صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

پنجشنبه ۶ ثور ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

نهیلیسم و سرخوردگی از دین در افغانستان

-

 نهیلیسم و سرخوردگی از دین در افغانستان

نهیلیسم
نهیلیسم یک مکتب فکری برخاسته از متن اندیشههای پرسشگر در اروپا است. این مکتب فکری نه تنها اینکه به تمام پدیدهها به دیدهی شک مینگرد، مشهور به مکتب پوچگرایی است؛ همه چیز را آنگونه که هست، قبول ندارد.
در مباحث فلسفی، نهیلیسم را با اصطلاحهای بیمعنیانگاری، هیچانگاری، نیستانگاری و پوچگرایی نیز یاد میکند که در واقع عین مفهوم را ایفا میکند. نهیلیسم برگرفته شده از واژهی nihil لاتین به معنای هیچ است. نهیلیسم در واقع وجود یک بنیان عینی برای نظام ارزشی انسان را رد میکند و با شکگرایی رادیکال رابطهی نزدیکی دارد. «ژیل دلوز» فیلسوف تجربهگرای استعلایی قرن بیستم در فرانسه ماهیت نیروی کنشی را نهیلیسم منفی و نهیلیسم واکنشی بیان کرده است. در این مبحث نهیلیسم واکنشی، برایند نارضایتی اندیشهها از رفتارهای مبتنی بر دساتیر و اصول ثابت در امور اجتماعی و عدم اقناع اذهان پرسشگر در رابطه به دلایل و علل سلوک معرفتشناختی، تاریخی-فرهنگی و مابعدالطبیعی دانسته میشود.
«گرگیاس» حدود پنجصد سال قبل از میلاد مسیح در یونان بهحیث یک حکیم میزیست. او را میتوان نخستین اندیشمند نهیلیست دانست. اما یکی از برجستهترین چهرههای دنیای فلسفه به نقد باورهای او میپردازد. «فردریش ویلهلم نیچه» فیلسوف آلمانی در قرن نوزدهم میلادی بیش از همه به نقد باورهای نهیلیستی پرداخت و نهیلیسم را به عنوان یک پدیدهی برآمده از متن فرهنگ غربی شناسایی کرد. نیچه معتقد بود که نهیلیسم برای ارزشهای موجود اجتماعی پیآیند خوبی نخواهد داشت؛ زیرا اندیشهی نهیلیستی یا پوچگرایی در نهایت تمامیاحکام اخلاقی، مذهبی و متافیزیکی را به تباهی خواهد کشاند و بزرگترین بحران تاریخ بشر را رقم خواهد زد. هرچند در میانههای قرن بیستم دستی برای مرمت این اندیشه برخاست و جنبش اگزیستانسیالیسم(اصالتگرا) تلاش کرد پندار و دیگر انگارههای نهیلیستی را با تشخیص اهمیت وجودی مکتب نهیلیسم بهخاطر پرسشگری و ابعاد انتقادی این مکتب به گونهای ترویج کند که جنبهی مخرب آن از میان برود. این تلاشها درحالی صورت میگرفت که در قرن بیستم بسیاری از هنرمندان، منتقدان و فیلسوفان متاثر از مکتب فکری نهیلیستی در اروپا و آمریکای شمالی، ناتوانی معرفتشناسی، تخریب ارزشها و بیمعنایی دنیا را در آثار خود مطرح کردهاند؛ اما تمرکز و برایند این تلاشهای نهیلیستی بیشتر حوالهی باورهای دینی شده است. این کار بیسبب هم نبوده است؛ زیرا دین در تمامیابعاد دیگر زندگی دست تداخل دارد و هرآن ابعاد زندگی و امور اجتماعی را که نهیلیسم نشانه میرود تا دگرگوناش کند، بدون شک دین هم برای اعمال دساتیر خودش درآن کاری کرده و تاثیر گذاشته است.
رسوخ نهیلیسم در ذهن افراد از نگاه جامعهشناختی پیامدهای ناگواری دارد، اما سه مهمترین و آشکارترین پیامد تاثیرپذیری از نهیلیسم را میتوان در وجود نهیلیستها آشکارا مشاهده کرد.
