صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

جمعه ۳۱ حمل ۱۴۰۳

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

تاثیر رسانه ها بر تصمیمات در حوزه پالیسی عمومی

-

 تاثیر رسانه ها بر تصمیمات در حوزه پالیسی عمومی

در این نوشتار از تحقیقات جدید اقتصاد دانان بر روی تآثیر رسانههای تودهای بر پالیسی عمومی سخن گفته میشود. این تحقیق تآکید ما بیشتر بر کارهای جدید نویسندگان است تا به دست دادن دیدگاهی کلی از ادبیات موضوع و اندازهی تآثیر فاکتورهای احتمالی اثرگذار بر پالیسی را بررسی میکند.
1.تفاوت گروهها در دسترسی به رسانه 2.پوشش فعال مدیا از محتوای سیاسی 3.انتشار داستانهای خبری فردی
ما اولا مکانیزمهایی را که بر اساس آن مدیا بر پالیسی اثرگذاری دارد، بررسی میکنیم. محتوای رسانه احتمالا بر پالیسی اثر گذار است زیرا بر وزنی که مردم به موضوعات مختلف در زمان رای میدهند، تاثیر میگذارد. برای مثال، اگر مدیا به معضل بیکاری، زوم کند، اینکه داستانهایی را در مورد چگونگی بالا بودن نرخها نشر -دهد، اینکه چگونه بیکاری رشد کرده است، چگونه شرکتهای ویژه گروههای بزرگی از مردم را بیکار میکنند، و چگونه بیکاری بر زندگی روزانه مردم، اثر میگذارد، در این صورت مردم ممکن است در زمان رأی اهمیت بیشتری به بیکاری دهند. با پیش بینی این مساله، سیاستمداران ممکن است منابع بیشتری برای مقابله این معضل اختصاص دهند. این  را مدل سیاسی « تنظیم برنامه» مینامند. که به ویژه بوسیله مک کمب و شاو (1972) توسعه یافت. همچنین این مدل پالیسی را به محتوای رسانه ربط میدهد و البته در مورد تآثیرات دسترسی به مدیا ساکت است.
در مدلهای دیگر، دسترسی رسانه ممکن است موضوع مهمی باشد اگر اطلاعاتی که بوسیله مدیا، فراهم میشود، بر رفتار جمعی، تآثیر بگذارد رفتاری مثل تصمیمات رای دهی، چرا که پالیسی سازان، یک انگیزه قوی پیدا میکنند که نسبت به دغدغههای اقشار آگاه اهمیت بدهد. در نتیجه، شهروندانی که دسترسی به مدیا دارند، ممکن است شدیدا از برنامههای دولت به نفع خویش بهره ببرند. به دلایلی محتوای رسانه احتمالا مهم است. اگر رسانه بعضی از موضوعات خاص را پوشش ندهد، به این معنا است که آنها به رای دهندههای متآثر برای کسب اطلاعات لازم برای به دست آوردن و اخذ تصمیمی در این رابطه کمکی نمیکنند. سرانجام دسترسی به رسانه و محتوا تنها در صورت مهم است  که شهروندان به اطلاعات علاقه مند باشند.
اطلاعات تهیه شده توسط رسانه، ممکن است هم بر روند پالیسیهای در حال اجرا و هم قولهای انتخاباتی موثر واقع شود. برای مثال در انتخابات 2001، در تایلند، حزب راک تایلند، قول ارزانی هزینههای درمانی مراقبت عمومی در خلال برنامه کارت طلایی 30-بث را داد که در انتخابات سال 2002 در برزیل، لوییر ایناشیو لولا، قول داد که نرخ گرسنگی را در طول برنامه « گرسنگی - صفر» پایین بیاورد. این نوع از قولها تنها زمانی از نظر سیاسی موثر است که کسانی که به آن انگیزه رای داده اند، در مورد آن آموزش ببینند. اگر تعداد زیادی از فقرا به رسانهها دسترسی نداشته باشند، انگیزه انتخاباتی برای سیاستمداران برای عمل به چنین قولهایی پایین میآید و نیز در صورت که مدیا از پوشش این وعدهها ناتوانی داشته باشد با این توجیه که جذب یک مخاطب فقیر، درآمد تبلیغاتی اندکی به همراه دارد.
به همین شکل، بعد از انتخابات، سیاستمداران، انگیزه کمتری برای اینکه واقعا این پالیسیهای مورد علاقه رای دهنده ای که فاقد دسترسی رسانه هستند، دارند. چنین رای دهندهای کمتر قادر است که سیاستمداران با قابلیت و قابل اعتماد و دارای پالیسی با ارزش را تشخیص داده و بازبشناساند. به عبارت دیگر، این رای دهندهها کمتر قادرند که از سیاستمداران در مورد قولهای انتخاباتی بازخواست نمایند.
