صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۳۰ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

الگوهای درست حکومت‌داری محلی برای توسعۀ محلی

-

الگوهای درست حکومت‌داری محلی  برای توسعۀ محلی

تا آنجا که من میدانم و در هزارهجات کار کردهام و با مردم بودوباش داشتهام، افزود بر این در زمینههای حکومتداری محلی، توسعۀ حکومتداری محلی کار کردهام، نگاه و برداشت مردم روستاها، قریهها، السوالیها دربارۀ شیوۀ توسعۀ محلی و پیوند آن با حکومت نگاه و برداشت توسعه یافته نیست؛ چرا توسعه یافته نیست؟ برای اینکه توسعۀ محلی با الگوهای مدرن حکومتداری محلی نیازمند آموزشی است که باید به مردم داده شود. در این نوشته پا به پای همدیگر سخنی دربارۀ الگوهای درست حکومتداری محلی برای توسعۀ محلی مینشینیم.
در منظومۀ جدید اندیشه و سخن حکومتداری محلی، حکومتداری تنها از بالا به پایین نیست؛ بلکه حکومتداری از پایین به بالاست. در این پروسه یا روند، محلههای یک کشور از روستای کوچک تا بزرگ تا السوالی و ولایت در حکومتداری مشارکت دارند نه اینکه یا منتظر حکومت از بالا به پایین باشد یا اینکه صرفاً منفعل بمانند.
البته برای اینکه حکومتداری محلی از پایین به بالا انجام شود، این مسئله نیازمند چند گام بنیادین است که باهم گذرا نگاهی میاندازیم:
گام نخست- شناسایی نیازمندیهای بنیادینی که باید حکومت آن را برآورده سازند. برای تقویت شناسایی نیازمندیها از سوی شهروندان در محلات، حکومت پسا طالبانی سیستمی به نام «مدیریت امور قریهجات» ساخته است که مسئولیت تنظیم پیوند حکومت و مردم در محلات است. برای اینکه محلات در دورافتادهترین جاهای افغانستان بتوانند در حکومتداری سهم بگیرند، نخستین گام تأمین پیوند با مدیریت امور قریهجات است که در هر السوالی دفتر دارد.
شیوۀ تأمین ارتباط اینگونه است که اعضای حکومتداری محلی که عبارتاند از شوراهای قریه، شوراهای مردمی، نهادهای فعال مدنی در قریهجات و... نیازمندیهای خود را شناسایی کنند، سپس در فرمت ویژه به مدیریت امور قریهجات بدهند تا به دفتر السوال برسد. ساختار اجرایی حکومتداری محلی در حکومت پسا طالبانی اینگونه طراحی شده است که رهبری حکومت و یا حکومتداری محلی از قریه به بالا بهپیش میرود. بدیهی است که هریک از نیازمندیها ممکن است نیازمندی اقتصادی، توسعه روستایی، توسعۀ فرهنگی، امنیت و... باشد خواه هر نیازمندی دیگر.
گام دوم- حکومت پسا طالبانی برای تقویت حکومتداری محلی از طریق وزارت انکشاف دهات سیستمی یا روندی به نام شوراهای انکشافی ساخته است که در این سالها بزرگترین نقش را در توسعه محلی و پیشرفت روستاها بازی کرده است که نباید از نظر دور داشت. بنابراین روش و شیوۀ حکومتداری محلی میگوید که تمام مردم محلات برای توسعۀ محلات خود با این شوراها پیوند استواری برقرار کند تا سرانجام رهبری حکومتداری محلی از روستاها به حکومت مرکزی تمثیل گردد.
گام سوم- البته برای هریک از دو مرجع تقویت و توسعۀ حکومتداری محلی نیاز است تا مردم محلات تمام آنچه را که میخواهند یا تمام خواستههای خود را نخست اینکه مکتوب کنند، دوم اینکه خواستهها در فرمتی نوشته شود که خیلی روشن و دقیق خواستهها در آن نوشته شده باشد، سوم اینکه خواستهها تأیید شورای مردمی قریه یا شوراهایی چون شورای ریشسفیدان یا شورای انکشافی قریه فرم را که در دو نسخه نوشته شده است با امضا و شصت به مدیریت امور قریهجات برسانند تا طی مراحل شده به مراجع بالا و تصمیمگیر حکومتی برسد.
آنچه ساختار نظام سیاسی یا ساختار کاری حکومت کنونی میرساند، هر ولایت شورایی به نام شورای انکشافی دارد که تمام نیازمندیها و خواستههای مردمی یا محلات در آن همواره بررسی میشوند که ریاست آن را ریاست اقتصاد هر ولایت دارند.
راههای دادخواهی مردمی: اکنون که شیوۀ حکومتداری از پایین به بالا را نگاهی انداختیم، سودمندی این شیوه را نیز بدانیم. تصور کنید که قریۀ الف خواسته محلی دارد. همین قریه برای برآورده شدن خواسته محلی خود اقدام به گونه کار میکند:
اقدام نخست- قریۀ الف خواسته انکشافی دارد؛ ولی فقط در ذهن خود نگه داشته است یا اینکه خواستههای خود را فقط شفاهی به شورای انکشافی یا شورای ولایتی یا السوالی رساندهاند. باید به این نکته توجه کنیم که طرح خواستههای محلی بهطور شفاهی تأثیرگذار نیست و برای آنچه فقط در ذهنهاست یا گفتهشده و گفتهها را باد برده نمیشود دادخواهی کرد. بنابراین این اقدام خام و ناپخته است. باید به اقدام دوم نگاه کنیم.
اقدام دوم- همان قریۀ الف خواستههای خود را در دو نسخه فرمت عرفی تهیه میکند و تمام جوانب خواسته را مشخص میکند و یک نسخه را به نهادهای رسمی و یا پیونددهندۀ حکومت میدهد و نسخۀ دیگر را پیش خودش نگه میدارد. حالا تصور کنید که همین قریه پنج خواسته، ده خواسته یا بیشتر و کمتر را با حکومت در میان گذاشته یا در حکومتداری محلی شرکت کرده است، هرگاه حکومت مرکزی توجهی به خواستهها نکند، همان قریۀ الف بهراحتی و بهآسانی میتواند دادخواهی کند و از شیوههایی چون رسانهای کردن خواستههای نابراورده شده و غیره را سود ببرد تا بهطور مستند هم سهمی در حکومتداری محلی گرفته باشد هم خواستهها مستند به سند باشد.
از نگاه نظری چارچوبهای حکومتداری محلی بر پایۀ چارچوبهای قانونی حکومت کنونی از قریهها شروع میشود تا به کابینه میرسد. این، بهترین شیوه حکومتداری محلی است؛ ولی مردم محلات کمتر به آن توجه میکنند. اگر توجهی هم میکنند از آن سود نمیبرند.
پس بهتر آن است که از راه اطلاعرسانی و آگاهی عامه شیوههای سهم گیری مردم برای مدیریت حکومت یا حکومتداری محلی سیستم توسعه محلات با الگوهای رهبری خود مردم تقویت شود تا صرفاً از خواستههای شفاهی یا اعتراضهای مردمی جلوگیری شود. آنچه باهم مرور کردیم، نگاهی به شیوهها و الگوهای مدرن حکومتداری محلی بود که بیش از یک دهه در افغانستان تجربه میشود؛ ولی تا چه اندازه مردم از آن سود بردهاند؟ باید بیشتر جستجوی کرد و به آن پی برد.

دیدگاه شما