1. تبعیت بدون تفکر: یکی از پیامدهای اجتماعی نهیلیسم این است که افراد بدون تفکر در مورد پدیدهها، به تبعیت از اندیشهی کل میپردازد؛ چون فرد قادر به حل معضل معنایابی نیست، هدف هستی و معنای وجودی خویش را در پیروی و تبعیت جستوجو میکند. این تبعیت از اندیشهی کل، به معنای همگام شدن با جامعه و پذیرش ارزشهای جاری نیست؛ بلکه حاکی از تزلزل فکری یک نهیلیست است.
2. انزوا و بریدن از آرمانها: انسان زمانی به انزوا میرسد که اهداف زندگی برایش تابو شود و دست از تلاش برکشد، پس از خلق و باور تصویر ناتوان از خود در درون خود عزلتنشینی اختیار کند. ممکن است نهیلیسم قدرت تغییر و انگیزهی درونی فرد را در آرمانها و برنامههای سازندگی هم نابود کند؛ زیرا انسان نهیلیست نظم و اصول جاری اجتماعی موجود در جامعه را هدفمند و تنظیم یافته در مسیر رسیدن به مقصود خاصی نمیبیند. بنابراین نهیلیستها با انتقاد از تمامی جد و جهد بشر برای بقای زندگی روزمره میکوشد هم از آرمانهای خود بیبُرد و هم برای نادیده گرفتن حقایق و واقعیتهای جاری در ماحول شان، رابطه خود را با دنیای بیرون قطع کند. انقطاع ارتباطی بهویژه در عصر کنونی نه تنها یک نهیلیست، بلکه هر انسانی را از کاروان زندگی مدرن و حتا امور روزمرهی زندگی باز میماند.
3. شورشگری علیه نظم و نظام حاکم: نه تنها یک نهیلیست، بلکه هر فرد دیگری بدون درنظرداشت گرایش فکری و جانبداری از نظم اجتماعی و نظام سیاسی، ممکن است برای تامین امنیت و منافع خودش در یکی از جبهههای حمایت یا تقابل با این نظم و نظام را اختیار کند. نهیلیست، اما زمانی که قادر به قطع رابطه خویش با دنیای بیرونی نباشد، در قبال معضلات جامعه و ساختارهای موجود در جامعه به شورشگری و پرخاش رو میآورد. این شورشگری نه هدف سازندگی دارد و نه از یک اندیشهی قادر به عرضهی بدیل نشات میگیرد؛ بلکه این پرخاشگری و شورشگری که بیشتر هم موقت و انگیزیشی است، نمایانگر اندیشهی نهیلیستی فرد است.
در افغانستان، اما با بررسی، مطالعه، تجزیه و تحلیل انبوهی از اندیشههای انتقادی، پرخاشگریها، شورشگری سیاسی بدون تدبر در امور نظام و سیال اندیشههای منتقد؛ میتوان پی برد که نهیلیسم در رگههایی از اندیشهها و سلوک رفتاری افراد زیادی رسوخ کرده است. جدا از تفکر نهیلیسم سیاسی، این پرخاشگریها ممکن در مورد تفکر نهیلیستی در امور تاریخی-فرهنگی بیشتر مصداق داشته باشد. وقتی پرسشگری -که یکی از عوامل بهسازی امور و تحول در پدیدهها است- بدون هدف سازندگی مطرح میشود و در لباس نقد، انتقاد ویرانگر به رخ میکشد، وجود نهیلیسم بیشتر جلوهگر میشود.