این مدل مبتنی بر اطلاع از پالیسی، متآثر از دسترسی به مدیا و نوع محتوا، بوسیله اشترامبرگ(1999) توسعه داده شده است. از سوی دیگر این مدل عملگرایانهتر است چرا که دسترسی به دادههای رسانهای بیشتر قابل دسترس است تا محتوای رسانهای. مطالعات در مورد آثار دسترسی به مدیا، به سادگی نرخهای نفوذ رسانه را به نتایج سیاسی در قلمرو جغرافیایی مرتبط میکند.
سه موضوعی که در پاراگراف ابتدایی معرفی شد به وضوح به هم مرتبطند. شهروندان از نظر سیاسی با دسترسی به رسانهها ممکن است ذینفع شوند. اینکه مردم با دسترسی به روزنامههای بهتر هزینههای بالاتری برای مدرسه را تجربه نکردند.
مطالعات دیگری سعی کرده است که تآثیر پالیسی جریان منظم اطلاعات از خلال مدیا را ارزیابی کنند. این مطالعات میپرسد که در حالیکه دادهها ثابت انگاشته شده آیا نتایج پالیسی به نرخ نفوذ یا دسترسی به مدیا، بستگی دارد؟ اولین مثال این نوع مطالعه را استرامبرگ انجام داد او دریافت که روستاهای آمریکایی با نرخ نفوذ بالاتر رادیو تسهیلات بیکاری بیشتری در دهه 1903 دریافت کرده اند. معرفی رادیو در دهه 1930 باعث افزایش مهم در دسترسی مردم به اطلاعات شد، به ویژه در مناطق روستایی که روزنامهها کمیاب بودند. استیشنهای رادیویی اخبار کافی و مرتبط را، اما فقط در سطح ایالتی و فدرالی میرساندند. برای مثال فرانکلین رزولت تبلیغات رادیویی را در طول دوران فرمانداری خود به عنوان فرماندار نیویورک، ارایه داد و بعدا به عنوان رییس جمهور او از این وسیله برای مجموعه «گپهای خودمانی» استفاده کرد. این «گپ» ها برای صحبت در مورد موضوعات پالیسیهای همان پالیسی آنروزها، بوده است از قبیل بحرانهای مالی اوایل دهه 1930، بیکاری، و برنامههای تازه مواجه شده، و شرایط خشکسالی بوده است. کشاورزان در نواحی روستایی انگیزه مند شدند که به اخبار گوش کنند آنها توانستند به خبرهایی گوش کنند که از طریق آن میتوانستند در مورد آب و هوا مطلع شده و قیمت غله جات را رصد کنند. علاوه بر آن برنامههای ویژه اخبار را در مورد سیاست با آب و هوا و گزارشهای بازار به صورت بسته بندی شده ارایه میداد. برای مثال یک برنامه رادیویی کشاورزی محبوب، به نام « مزرعه ملی و ساعت خانه» اخبار سیاسی مورد علاقه کشاورزان خصوصا در مورد توسعه در برنامههای دولتی را با گزارشهای غله جات و مزارع ترکیب کرد و حرفهای آموزشی در مورد کشاورزی صنعتی و موسیقی و..ارایه داد.
در مدل استرومبرگ رای دهندههای با اطلاعات بیشتر، منافع پالیسی را دریافت کردهاند. چرا که آنها در موقعیتی بهتری برای نگهداری سیاستمداران قابل محاسبه هستند. رای دهنده با اطلاع، میداند به چه کسی برای حصول رفاه اعتماد کند و تنها کسانی را انتخاب میکند که رفاه قابل قبولی را به وجود آورد. سیاستمداران با یک چشم به دوره بعد انتخابات میتواند به اقداماتشان مینگرند. آنها تشخیص میدهند که اقدام در جهت رفاه میتواند پشتیبانی مردم را افزایش دهد، بیشتر در مناطقی که مردم مطلعتری دارند. رفاه رای دهندگان را بین سه گروه؛گروهی که به رفاه نیاز دارد، کسانی که میدانند که این سیاستمدار خاص مسئول رفاه است، و کسانی که آنها به صورت ایدوئولوژیکی با این اندیشه که وجوه رفاهی ممکن است آرای آنها را تغییر دهد، نزدیک نیستند. در نتیجه هزینهها در تعامل این سه ویژگی افزایش مییابد. این معادلات ذیل که هزینه رفاه یک روستا را تشریح میکند:
رفاه سرانه= ضریب ثابت*( سهم رای).( سهم اطلاعات).(سهم نیاز به رفاه).( سهم رای دهنده های نهایی)                  

دیدگاه شما