صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

داستان‌نویسان نوگرای مناطق مرکزی

-

داستان‌نویسان نوگرای مناطق مرکزی

از شاعران صاحب نام و گمنام، از نوازندگان، آهنگسازان، آوازخوانان بنام و پرآوازۀ مناطق مرکزی که بگذریم، داستاننویسان بخشی از جامعه فرهنگی ما هستند که در وادی ادبیات داستانی قدم و قلم زدهاند؛ کسانی که با خلق آثار ارزندۀ ادبی ـ داستانی وضعیت دیروز و امروز مردم این مرزوبوم را روایت کردهاند. نام تعدادی از این داستاننویسان همیشه بر سر زبانهایند و همه نیز آنها را با آثاری که آفریدهاند، میشناسند؛ اما نام تعدادی هم یا در زیر گردوغبار گذر زمان خیره شدهاند و کمتر به چشم میآیند یا انبوه اطلاعات و سرگرمیهای روزمرۀ امروز آنها را به پستوی فراموشی راندهاند.
در این محدودۀ جغرافیایی (مناطق مرکزی) اگر نظر اندازیم، داستاننویسانی چون عبدالکریم میثاق، حسین فخری، محمدجواد خاوری، علی پیام، حسین حیدربیگی، محمد جان تقی بختیاری، عبدالواحد رفیعی و تینا محمدحسینی، سکینه محمدی، بتول محمدی، سهراب سروش، هادی مروج، آمینه محمدی، زهرا نوری، شهریار آرمان، صدیقه کاظمی و... در عرصه داستاننویسی رشد یافتهاند و اکنون آثارشان بخش مهمی از متن ادبیات داستانی ما را شکل میدهد.
تمام داستاننویسان یادشده داستاننویسی را با تعریف و ویژگیهای داستان مدرن تجربه کردهاند و آثاری را هم که تا کنون آفریدهاند، در قالب داستان مدرن (رمان، داستان بلند و داستان کوتاه) هستند و هرگز گرد قالبهای چون حکایت و قصه و افسانه نگشتهاند و آن شیوۀ نوشتن را به گلستان سعدی، بهارستان جامی... گذاشتهاند.
در این میان، زندهیاد عبدالکریم میثاق یکی از همان نویسندگان نسل دوم ادبیات داستانی در دهههای چهل و پنجاه در افغانستان است که با خلق آثار داستانی با رویکرد چپگرایانه، در کنار اسدالله حبیب، حسن قسیم، رهنورد زریاب، حبیبالله بهجت، روستا باختری، اکرم عثمان و... در استواری ادبیات داستانی کشور نقش ارزنده و بارزی ایفا کرد. او داستان کوتاه میآفرید و فضاهایی دردآور و غمانگیزی را توصیف میکرد. همانطوری که گفته شد، میثاق نگاه سوسیالیستی داشت و شخصیتهای فقیر، ستمدیده، جوالی، کراچیدار و انواع و اقسام آدمهای محروم را در محراق توجهاش قرار میداد و از وضع و حال زندگی آنها، از زندگی سراسر مرارت و تلخی آنها، از گرسنگی و بیچارگی آنها روایت میکرد. تا باشد بهبودی در وضعیت آنها پدیدی آید و این قشر همیشه زیر پا از بدبختی و رنج به درآیند.
پس از آن کسانی مانند علی پیام، حسین حیدربیگی، محمدجواد خاوری، حسین فخری، محمدجان تقی بختیاری، آمینه محمدی، تینا محمدحسینی، عبدالواحد رفیعی، شهریار آرمان، هادی مروج، صدیقه کاظمی و ... داستاننویسی را از دهههای شصت و هفتاد شروع کردهاند و تا اکنون نیز مینویسند. این نویسندگان با تجربههای جدید و گاهی هم تلخ و ناگوار قلم برداشتند؛ گاهی رمان، زمانی داستان کوتاه و وقتی هم داستان بلند آفریدهاند.