عوامل پیدایش نهیلیسم در جوامع مختلف، نظر به زمان، شرایط و میزان دانش جامعه متفاوت است، اما در افغانستان یکی از مهمترین عوامل مهم پیدایش نهیلیسم وجودی و نهیلیسم سیاسی پایین بودن سطح سواد جامعه است. بدون شک جامعهیی که هنوز در آن اهمیت جایگاه کتاب و قلم همگام مستمندان شهر «آواره» است، نمیشود مردم به ویژه جوانان را از دام نهیلیسم به دور نگه داشت. یکی از عواملی که باعث شیوع اندیشههای نهیلیستی در میان جوانان در افغانستان میشود، پاسخ نیافتن به پرسشهایی در مورد چرایی وضعیت کنونی زندگی شان و دست نیافتن به قدرت تغییر و سازندگی آن است. در این هنگام سبک و سیال زندگی، قواعد رفتاری و باورهای اجتماعی همه در معرض پرسش قرار میگیرد ولی بهخاطر عدم برخورداری بخش بزرگی از جامعهی افغانستان از سواد کافی، بدون شک که این پرسشها به آگاهان بخش مربوط حواله میشود. اگر دراین ورطه برای کشیدن فرد از دنیای پرسشگری و شک در اصالت این رفتارها و باورها، دست توانایی نباشد ویا این خواست با مطالعه و تحقیق خود فرد اشباع نشود؛ سقوط در دام نهیلیسم حتمیاست.
سرخوردگی از دین
در افغانستان سرخوردگی از دین را نیز میتوان به عنوان یکی از عوامل گرایش به نهیلیسم یاد کرد. نهیلیسم خود کویری است که سرانجام همانگونه که نیچه میگفت: «تمامیاحکام اخلاقی، مذهبی و متافیزیکی را به تباهی خواهد کشاند و بزرگترین بحران تاریخ بشر را رقم خواهد زد.» از نهیلیسم در بعضی موارد به عنوان مسیر بلوغ اندیشه نیز یادآوری میشود؛ اینکه همهچیز را به باد انتقاد غیر سازنده گرفتن راهی برای رسیدن به اندیشهی ثابت باشد، هنوز یک امر موهوم است.
در مورد سرخوردگی از دین در افغانستان تحقیق آزادی صورت نگرفته است تا هویدا شود که به چه میزان سرخوردگی از دین و به چه میزان ناباوری به دین شایع شده است. شیوع این دو پدیده در میان جوانان دانشآموخته انکار ناپذیر است. ناباوری به دین و گریز از انجام تکالیف دینی، نسبت به سرخوردگی از دین بحث جداگانهای است. بسیاریها ممکن از انجام تکالیف دینی سر باز بزند و یا کامل به دین و باورهای دینی ناباور شود، اما تعدادی دیگری وقتی به سرخوردگی از دین دچار میشوند همانند نهیلیسم سیاسی به پرخاش و شورشگری علیه دین و باورهای دینی میپردازند.
پس از سرخوردگی از دین، ممکن است فرد به تغییر دین رو بیاورد که مسلما از دو صورت خارج نخواهد بود؛ یا تغییر دین را هدفمندانه ولی به نیت ابزاریسازی دین انجام میدهند ویا جهت تجدید اندیشه. به طور نمونه؛ تغییر دین در میان مهاجران بیشتر صورت میگیرد که ممکن این تغییر بهخاطر اخذ حق اقامت و تابعیت یک دولت باشد ویا واقعا فرد باورهای گذشتهاش را منسوخ بداند و تجدید اندیشه کند.
عوامل سرخوردگی از دین
از میان عوامل متعدد و آنچه که اندیشهمندان و دینپژوهان در مورد سرخوردگی بحث کرده اند، چند مورد مهم و مشهود آن در افغانستان -به عنوان یک کشوری با نظام اسلامی- اینجا یادآوری میشود.
الف) افراطگرایی دینی: در افغانستان که هنوز یک جامعهی سنتی و دینمدار اسلامیاست بنیادگرایی دینی با بیداری اسلامیدرهم آمیخته است. هرچند بیداری اسلامی در مکاتب دینی بیرون از مرز افغانستان رقم خورده است، اما افغانستان از آن بیتاثیر نمانده است. گروههای افراطی با شعارهای بیداری اسلامی و کنشهای بنیادگرایی دینی خودشان را مسول، وارث و داعیهدار نظام اسلامیمیدانند. این امر نه تنها سبب پرسشگری در مورد اصالت و حقانیت دین در افغانستان شده است؛ بلکه سرخوردگی دینی را نیز به بار آورده است. زیرا با شیوع افراطگرایی دینی، گروههای تروریستی ظهور کرده و تبدیل به تروریزم بینالمللی شده که اکنون امنیت جهانی را با تهدید مواجه کرده است.
