صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۱۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

افغانستان؛ جنگ میان تفاوت تا تفاهم فرهنگ‌ها

-

افغانستان؛ جنگ میان تفاوت تا تفاهم فرهنگ‌ها

آنچه که فیلسوفان و متفکرین حوزهی فرهنگ به آن معتقد هستند عبارت از این است که» فرهنگ توانایی خاصِ بشر است». هر جامعهی بشری دارای نظامِ خاصی از این تواناییها و یا فرهنگهاست. بدین دلیل فرهنگها هم مشترکاند و هم مختلفاند.
عوامل و گرایشهای انسانی فرهنگها را از هم جدا و بهم پیوند می دهند. درک این ویژهگیها و خصلتها است که نحوهی تأثیر پذیری فرهنگها، ارتباط، زوال و حرکت فرهنگ را مشخص می کند. ارتباط و تبادل فرهنگها از اقتضای درونی آن ها سرچشمه می گیرد. رشد و گسترش هر فرهنگ در مجاورت فرهنگهای دیگر به این ادراکات و اقتضاها بستگی دارد.
تاریخ بشر به اعتبار تاریخ روابط فرهنگی است. تاریخ تمدنهای مجاوراست. براساس نظر اندیشمندان، فرهنگ همیشه واگیر بوده است در هر مرکزی که پدید آمده است در همان محیط و مجاورت خویش تأثیر گذار بوده است.
البته تأثیر این مجاورتها در گذشتهها نسبت به امروز بسیار آهسته و بطی بوده است. در گذشته عامل مهاجرت با ساکنین بومی یک منطقه در میآمیخته است و دلیلی بوده است که بنیاد بدعت گذاری و ترس از (نو) شدن را در میان یک قوم و یک ملت را دستخوش تحول، اغتشاش میکرده است و امکان ترکیب جدیدی را در روان شناسی قومی فراهم مینموده است. به همین دلیل اعضاء و نمودهای جدید فرهنگی همراه با تقاضاهای جدید به جامعه راه می یافته است و نیازهای جدید را به جامعه تقویت و خلق مینموده است. بدینسان دو نمونه رفتاری، دو مجموعهی ارزشی و اعتقادی همچون دو رقیب در برابر یکدیگر قرار می گرفته است. این رقابتها و کشمکشهای درون فرهنگی شاید به هردو گروه میفهمانیدهاند که ترک عادات و رفتار قدیمی اجتناب ناپذیر چندان پر مخاطره نیست. در همین برخوردها و کشمکشها، دگرگونیهای متقابل آغاز میشده است. این آمیختگیها و جابجاییها میان رسوم و آداب، رفتارها، باورهای گوناگون چندان نیرومند بوده است که حتی خدایان یک آیین را بر دیوان آیین دیگر و یا برعکس تبدیل مینموده است.
امروز عصر تکنالوژی و عصر پیچیدهی ارتباطات همه جانبه است. مسألهی مهاجرتها، مجاورتها، درهم آمیختگی و تحول فرهنگی صورت و معناهای دیگری یافته است. در این موقعیت، ظریفترین و نیرومندترین دستاوردها با جدیدترین امکانات ارتباطی-تکنالوژیکی هماهنگترین تواناییهای بشری را به هم مرتبط کرده است. انتظار آن می رود که با اختراعات و ابداعات جدید در آینده زمینهی ارتباط و تبادل فرهنگی هم از این پیمانه بیشتر افزایش یابد.
به همین دلیل فیلسوفان و متفکرین حوزهی فرهنگ شناسی از نوعی فرهنگ جهانی تا تحقق اَبر فرهنگ سخن میگویند که رسانه ها به ویژه از طریق ماهوارهها، شبکههای اجتماعی و غیره... عامل آن خواهند بود. اکنون این وضعیت در حال گسترش به همه نقاط جهان است. اینگونه روابط را می توانید به رابطه گرایشهای مختلف فرهنگی درون یک فرهنگ ملی در یک کشور تشبیه کرد.
فرهنگ ملی درعین تجانس نهایی خود، در درون خود بسیار نامتجانس است. فرهنگی ملی یک کشور از خُرده فرهنگهای گوناگونی می تواند شکل گرفته باشد زیرا در هر جامعه و کشوری از گروه بندیهای گوناگونِ فرهنگی، قومی، مذهبی متفاوتی می تواند موجود باشد. در فرهنگ جهانی و یا اَبر فرهنگ هم، گرایش به یک تجانس کلی دیده میشود که در دل خود از گرایشهای گوناگون قومی، اعتقادی، مذهبی و ارزشی خبر میدهد. هر یک از این گرایشها نمودار فرهنگِملی یک کشور و جامعه است. رشد سریع و همه جانبهی اَبر فرهنگ در جهان مدرن، عامل تحول و جابجایی فرهنگهای مختلف است. تفاهم فرهنگهای مختلف در عین تفاوت و اختلافِشان، سرنوشت نهایی دهکدهی جهانی فرهنگ است.
از این رو تحول فرهنگملی یک کشور با توجه به تواناییها و اقتضاهای فرهنگ جهانی، اتفاق و حادثهایی است که از مدتها بدین سو رخ داده است و بنظر می رسد که بازگشت ناپذیر باشد. هرگونه مقابله با آن نیز به معنای دیوار و حصار کشیدن بدور خود و یا کشور، محروم شدن از جدیدترین دستاوردها و تواناییهای عظیم بشری است. البته این ارتباطات گسترده و ناگزیر همچنان که نشان دهندهی تفاهم فرهنگ هاست باید حدالمقدور نشانگر تفاوت آنها نیز باقی بماند.
در این سه سدهی اخیر در افغانستان از محدودیتهای فرهنگ سُنتی و بومی خود باخبر بودهایم و از درد و رنج فقر فرهنگی در کشور با تمام جان و پوست خویش ناآگاه نبودهایم. از امکانات و تسهیلات فرهنگ جهانی(اَبر فرهنگ) به شوق آمدهایم در هر زمانیکه طرحی برای حل فقر فرهنگی در افکندهایم با مشکلات و موانع های گوناگون داخلی و خارجی مواجه شدهایم.
هر آنچه اَبر فرهنگ جهانی نیرومندتر شده است ما به همان میزان ناتوانتر شدهایم نه به تفاوت هایمان بدرستی حفظ کردهایم و نه به تفاهمی با فرهنگ جهانی و مدرن رسیدهایم. نه بصورت قدیمی و بومی خویش ماندهایم و نه بشکل جدیدِ دنیا در آمدهایم. حاصل وجودیمان تلفیقی بوده است از نه آنجا و نه اینجا. در حقیقیت دردی است که اکنون نه متعلق به گذشته هستم و نه اشتراکاتی با آیندگان و جوامع بشری داریم.
در اخیر نگارنده متن بدین اعتقاد است که رسیدن به توسعهی فرهنگی حاصل آموزش و روش تفکر انتقادی است. این روش تنها مسیری است که گذر از ساده نگری و پذیرش بی چون و چرا به ژرف نگری و انتخاب آزادانه توأم با عقلانیت را تسهیل میکند و توانایی بشر و انسان امروز را برای درک مسایل ملی و جهانی را وسعت می بخشد و میتواند درد و رنج متعلق نبودن به آنجا و اینجا را تسریع نماید.

دیدگاه شما