همۀ نویسندگان فوقالذکر، به استثنای بعضی داستاننویسان جوانتر که به مهاجرت متولد و بزرگ شدهاند، به مسائل بومی، ستمهای تاریخی، اوضاعواحوال اجتماعی، باورهای خرافی، سنتهای نادرست حاکم، جامعۀ جنگزده و فقردیده و کرکترها و شخصیتهای غرق در نارساییهای بیشمار، توجه کردهاند. این ناملایمات، فقر و محرومیت را برجسته و سنتها و باورهای خرافی، جنگ و ناامنی را به شیوههای گوناگون در بوتۀ نقد کشاندهاند. این داستان نویسان نوگرا زندگی آدمهایی را روایت کردهاند که در «گردابی» از تلخیها و نارساییهای تاریخی، اجتماعی و اعتقادی فرورفتهاند. زالوهای گوناگونی به جان قشر تودۀ شخصیتهای داستانهای آنها چسبیدهاند و خون آنها را میمکند. حوادث و واقعات داستان این نویسندگان در خم و پیچ درههای آبخیز، پشت کوههای بلند، پای کوتلهای دشوارگذر و مناطق خوش آبوهوا و گاهی هم وهمآلود مناطق مرکزی اتفاق افتادهاند. آدمهایی که در داستانهای این نویسندگان نفس میکشند، راه میروند، کار میکنند و تقلای زنده ماندن دارند، درگیر رنجهاییاند که آدمهای واقعی این مناطق نیز با آنها دستبهگریباناند. مسائلی که در داستانهای آنها حاد و بغرنجاند و توجه خواننده را به خود جلب میکنند، از مردم به اشکال گوناگونی قربانی میگیرند و آنها را در مضیقه قرار میدهند، همان مسائل و گفتنیهاییاند که هنوزم که هنوز است، از انسانهای واقعی این مناطق قربانی میگیرند و آنها را نمیگذارند که قد راست کنند و درست همانگونه زندگی کنند که میخواهند.
اما جغرافیای داستانهای شهریار آرمان، آمینه محمدی، بتول محمدی غیر از جغرافیای مناطق کوهستانی مرکزی(هزارهجات) است و دغدغههایی که این نویسندگان از طریق شخصیتهای داستانیشان دارند و درگیریهای که اینها دارند، متفاوت از دغدغههای نویسندگانیاند که پیشتر یادشان رفت. آمنه محمدی و بتول محمدی بیشتر با زبان زنانۀشان درگیر مسائل دنیای زن و مشکلات فراه راه آنها فراتر از حوزۀ جغرافیایی هزارهجات هستند.
همینطور در رمان «طلسمات» و مجموعه داستان «قطعهای از بهشت» به زادبوم و فرهنگ آداب و رسوم مردم پرداخته شده است. در این داستانها هم تعهد نویسندگان به فرهنگ زادبومشان به نظر میآید و هم ساختار مدرن که میتوان گفت این گونه داستانها رویکردی به رئالیسم جادویی دارد.
به همین ترتیب، شور و هیجان، علاقهمندی و دلبستگی نسبت به ادبیات داستانی مدرن را در وجود یک عده از جوانانی تازهکار و نوتجربه نیز میتوان مشاهده کرد. کسانی که در خلوت و جمع داستان میخوانند و به خود جرئت داستاننویسی نیز میدهند. تجربههای اولشان را در حضور یکدیگر و تعدادی از داستاننویسانی که نامشان در بالا رفت، میخوانند و روی ابعاد مختلف آن صحبت میکنند. در میان اینها میتوان از علی جلالی تمرانی، عصمت الطاف، حکیم سروش، رضا خرمی، صفرمحمد بیگانه و تعدادی دیگر میتوان یاد کرد. این جوانان نیز با مطالعاتی که از آثار نسل پیش از خود دارند و با تجربۀ خوانشی که از ادبیات داستانی خارج از کشور دارند، ره به سوی داستان کج کردهاند و تلاشی خلق آثار بهتری را در این عالم دارند.
نوشتن به صورت کل و داستاننویسی به صورت خاص مایه گذاشتن از جسم و جان است، مایه گذاشتن برای بیان موضوعی که از میان همۀ موضوعات توجه نویسنده را به خود جلب میکند و در نظر او مهمتر از دیگران جلوه مینماید. یک داستاننویس باید جان بکند و مدتهایی طولانیای بیندیشد تا چه و از کجا بنویسد. پس از مدتها اندیشیدن قلم بردارد و حاصل اندیشهاش را بر روی کاغذ بریزد. پس از پایان نفس راحتی بکشد و احساس خوشی در رگهایش بدود. چیزی بیافریند که با خواندن آن دوباره زنده شود و نیروی ازدسترفتهاش را باز یابد. به امید روزی که تعداد کسانی که حاضر میشوند از جسم و جانشان برای بیان آنچه در نظر آنها مهم جلوه میکند، مایه میگذارند، بیشتر از رقمی شوند که اکنون است.

دیدگاه شما