بینالملل این موضوع عجیب به نظر نمیرسد زیرا طالبان و ایران هرچند که دشمن ایدئولوژیکی همدیگر پنداشته میشوند درعینحال دشمن مشترک قوی (به نام آمریکا) آنها را به هم نزدیک میکند. تا این اواخر ایران داشتن رابطه با طالبان را انکار می کرد؛ اما نشست مسکو که از طالبان میزبانی نمود، به قباحت زدایی رابطه با طالبان و پذیرش طالبان بهعنوان یک بازیگر سیاسی در افغانستان برای کشورهای منطقه کمک نمود. بعد از نشست مسکو، نشستی دیگری در ابوظبی برگزار شد که به نحوی با محوریت ضد ایران (عربستان-امارات) بود. چند روزی از این نشست نگذشت که وزارت خارجه ایران از دیدار عباس عراقچی معاون وزارت خارجه ایران با طالبان سخن گفت و بعداً عراقچی به کابل سفر کرد تا پیام طالبان را به دولت افغانستان برساند و در ضمن تلاش نماید که نقش ایران را در مسأله صلح افغانستان برجسته جلوه دهد.
یکی از مدعیان رهبری در منطقه و جهان اسلام ترکیه است. آنکارا نیز در صف میزبانان مذاکرات صلح افغانستان پیوسته و اعلام داشته است که در آینده نهچندان دور میزبان افغانستان و پاکستان خواهد بود تا در راستای برقراری صلح افغانستان تلاش نماید. حال میتوان گفت تهران، ریاض و آنکارا در تلاشاند تا در رقابت منطقهای از یکدیگر عقب نمانند زیرا هرکدام از کشورهای عربستان، ایران و ترکیه ادعای رهبری جهان اسلام رادارند و در منطقه خاورمیانه هرکدام از اینها بازیگران اصلی جنگ و صلح در این ناحیه پرآشوب جهان پنداشته میشوند. هرچند به هر نوع تلاش که در راستای برقراری صلح در افغانستان از جانب هر کشوری که صورت گیرد باید خوشبین بود اما نظر به چند دلیل میتوان گفت میزبانی (دخالت) این سه کشور میتواند فرایند صلح را در افغانستان پیچیده بسازد:
1- هر یک از این کشورها به نحوی در منازعات کل منطقه خاورمیانه دخیل هستند و بنابراین میتوان گفت این کشورها بخش از مشکل هستند نه راهحل.
2- هر سه کشور یادشده به نحوی در منطقه تمویل کننده بنیادگرایی و تروریسم هستند، پس در فرایند صلح افغانستان که سالهاست از ناحیه تروریسم و بنیادگرایی رنج می برد، می توانندکمک نمایند؟
3- ازآنجاییکه این کشورها با همدیگر در رقابت شدید به سر میبرند، هر نوع تلاش حتی اگر سازنده از طرف یکی از اینها در فرایند صلح افغانستان صورت بگیرد، مابقی این کشورها برای خنثیسازی این اقدام از هیچ تلاش دریغ نخواهد ورزید زیرا نفوذ و منافع خود را درخطر میبینند.
بنابراین بر دولت افغانستان است که در مورد هر نوع نشست که در راستای برقراری صلح در افغانستان در هرجایی منطقه برگزار میشود تلاش نماید که با محوریت افغانستان باشد و دیپلماسی طالبان را تحتفشار قرار دهد نه اینکه بهجای دولت افغانستان، کشورهای منطقه از طالبان دعوت کنند تا راجع به برقراری صلح در افغانستان مذاکره کنند. به هراندازه که طالبان نزد افکار جامعه بینالمللی بهعنوان موجودات کمخطر جلوه کنند به همان اندازه فرایند صلح در افغانستان با چالش بیشتر روبرو میشود زیرا طالبان اندکی از موضع خود کوتاه نمیآیند و دموکراسی و حقوق بشر برای آنها هیچ اهمیت ندارد. چنانکه در دهه نود وقتی جامعه بینالمللی افغانستان را تنها گذاشت و طالبان را بهعنوان تهدید برای انسانیت قلمداد نکرد، بعداً شاهد جنایات بیشمار این گروه در افغانستان بودیم چیزی که تا اکنون نیز جریان دارد.

دیدگاه شما