صاحب امتیاز: محمد رضا هویدا

مدیر مسوول: محمد هدایت

سر دبیر: حفیظ الله زکی

سه شنبه ۲۹ حوت ۱۴۰۲

دانلود صفحات امروز روزنامه: 1 2 3 4 5 6 7 8

فقدان سرمایه اجتماعی و شکست برنامه های انکشافی

-

 فقدان سرمایه اجتماعی و شکست برنامه های انکشافی

سرمایه اجتماعی (Social Capital ) که در سال های اخیر یکی از مهمترین متغیرهای تبیین کننده سطح توسعه و رفاه جوامع و توسعه محلی در سطوح گوناگون و مورد توجه خاص سیاست گذاران و برنامه ریزان بوده است، مفهومی بین رشته ای است که امروزه در اقتصاد، جامعه شناسی، علوم سیاسی از آن بسیار سخن گفته می¬شود و بسیاری از اندیشمندان سرمایه اجتماعی را کلید انکشاف و توسعه دانسته و فقدان آن را دلیل توسعه نیافتگی ارزیابی می¬کنند گرچه تعریف دقیق از نوع ارسطویی برای این مفهوم بیان نشده است اما کارکاردهای آن مبین مساله است، بسیار دیده شده است که جوامعی به منابع مالی لازم برای توسعه دست یافته¬اند و باید طبق تحلیل های مدلهای اولیه رشد که منبع محور بودند و توسعه نیافتگی و خصوصا  عدم حصول به رشد اقتصادی را معلول کمبود سرمایه فیزیکی می¬دانستند و در نتیجه پیروی از این مدلهای اولیه مانند مدل هارود دومار، که به نحوی سرمایه گذاری را تنها محور اساسی رشد ( به معنای افزایش GNP یا تولید ناخالص ملی در یک دوره بلند مدت) تلقی می¬کردند، باید به رشد دست می¬یافتند ولی علیرغم سرمایه گذاری های گسترده در این جوامع، چنین تحولی برای این جوامع اتفاق نیفتاد لذا درگذر زمان، برای دست یافتن به نگاهی عمیقتر نسبت با این مساله و پر شدن خلاهای نظری و درک بهتر از پدیده عدم انکشاف، تاکید بر رشد اقتصادی جای خود را به تاکید بر توسعه و انکشاف اقتصادی سپرد، نکته حائز اهمیت این است که رشد اقتصادی، مفهومی کمی است  و توسعه اقتصادی، مفهومی کیفی است. «رشد اقتصادی» به تعبیر ساده عبارت است از افزایش تولید کشور در یک دوره خاص؛ ولی افزایش ظرفیتهای تولیدی اعم از ظرفیتهای فیزیکی، انسانی و اجتماعی را توسعه اقتصادی میگویند. با در نظر داشت این تفاوت جای شگفتی نباید باشد که بتوانیم بدون توسعه اقتصادی، رشد اقتصادی داشته باشیم و همچنین بتوانیم توسعه بدون رشد اقتصادی داشته باشیم. مثلا در جامعه ای که مشغول اجرای اصلاحات ساختاری در نهادهای اجتماعی ودر نهادهای سیاسی و روابط تولید ( مثلا" اجرای اصلاحات ارضی) می¬باشد به دلیل طرد ساختارهای گذشته و وقفه زمانی برای ثمر بخشی ساختارهای نوین، علیرغم وجود توسعه اقتصادی، ممکن، دچار رشد منفی اقتصادی گردیم.
بررسی تحول نظریات توسعه نشان می¬دهد معیار توسعه یافتگی در پرتو نظریات افرادی مانند آمارتیاسن از میزان تولید ملی یا GNP و درآمد سرانه، به مسایل عمیقتری مانند کارآمدی ساختارهای اقتصادی و حاکمیتی، میزان آزادی های سیاسی و مدنی، سرمایه انسانی و بسط قابلیتهای انسانی، میزان مشارکت اجتماعی، حفظ سرمایه های طبیعی و محیط زیست، کاهش نابرابری، رعایت حقوق بشر و...تکامل یافته است. امروزه ساخته های ذهنی، روابط متقابل، ارزشها، هنجارها، و باورها دستکم به اندازه ملاحظات فنی رشد و توسعه اقتصادی اهمیت دارد( مردوخی 1385). با این ملاحظات روشن می¬شود که مفهوم سرمایه اجتماعی به چه میزان باید در پژوهشهای اقتصادی سهم داشته باشد و دقیقا با این توصیف سرمایه اجتماعی همراه و حتی مقدم بر دیگر اشکال سرمایه به یکی از عناصر محوری توضیح دهنده فرایندها و عوامل مهم و تاثیر گذار توسعه بدل گشته است.
