صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۸ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

جایگاه نظام برنامه ریزی و تصمیم گیری در توسعه کشور

-

جایگاه نظام برنامه ریزی و تصمیم گیری در توسعه کشور

28 و 29 میزان سال 1397 قطعا یکی از روزهایی تاریخی کشور افغانستان بوده است. تعدد کاندیدا  و همچنین میزان کمپین و رقابت آنها که در سطح شهر نیز دیده میشد نشان از یک انتخابات پر شور و هیجان را میداد. به همین دلیل میزان مشارکت مردم با وجود تهدیدات امنیتی بسیار پررنگ بود. اما نحوه برگزاری این انتخابات و نحوه مدیریت آن بسیار ضعیف و ناامید کننده بود. انتظار میرفت انتخاباتی که بعد از چند سال وقفه و با هزینهایی نزدیک به 115 میلیون دالر صورت گرفته است، با بهترین شکل ممکن انجام بگیرد.  پدیدهای در علوم سیاسی و اقتصادی وجود دارد به نام «پدیده کبرا» که بیشتر به دلیل عدم افق تصمیمگیری مناسب در مدیران یک کشور اطلاق میشود. در قرن هجدهم زمانی که انگلیس، هند را به استعمار خود درآورده بود، تعداد مارهای کبری در سطح شهر دهلی زیاد شده بود و دولت برای مدیریت این شرایط تصمیم گرفت برای هر مار مردهای که مردم تحویل میدهند، جایزه نقدی به آنها پرداخت کند. تصمیم در ابتدا با تحویل مارهای مرده زیاد به دولت، بسیار موفق به نظر میرسید و به نظر میآمد که در طول زمان تعداد مارها کمتر خواهد شد. اما در نهایت تعجب تعداد مارهای مردهای که مردم تحویل میدادند روز به روز بیشتر میشد. دولت از پیامد این کار غافل شده بود. چرا که بسیاری از مردم فقیر دهلی با تصور اینکه این کار درآمد خوبی دارد به پرورش مار روی آورده بودند. البته این آخر ماجرا نبود. دولت اعلام کرد که دیگر برای مارهای کبری جایزه نمیدهد. مردم شهر هم که متوجه شده بودند پرورش مار دیگر برای آنها سودی ندارد، هر کدام مارهای خود را در هر طرف شهر به حال خود رها کردند. بنابراین جمعیت مارهای کبری افزایش پیدا کرد و وضعیت از حالت اولیه نیز بدتر شد. از این پدیده در علوم سیاسی و اقتصادی به نام «اثر کبری» یاد میشود که در آن نداشتن افق تصمیمگیری مناسب برای بکارگیری راهحل یک مساله، به شدت آن اضافه کرده و عواقب ناخواسته یا پیشبینی نشدهای به همراه خواهد داشت. تاکنون نمونههای بسیاری از این گونه تصمیمها توسط دولتمردان کشور در عرصههای سیاسی و اقتصادی گرفته شده است که همگی بیانگر وجود عدم پیشبینی و مدیریت صحیح در فرآیند تصمیمگیری است. اگرچه انتخابات پارلمان افغانستان یک رویداد سیاسی به حساب میآید اما بدون شک بررسی عملکرد و نحوه مدیریت و برنامهریزی این فرآیند سیاسی میتواند درسهای بسیار خوبی را به سایر مدیران و تصمیمگیران ارشد دولتی مخصوصا برای مدیران و تصمیمگیران اقتصادی کشور بدهد.
سوالی که در اینجا مطرح میشود این است که چرا بعد از چند سال وقفه در اجرای انتخابات پارلمان و با درنظر گرفتن هزینهی زیادی در جهت اجرای این برنامه باز هم شاهد مشکلات فراوانی در اجرای این انتخابات بودیم؟ چرا این همه مشکلات کوچک و بزرگ ، بارها و بارها تکرار می شوند ؟ چرا ما از این رویدادها و موارد مشابه درس نمی گیریم؟ چرا مدیران اقتصادی ما نمیتوانند تصمیمات و برنامه ریزی دقیق و مبتنی بر واقعیتهای جامعه بگیرند؟ چرا برنامههای توسعهای کشور با شکست و مشکلات فراوانی همراه میشود؟  عدم برنامه ریزی مناسب و مطابق با واقعیتهای جامعه میتواند خسارات جبران ناپذیری را به کشور و مخصوصا به اقتصاد یک کشور وارد کند. نبود برنامهریزی دقیق و مناسب باعث ایجاد ناامنی اقتصادی و همچنین عدم ثبات در اقتصاد یک کشور خواهد شد. هنگامی که سرمایهگذاران و فعالین اقتصادی متوجه شوند که تصمیمات مدیریتی و سیاستی به درستی اعمال نمی شود و مبتنی بر واقعیت جامعه نیست، نسبت به آینده کشور نگران میشوند که در نتیجه اگر فضای نااطمینانی در کشور شکل بگیرد قطعا شاهد هرج و مرج های اجتماعی و اقتصادی در کشور خواهیم بود. تورم بالا خواهد رفت، تولیدات کم خواهد شد، سرمایه گذارن سرمایههای خود را از کشور بیرون خواهند کرد، سرمایهگذاری خارجی کم خواهد شد، بیکاری افزایش مییابد، عدالت اجتماعی برقرار نخواهد شد، سرمایهها و ظرفیتها به جای اینکه در قسمت تولیدات برود بیشتر در قسمت دلالی و واسطهگری پیش خواهد رفت،  صادرات کم خواهد شد و حضور در بازارهای جهانی را از دست خواهیم داد، رکود در کشور فراگیر خواهد شد و در نهایت ممکن است حتی به فروپاشی یک جامعه نیز بیانجامد.