ب) سرکوبگری اندیشههای متجدد: سرکوب اندیشههای نو و اذهان متجسس، هم در دستور کار شماری زیادی از دولتهای اسلامیقرار دارد و هم با طینت باورهای دینی در اذهان مردم چنین تداعی شده است. درحالی که پرسشگری یکی از اصول اساسی آزادی عقیده و حق آموزش است. برای اثبات حقانیت یک مکتب فکری و ایدئولوژی باید پاسخ واضح، منطقی و قانع کننده برای اذهان پرسشگر و منتقد ارایه شود؛ وگرنه اِعمال یک طرز فکر به شکل تحمیل بدون اقناع حتما سرخوردگی به بار میآورد.
ج) عدم دانش دینی و ناکامیمبلغان دین: دانش تخصصی دینشناختی نه تنها در میان عموم مردم، بلکه حتا در میان قشر دانشآموخته نیز یک امر شایع و واضح است. بناءً این یک امر مسلم است که ناتوانی عالمان دین در تجدید دساتیر دینی بر مبنای قیاس و هماهنگسازی معیارها و دستورهای دین در امور زندگی مدرن و پاسخدهی به اندیشههای نوین، باعث سرخوردگی از دین میشود.
د) دین بستر خرافات: نه تنها در افغانستان بلکه در تمام جهان اسلام و هر جغرافیایی که دین حاکمیت کرده و میکند، دین در امور اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی مردم دخیل است. دین، اما بستری برای رشد باورهای خرافه و زمینهساز بهرهبرداری قشر خاص هم شده است. از دیرباز بدینسو چون دین یک پدیدهی سیاسی هم هست، ضمن آنکه افراد و گروههای خاصی با تحریف مفاهیم و دستورهای دینی و سودجویی از آن با هدف انبوه کردن سرمایه استفاده می کرده اند؛ بلکه دین در راستای تامین منافع و تثبیت حاکمیت نظامهای سیاسی مفادبخش بوده است. این هم باعث شده است که سرخوردگی از دین در اندیشههای انفرادی افراد به وجود بیاید و مجموع این اندیشه در تقابل با حاکمیت دینمداری در چارچوب نظام سکولاریسم بر منصه ظهور نشسته است.
افغانستان به عنوان یک کشور اسلامی است و سرخوردگیهای دینی درحال قدرتگیری برای زیر پرسش بردن اصالت و حقانیت دین اسلام است. یکی از باورهای نهیلیستی همین حذف ابعاد معنوی از زندگی است. نهادهای مسول و آگاهان امور دینی به روشنگری در مورد علل و عوامل سرخوردگی دینی و راههای مقابله با آن چارهای بیاندیشند و همینطور راهی بیابند برای جلوگیری از رسوخ اندیشههای نهیلیستی که قطعا برای پیوند نارساییها با سیاست و دین برای زدودن ارزشها از جامعه تلاش خواهد کرد. هرچند اسلام به عنوان دین رسمیدولتهای متعدد هنوزهم هست، اما همان ‌‌گونه که پس از رنسانس در اروپا دین کم کم قدرت حاکمیتاش را از دست داد و در کلیساها تقلیل یافت، بسیاری از دولتهای اسلامینیز با اتخاذ سیاست سکولاریستی، قدرت حاکمیت سیاسی را از دین اسلام گرفته است. در زندگی فردی نیز سرخوردگی از دین باعث خلق اندیشهی دینگریزی، نهیلیسم معرفتشناختی و نهیلیسم وجودی میشود. پیروی از دین، اعتقاد و باورهای الاهیاتی، حفظ آیینهای دینی-مذهبی در اکثر جوامع بشری به عنوان یک ارزش مطرح است؛ اما سرخوردگی از دین و روآوری به نهیلیسم یک معضل اجتماعی است که همانند سومدیریت گرایشها و تفکرهای افراطگرایی دینی باعث بینظمی اجتماعی میشود.

دیدگاه شما