بسیاری از پژوهشگران عرصه توسعه، پس از مشاهده ناتوانی، و نارسایی اغلب نظریات توسعه در کنترل فقر و کاهش فاصله طبقاتی در کشورهای در حال توسعه و نیز نظریات اقتصاد بازار در کشورهای توسعه یافته در اواخر قرن بیست و یکم میلادی، بر سرمایه اجتماعی به عنوان حلقه گمشده توسعه اقتصادی تاکید می¬کنند. رابرت پاتنام، از چهره های محوری مباحث سرمایه اجتماعی معتقد است که سرمایه اجتماعی به تدریج به عنصر حیاتی توسعه اقتصادی در سراسر جهان تبدیل می¬شود. او که از پیشگامان بحث رابطه میان توسعه منطقه ای و سرمایه اجتماعی است، سرمایه اجتماعی را به معنای ویژگی های سازمان اجتماعی مانند اعتماد، هنجارها و شبکه ها می¬داند که می¬تواند کارایی جامعه را با تسهیل کنش های هماهنگ بهبود بخشد.  فوکویا، استاد شهیر اقتصاد سیاسی، سرمایه اجتماعی را منعکس کننده توان افراد برای "با یکدیگر کارکردن" در جهت اهداف مشترک در گروهها و سازمان ها می¬داند. که معمولا این سرمایه بازدهی صعودی داشته و خود تقویت کننده و خود افزاینده هستند. دوره باز تولید فضائل، به تعادل اجتماعی همراه با سطح بالایی از همکاری، اعتماد، معامله متقابل، مشارکت مدنی و رفاه جمعی منجر می شود. برعکس، فقدان این ویژگی ها در جوامع غیرمدنی نیز خصلتی خود تقویت کننده دارد. عهد شکنی، بی¬اعتمادی، فریب و حیله، بهره کشی، انزوا، بی نظمی و رکود یکدیگر را در یک جو خفقان آور دورهای باطل تشدید می¬کنند.
پاتنام در بحث تقدم و تاخر سه عامل "اعتماد اجتماعی، هنجارهای معامله متقابل، شبکه مشارکت مدنی و همکاری موفقیت آمیز" معتقد است که این سه، متقابلا همدیگر را تقویت می¬کنند. وجود نهادهای همکاری جویانه کارآمد مستلزم مهارت ها و اعتماد بین اشخاص می¬باشد اما آن مهارت ها و این اعتماد نیز به نوبه خود به وسیله همکاری سازمان یافته تلقین و تقویت می¬شوند. هنجارها و شبکه های مشارکت مدنی، به رفاه اقتصادی – اجتماعی کمک می¬نمایند و به نوبه خود نیز توسط این رفاه اجتماعی تقویت می¬شوند.
از این رو می¬توان گفت اگر در جامعه ای میزان سرمایه اجتماعی پایین باشد، خطر افتادن آن جامعه به وضعیت تله اجتماعی بسیار بالاست. تله اجتماعی به این مفهوم است که انگیزه ای جهت خروج از آشفتگی و فاجعه اجتماعی برای تک تک افراد وجود نداشته باشد و با توجه به مساله تئوری بازیها و معمای زندانی، افراد جامعه به تنهایی و در هنگام اخذ تصمیم فردی، به طور حسابگرانه¬ای به بقای وضعیت مصیبت بار جمعی، تن در دهند و به این ترتیب، آگاهانه به وخامت اوضاع یاری برسانند. به عنوان مثال پژوهشگر سویدنی برجسته سازمان ملل در امور شرق اروپا و شوروی سابق بعد از بازدید از این کشورها و علی الخصوص روسیه، و اظهار تعجب در این مساله که چرا این ملل نمی توانند به توسعه دست یابند، خود بعد از تامل، اذعان می دارد که از نگاه او این کشورها که علی الرغم داشتن منابع مالی لازم و حتی نیروی انسانی به شدت متخصص، نمی¬توانند به انکشاف دست یابند، دچار فقدان سرمایه اجتماعی و فروافتادن در دام اجتماعی، هستند و او البته با بر شمردن نمونه های دیگری از کشورهای غربی و شرقی دست یافتن به سرمایه اجتماعی مناسب و رهانیدن از تله اجتماعی را کاری صعب اما شدنی می داند. آیا افغانستان دچار این مشکل نیست و چگونه باید برای رفع آن تلاش کند؟ این پرسشهایی است که ما در سلسله نوشتارهای خود به دنبال پاسخ به آن هستیم.
به طور خلاصه در این قسمت بیان شد که از تعاریف متعدد سرمایه اجتماعی برمی¬آید که این مفهوم دربردارنده مسایلی همچون اعتماد، همکاری و روابط متقابل بین اعضای یک گروه بوده به نحوی که گروه را به سمت دستیابی به هدفی که بر مبنای ارزش ها و معیار رایج در جامعه مثبت تلقی شود، هدایت می¬کند. به طور کلی میزان سرمایه اجتماعی در هر گروه یا جامعه ای نشان دهنده میزان اعتماد افراد به یکدیگر است. همچنین وجود میزان قابل قبولی از سرمایه اجتماعی موجب تسهیل کنش های اجتماعی می¬شود، به طوری که در مواقع بحرانی می¬توان برای حل مشکلات از سرمایه اجتماعی به عنوان اصلی ترین منبع حل مشکلات و اصلاح فرآیندهای موجود سود برد. از این رو شناسایی عوامل موثر در تقویت یا تضعیف سرمایه اجتماعی اهمیت بسزایی دارد. با درک اهمیت سرمایه اجتماعی، باید بتوان برنامه هایی را طراحی کرد که انتخاب فردی را به گونه ای خلاقانه با مشارکت جمعی ترکیب کند. 

دیدگاه شما