برنامه ریزی اقتصادی فرآیندی است كه طی آن به صورت آگاهانه و ارادی برای حصول به اهداف مشخص اقتصادی مانند ایجاد تغییرات مطلوب در متغیرهای كلان اقتصادی مانند تولید ناخالص ملی، مصرف، پس انداز، سرمایه گذاری و ... تصمیم گیری می شود. به عبارتی دیگر، هر برنامه اقتصادی در واقع مجموعه ای از عملیات اقتصادی را در برمی گیرد كه به طور متمركز آنها را هماهنگ و در جهت دستیابی به اهداف مشخص اقتصادی جامعه، هدایت می كند.در جهان کشورهایی را شاهد هستیم که تجربه های برنامهریزی موفقی را دارند. مانند دولت آمریکا که پس از بروز بحران بزرگ اقتصادی (۱۹۳۴-۱۹۲۹) که منجر به رکود گسترده در اقتصاد آمریکا شد، دولت این کشور را به چارهجویی واداشت. یا در فرانسه که برنامهریزی درست پس از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شد. یا تلاشها جهت برنامهریزی برای رشد و توسعه اقتصادی در کره جنوبی پس از خاتمه جنگ دوکره (سال۱۹۵۳) با پشتیبانی همهجانبه آمریکا بر پایه تمرکز فضایی توسعه بدون توجه به نحوه توزیع درآمد و تعادلهای منطقهای آغاز شد.
چرا برنامه ریزی در افغانستان شکست میخورد؟
از ویژگی برنامهریزی در کشورهای در حال توسعه این است که با وجود برنامه ریزی اقتصادی وضعیت زندگی مردم  ممکن است بدترشود  و برنامههای توسعه ای در کشور مثمر ثمر نباشد. میتوان دو دلیل اصلی را مطرح کرد.
دلیل اول: عدهای معتقدند که ناکامی برنامه ریزی اقتصادی در کشور،  ناشی از عوامل فنی یا به عبارت دیگر، ناشی از اشتباهات فنی سیاستگذاران و برنامه ریزان در انتخاب اهداف و ابزار اجرای این برنامه ها می باشد. به عبارت دیگر اولین دلیلی که باعث شکست سیاستها و برنامههای اقتصادی در کشور میشود این است که فرآیند برنامه ریزی در کشور به درستی انجام نمیشود. فرآیند برنامه ریزی دارای 6 مرحله است که عبارتند از مرحله شناخت که در این مرحله ابتدا تحلیل اقتصادی توسط کارشناسان اقتصادی صورت میگیرد، مرحله تعریف و تعیین اهداف که در این مرحله اهداف اقتصادی تعیین میشود. ارزیابی راههای رسیدن به هدف یعنی سیاستهای اقتصادی جهت نیل به اهداف برنامه بررسی میشوند، تعیین راهبردهای اجرای برنامه، اجرای برنامه و در نهایت ارزیابی برنامه که در این مرحله به دست آوردن بازخورد از برنامهها ضروری است. یک ارزشیابی دقیق و بررسی نتایج برنامههای پیشین منجر به کاراتر شدن و بهبود برنامهریزی میشود مسلما عدم اجرای دقیق هر یک از این مراحل ممکن است باعث ایجاد برنامهای شود که در نهایت منجربه شکست و بی فایده بودن آن شود. علاوه بر این برنامهریزی نیازمند افرادی است که دارای تخصص در امور برنامه ریزی باشد که به شرایط اقتصادی کشور آشنا باشد و اطلاعات و آمارهای دقیقی از وضعیت اقتصادی کشور در اختیار داشته باشد. این عوامل از طرفی باعث میشود برنامهها به طور دقیق اجرا نشود و از طرف دیگر بین طرح اجرا شده و برنامه فاصله میاندازد.
دلیل دوم: اینکه طرحهای اقتصادی به رغم ظاهر خوبشان، با شرایط کار و زندگی مردم بومی سازگار و متناسب نشده است. برای پیشرفت اقتصادی یک راه وجود دارد و آن هم توسعه همزمان دو سیستم اقتصادی خرد و کلان. کپی برداری برنامههای توسعهای سایر کشورها بدون در نظر گرفتن شرایط جامعه نه تنها مفید نیست بلکه ممکن است وضعیت جامعه را بدتر از قبل کند. چرا که شرایط و امکانات و اهداف کشورها با هم متفاوت و دایما در حال تغییر است. بنابراین یک کشور در حال توسعه، با توجه به  اهداف، نیازها و شرایط خاص خود و با در نظر گرفتن مدلهای اقتصادی و برنامه ریزیهای اقتصادی گوناگونی که وجود دارد، می تواند از میان آنها یکی یا ترکیبی از آنھا را که مناسب تر است را انتخاب کند.

دیدگاه شما